نبرد گفتمان ها

 با گذشت چند روز از پایان جنگ 12 روزه غزه و برقراری آتش بس در این منطقه پس لرزه های  این نبرد مهم همچنان ادامه دارد و در آخرین آن ها یوسی کوهن ،رئیس موساد از کار برکنار شد.بدیهی است نتایج این نبرد معطوف به همین موارد نخواهد بود و دلایل و نتایج آن را باید در بستر بزرگ تری ارزیابی و تحلیل کرد .همان طور که پیشتر نیز تاکید شد ، یک درگیری اساسی برای دوران پس از خروج آمریکا از منطقه در خاورمیانه در جریان است. درگیری که هر کدام از طرف‌های جنگ تلاش داشته‌اند حد و حدود قدرت خود را برای آینده گسترش دهند و رقبا یا دشمنان خود را محدود سازند. از همین جهت می‌توان گفت بعید است جنگ در غزه صرفا برای خانه های محله شیخ جراح اتفاق افتاده باشد؛ بلکه دولت اسرائیل قصد داشته به این بهانه دشمن پشت سر خود در غزه را به حدی سرکوب کند تا پازل محور مقاومت در چیدن گروه های متعدد را ناقص سازد. اما نتیجه چه شد؟ آن چه پس از 12 روز وحشیگری نصیب این رژیم شد دقیقا برعکس اهداف آن ها بود. از یک طرف قدرت گسترش یافته حماس و دیگر گروه‌های مقاومت در غزه آشکار و از طرف دیگر اسرائیل مجبور به پذیرش شروط آن ها شد. در واقع دشمنی که قرار بود سرکوب شود حالا نشان داد قدرتمندتر از آن است که کسی سرکوبش کند. این یعنی پازل مقاومت تثبیت یافته و دشمن صهیونیست که سعی داشت خود را به عنوان یکی از اقطاب قدرت در منطقه معرفی کند، ضعف خود را آشکار ساخت.این همان نفع اساسی برای ایران است. دشمنی که سعی داشت با قدبلندی دروغین، خود را حریف ایران در منطقه معرفی و ایران را مجبور به عقب نشینی کند، حالا نشان داد که نمی‌تواند در مقابل تکنولوژی  راکت‌های 30 سال گذشته ایران پایداری داشته باشد. درواقع  انتقال دانش ساخت  این موشک ها به غزه و با هزینه کردن (به میزان بسیار کمتری نسبت به تمام رقبا و دشمنان منطقه‌ و فرامنطقه‌ خودش) برای محور مقاومت در غزه،ایران  توانسته است دشمنی را که روزی از حمله به مراکز هسته‌  ای سخن می‌گفت و قصد داشت در آینده سینه به سینه ایران باشد عقب زده و محدود سازد. می‌توان گفت که ایران بدون جنگ مستقیم توانست قدرت خود را در وضعیت کنونی و آینده تا حد قابل توجهی تثبیت کند. اما منافع بسیار دیگری نیز به دست آمده است. گفتمان مقاومت که در40 سال گذشته به انحای مختلف توسط اعراب و مسلمین و حتی بخشی از جامعه فلسطینی کم رنگ  شده بود، امروز به گفتمان غالب در فلسطین و جهان اسلام تبدیل شده است. درست در همان زمانی که فلسطینیان کرانه باختری پس از ناتوانی در پاسخ به غصب شیخ جراح ندای «مشان ا... یا غزه یلا» را سر دادند. ندایی که به جای کمک خواستن از سازش طلبان دولت خودگردان از گردان‌های موشکی مقاومت درخواست کمک می‌کرد. دامنه این چرخش گفتمانی در بین فلسطینیان، همچنین خود را در شهرهای 1948 نمایان ساخت، وقتی کسی انتظار قیام در داخل سرزمین‌های اشغالی را نداشت و ناگهان عرب‌های فلسطینی به کمک برادران خود برخاستند و دامنه دیگر آن رخداد مرزهای لبنان و اردن بود. گویی سازش دولتمردان عرب در خلیج فارس، تبدیل به موتور محرکه برای روحیه مقاومت در بین مردم عرب شده است. این جاست که می توان از برتری گفتمانی  انقلاب اسلامی سخن گفت؛ پایداری ایران بر گفتمان صحیح خود و هزینه دادن پای آن توانسته نتیجه بخش بودن این اندیشه را در عمل به ملت‌های مسلمان نشان دهد و این گسترش گفتمان به معنای گسترش نفوذ و دایره قدرت است. جالب آن که گفتمان های رقیب نیز وجاهت خود را از دست داده اند؛ چه سازش کاران و چه منافقان. از همین جهت است که دیگر کسی برای سخنان دیپلماتیک اردوغان در این چند روزه ارزشی قائل نشد.خلاصه این که هزینه ایران برای مقاومت، دشمن اصلی مسلمین و ایران را در گوشه رینگ به تله انداخته و به افزایش قدرت منطقه‌ ای  ایران منجر شده است. شاید برخی بپرسند اساسا این دشمنی برای چیست؟ پاسخ دینی آن به کنار اما پاسخ مادی آن این است: برخی تقابل‌ها می‌تواند در بلندمدت جهش قدرت در عمق و گستره را به وجود آورد. جهشی که امروز، ایران پس از گذراندن مدتی بلند درحال دستیابی به آن در منطقه است.