مردي كه هويت يك ملت را زنده كرد

آرمين   منتظري
وقتي كتاب خاطرات شيخ مجيب‌الرحمان منتشر شد در ديداري با دوستي عزيز يك جلد برايش هديه بردم. نگاهي به كتاب انداخت و گفت:«سعي كن سراغ ترجمه كتاب‌هاي بهتر بروي. بنگلادش و شيخ مجيب‌الرحمان مگر چه اهميتي دارد؟ اصلا بنگلادش كجاي دنياست!» فرصتي دست نداد با هم در اين خصوص گفت‌وگو كنيم. اما اين جملات در ذهنم بود و در راه بازگشت به خانه به آن فكر مي‌كردم. شخصا معتقدم خواندن كتاب  خاطرات مبارزات سياسي شيخ مجيب‌الرحمان، رهبر استقلال بنگلادش كه براي اولين ‌بار در ايران منتشر شده از اين جهت اهميت دارد كه بنگلادش مدلي موفق از كشورهاي استقلال يافته را ارايه كرده كه توانسته با صبر و حوصله و هوشمندي با خونتاي نظامي مبارزه كند و پس از استقلال مسير رشد و شكوفايي را در ميانه دو كشوري مثل هند و پاكستان كه سابقه خصومت‌هاي‌شان ديرينه و خونين است در حاشيه امنيتي كه براي خودش ايجاد كرده طي كند. 
مسلما براي طي كردن اين مسير رهبران بنگلادش از مجيب‌الرحمان گرفته تا مقاماتي كه پس از استقلال قدرت را در دست گرفتند، درگام نخست بايد روي فرهنگ عمومي مردم بسيار كار مي‌كردند. استقلال كشوري رخ نخواهد داد مگر اينكه درگام نخست جدا شدن از استعمار در ذهن عامه مردم رخ داده باشد. آن‌ وقت است كه رهبري هوشمند مانند مجيب‌الرحمان خواهد توانست توده مردم را به حركت درآورد و اين دقيقا شرحي است كه خواننده در سطور اين كتاب مرور خواهد كرد. مجيب‌الرحمان نشان داد كه با شجاعت و سماجت مي‌توان جمعيتي را در پس هدفي بزرگ بسيج كرد. مجيب‌الرحمان نشان داد كه مي‌شود با دست خالي بدون برخورداري از منابع مالي آنچناني و صرفا با تكيه بر اعتماد و قدرت مردم، بزرگ‌ترين قدرت‌ها را به زانو درآورد. 
تاثير شيخ مجيب بر فرهنگ  عمومي بنگلادش در مسير رسيدن به استقلال حتي بعد از محقق شدن هدف نيز ادامه يافت. حتي زماني كه شيخ مجيب به دست كودتاگران نظامي به همراه 16عضو خانواده‌اش ترور شد، باز هم حركت توده مردم بنگال به سمت استقلال متوقف نشد. بنگلادش را مي‌توان كشوري دانست كه حركت به سمت كنار زدن نظاميان از قدرت و متعاقبا طي كردن مسير رشد شكوفايي در آن از پايين به بالا طي شد و اتفاقا موفقيت‌آميز هم  بود.  حتي پاكستان نيز نتوانست سال‌ها بعد از استقلال بنگلادش از همسايه جوان خود الگوبرداري كند و از زير يوغ حاكميت نظاميان رها شود. نكته جالب اينكه بنگلادش توانست در سال 2019 با عبور از پاكستان و با 303 ميليارد دلار توليد ناخالص داخلي به عنوان دومين اقتصاد بزرگ شبه قاره شناخته شود. پيش‌بيني مي‌شود اگر بنگلادش به همين روند ادامه دهد، فاصله‌اش را با پاكستان نيز بيشتر خواهد كرد. 
اخيرا بنگلادش پنجاهمين سالگرد استقلال خود را از پاكستان جشن گرفته است. امروز، بنگلادش 50ساله، مرحله دوم آزادي خود را جشن مي‌گيرد و به تدريج از پيله انزوا خارج شده و سعي مي‌كند، نقش قدرتمند‌تري در منطقه  جنوب آسيا بازي كند.


سال 1971 وقتي كه بنگلادش در پي تلاش‌هاي بي‌وقفه شيخ مجيب‌الرحمان و پس از جنگي خونين از پاكستان مستقل شد،كمتر كسي در جهان فكرش را مي‌كرد كه اين كشور نوپا شانسي براي ترقي و پيشرفت داشته باشد. براي‌ سال‌ها بنگلادش يكي از فقيرترين كشورهاي جهان بود كه مدام با قطحي وگرسنگي و بيماري‌هاي واگيردار دست و پنجه نرم مي‌كرد. اما طي سال‌هاي اخير رشد اقتصادي بالا و ثابت، اين كشور را به دنياي كشورهاي در حال توسعه وارد كرد. پيش‌بيني مي‌شود بنگلادش با همين رويه بتواند در سال 2026 از جمع كشورهاي توسعه نيافته خارج شود.كاهش چشمگير ميزان فقر، افزايش سن اميد به زندگي و افزايش نرخ سواد‌آموزي همچنين نقش‌آفريني بيشتر زنان در تحولات كشور از جمله دستاوردهاي مشهود بنگلادش بوده است. نكته جالب اين است تمامي مواردي كه ذكر شد دقيقا و مشخصا از اهداف بلندمدت شيخ مجيب‌الرحمان بود. اهدافي كه با تكيه بر آنها توده مردم را به سمت آزادي به حركت درآورد. استقلال بنگلادش و كاري كه مجيب‌الرحمان با پاكستان كرد آنقدر براي خونتاي نظامي پاكستان گران تمام شد كه هنوز هم در اين كشور هيچ سخني از جنگ استقلال سال 1971 به ميان نمي‌آيد.گويي پاكستاني‌ها تمايلي ندارند از اين شكست خفّت‌بار ياد كنند. در پاكستان، تاريخ اين جنگ حتي از كتب درسي دانشگاهي هم حذف شده است و هيچ سخني از سركوب نظامي مردم بنگال توسط خونتاي نظامي پاكستان به ميان نمي‌آيد. به جاي آن پاكستاني‌ها از استقلال بنگلادش با عنوان «سقوط داكا» ياد مي‌كنند!
جالب اينجاست كه پس از رهايي بنگلادش از حاكميت خونتاي نظامي پاكستان، پاكستان حتي بيشتر از گذشته در دامن نظامي‌گري افتاد. پاكستاني‌ها با شعار «ديگر هرگز تكرار نخواهد شد» سعي كردند هزينه‌هاي نظامي خود را افزايش دهند و  حتي به سمت ساخت سلاح هسته‌اي هم حركت كردند. در واقع درسي كه پاكستاني‌ها از وقايع سال 1971 گرفتند اين بود كه ارتش بايد قوي‌تر از گذشته باشد تا ديگر شكستي مانند شكست سال 1971را تجربه نكند.  علاوه بر اين همان‌طوركه شيخ مجيب در خاطراتش نوشته، يكي از مهم‌ترين دستاوردهاي اين كشور خارج شدن از كنترل هند و پاكستان بود  و دقيقا به همين دليل است كه  امروزه بنگلادش از درگيري‌هاي خونين ميان هند و پاكستان مبرا و به دور است. نبايد فراموش كرد كه بنگلادش با 170 ميليون نفر جمعيت هشتمين كشور پرجمعيت دنياست. تصورش را بكنيد كه چگونه مجيب‌الرحمان توانست كشوري با اين جمعيت را يك صدا در پس آرمان استقلال بسيج كند. سال‌هاي دهه 40، 50، 60 و 70 ميلادي به ‌طور بديهي سطح سواد و فرهنگ مردم بنگلادش به ميزان فعلي نبود. اما مجيب‌الرحمان در آن زمان صرفا با فعاليت خستگي‌ناپذير حزبي توانست پايگاهي براي آرمان‌هايش ايجاد كند. هر چند فعاليت‌ احزاب در بنگلادش آزاد بود اما همين احزاب گاه و بيگاه از سوي خونتاي نظامي سركوب و چهره‌هاي شاخص‌شان راهي زندان مي‌شدند. 
يكي ديگر از مهم‌ترين نكات در خصوص جنبش استقلال بنگلادش به رهبري مجيب‌الرحمان اين است كه جرقه اين جنبش با اعتراضات گسترده مردمي در دفاع از زبان بنگالي به عنوان زبان ملي آغاز شد. مردم بنگال كه آن زمان پاكستان شرقي ناميده مي‌شد به زبان بنگالي صحبت مي‌كردند و در پاكستان غربي كه مركزيت سياسي داشت، زبان رايج اردو بود. در برهه‌اي از زمان اعلام شد كه زبان اردو بايد زبان رسمي همه نقاط پاكستان باشد. مجيب‌الرحمان كه در آن زمان به تازگي كار حزبي را آغاز كرده بود با بسيج نيروها و كار روي افكار عمومي در مقابل اين فرمان ايستاد. مجيب‌الرحمان آنقدر جسارت داشت كه حتي در مقابل محمدعلي جناح كه او هم موافق انتخاب زبان اردو به عنوان زبان ملي بود، ايستاد. ايستادن در مقابل محمدعلي جناح كه يكي از نزديكان مهاتما گاندي بود،كاري بسيار جسورانه بود. هنوز هم تصورش سخت است كه جواني بتواند در مقابل سياست‌مداري سترگ چون جناح بايستد. در نتيجه اين مقاومت مجيب‌الرحمان اين بود كه تظاهرات گستره مردمي در دفاع از زبان بنگالي به عنوان زبان ملي برگزاركه البته به‌شدت سركوب نيز شد. شايد بتوان گفت كه مردم بنگال اولين ملتي بودند كه جنبش آزادي‌خواهي‌ استقلال‌طلبي‌شان با خون دادن در راه دفاع از زبان ملي‌شان آغاز شد. بعد از اين اعتراضات بود كه مجيب‌الرحمان به عنوان يكي از رهبران برجسته جنبش مردمي بنگال شناخته شد. در تداوم جنبش زبان ملي، همه جنبش‌هاي مهم بنگالي‌ها شامل جبهه متحد انتخابات، جنبش ضد ژنرال ايوب‌خان و جنبش‌هاي انتخاباتي ديگر در دفاع از حاكميت مردم بنگال بر سرنوشت خود شكل گرفت. شايد بتوان از جهاتي اعترضات گسترده مردم در حمايت از زبان ملي را با راه‌پيمايي نمك ماهاتما گاندي در هند مقايسه كرد. اقدامي كه با محوريت يكي از نيازهاي اساسي مردم هند و حق مسلم و مشروع آنها در استخراج و خريد و فروش نمك اقيانوس هند آغاز شد و در نهايت حاكميت انگليسي در هند را به زانو درآورد.  آنچه در كتاب خاطرات شيخ مجيب‌الرحمان به وضوح به چشم مي‌خورد، شناخت دقيق او از مردم كشورش و نيازهاي‌شان است. مجيب‌الرحمان به معناي واقعي كلمه از مردم و با مردم بود.
اگر بخواهم سخن كوتاه كنم بايد بگويم كه جهان چيزي نيست چون چگونگي گردش و چرخش نسل‌ها از پس نسل‌ها در چرخ ابدي روزگاري كه زنان و مردان بازيگران اصلي آن هستند و در اين چرخش رقابت‌ها، دشمني‌ها و دوستي‌هايي شكل مي‌گيرند كه داستان جهان براساس آنها روايت مي‌شود و در اين ميان انسان نقش‌آفرين اصلي است. به دست مي‌آورد و از دست مي‌دهد و تلاش مي‌كند در اين روزگار،گليم خود را از آب بيرون بكشد. اما آنچه همواره انسان به دنبالش بوده آزادي است و به‌رغم تلاش هزاران ساله انسان در اين مسير در بسياري از برهه‌هاي تاريخي در رسيدن به اين آرزو ناكام بوده است. در طول تاريخ بسياري از نسل‌ها، ملت‌ها، نژادها، فرهنگ‌ها، تمدن‌ها و زنان و مرداني بوده‌اند كه آمدند ملت ساختند، آزادي ايجاد كردند، الهيات را گسترش دادند،  فلسفه را شكوفا كردند، سياست و جامعه‌شناسي استوار كردند و رفتند اما همچنان مسير رسيدن به صلح و زندگي مطلوبي كه براي تمدن جديد در نظر داشتند را چراغان كردند.  اگر فرهنگي نو، مفهومي بديع، تحقيقات راهگشا، سياست‌هايي مطلوب و تمدني قدرتمند به جا مانده، همگي از نتايج تلاش‌هايي است كه در گذشته انجام شده. برخي از اين تلاش‌ها در حافظه تاريخ ثبت و ضبط نشده و برخي ديگر همچنان نسل به نسل منتقل مي‌شود. بنگالي‌‌ها ملتي هستند كه در طول تاريخ به كرّات قرباني حملات و تهاجم‌ها بوده‌اند و در برخي برهه‌هاي زماني حتي در زمين مادري‌شان كولي و آواره ناميده شده‌اند. از منظر زمان، آنها در مقاطع مختلف غرور، آزادي، الهيات، زبان ملي و فرهنگ خود را تاراج‌شده يافتند. در چنين شرايطي بود كه مجيب‌الرحمان ظهور كرد و با زبان رساي بنگالي هويت بنگالي‌ها را فرياد زد. رنج مكرر زندان را به جان خريد و هويتي به ملتش بخشيد كه حالا كشورش را در مسير شكوفايي قرار داده است و چه امري مبارك‌تر از اينكه ملتي هويت خود را به موازات برخورداري از كشوري مستقل  بازيابد.