ارکسترخوب نیازمند اصلاح هنرستان‌ها و دانشگاه‌های موسیقی

ندا سیجانی
خبرنگار
سابقه فعالیت ارکسترسمفونیک تهران به سال‌های بسیارقبل می‌رسد و اولین بار درسال ۱۳۱۲ به وسیله غلامحسین مین باشیان کار خود را آغاز کرد و از آن دوران تا به امروز فراز و نشیب‌های بسیاری را تجربه کرده و نوازندگان و رهبران بسیاری را هم با خود همراه کرده است که برخی از آنها نام و هنرشان در دنیا شناخته شده است.ارکستر ملی ایران هم بیش از دو دهه از راه‌اندازی آن توسط فرهاد فخرالدینی می‌گذرد(1377) و این ارکستر نیز تجربه‌های فراوانی بر خود دیده است.اما در این بین آنچه محور هر دو ارکستر است و در این سال‌ها حواشی و نقد و نظر‌های بسیاری آفریده رهبری آن است؛ رهبرانی که توانستند ارکستر را به سطوح مختلف برسانند. نصیر حیدریان یکی از همان رهبران با سابقه ارکستر است که اگرچه از سال‌ها قبل بصورت پراکنده در کنار ارکسترهای ایران حضور داشته اما دراین دو- سه سال اخیرتلاش کرده حضور پررنگ‌تری داشته باشد و با برگزاری مسترکلاس‌های رهبری و درکنار آن اجرا با هر دو ارکستر، ملی ایران و سمفونیک تهران آثار خوب و ماندگاری را روی صحنه ببرد. آخرین اجرای حیدریان مربوط به بهمن ماه سال 99 و در سی و ششمین جشنواره موسیقی فجر بود و در حال حاضر قرار است اواسط خردادماه سال جاری به ایران بیاید و مستر کلاس‌های رهبری و همچنین مسترکلاس‌هایی را با ارکستر جوانان برپا کند و در کنار آن اجراهایی هم با ارکستر ملی ایران و ارکستر سمفونیک تهران خواهد داشت که بزودی برنامه‌های آن اعلام خواهد شد. او در این سال‌ها در شهر گراتس اتریش زندگی می‌کند و در دانشگاه موسیقی این شهر به تدریس مشغول است و درکنار آن اجراهایی هم با ارکسترهای مختلف اروپا برگزار می کند. نصیر حیدریان دراین گفت وگو به اهمیت مراکز آموزشی در تربیت نوازنده یک ارکستر و همچنین فعالیت‌های استاندارد ارکسترها اشاره داشته است
 که در ادامه می‌خوانید:‌



گفت و گو را از اولین حضورشما با ارکسترهای ایران آغاز کنیم، این همکاری چگونه شکل گرفت؟
تقریباً 23 سال پیش بود که به دعوت آقای فریدون ناصری به ایران آمدم، آن زمان آقای ناصری رهبر دائم ارکستر سمفونیک تهران بود و این آشنایی وهمکاری موجب شد اولین اجرای خود را روی صحنه ببرم. البته سه سال بعد ازاین اجرا هم بار دیگر از من دعوت شد تا با ارکستر سمفونیک اجرایی داشته باشم و بعد ازآن دیگر همکاری نبود تا زمانی که آقای علی رهبری سکان رهبری ارکسترسمفونیک را برعهده گرفتند و اپرای عاشورا ساخته بهزاد عبدی را روی صحنه بردیم و بعد از آن چهار سال دیگر به ایران آمدم و در آخر همین یکی- دو سال گذشته بود که با ارکسترهای ملی و سمفونیک تهران اجرای برنامه داشتم تا به امروز.
همانطور که اشاره کردید اولین تجربه همکاری شما با ارکستر سمفونیک تهران مربوط به سال‌ها قبل است از آن روزگار تا به امروز زمان بسیاری گذشته با این تفاسیر، چه تغییرات مثبت و پیشرفتی در ارکستر ایجاد شده؟ آیا روند رو به رشدی داشته است؟
جالب است بدانید 30 سال قبل که به ایران آمدم آقایی به‌ نام «ادومیچیچ» اهل گراتس به عنوان رهبر میهمان دعوت شده بود و دو اجرای ارکستر سمفونیک را برعهده داشت که البته در حال حاضر در دانشگاه‌های اتریش تدریس می‌کند و قطعاً نوازنده‌های قدیمی ارکستر او را خوب به خاطر دارند؛ اما حدود یک سال گذشته که به عنوان رهبر میهمان به ارکستر دعوت شدم، اجراهای ارکستر سمفونیک را به ایشان نشان دادم و ازتوانایی‌های خوب و بالای نوازنده‌های ارکستر متعجب شد و اظهار داشت ارکستر سمفونیک تهران نسبت به آن سال‌ها پیشرفت چشمگیری داشته است.
اما ازدیدگاه من درگذشته نوازنده‌های ارکستر توانایی و قابلیت‌های بیشتر و بهتری داشتند و قطعاً دراین موضوع تمرینات مداوم و نوازندگی‌های پی درپی بی‌تأثیر نبوده واین امرموجب بهتر و اصولی‌تر شدن اجراهای گروهی آنها نسبت به امروز بوده است.
در حالی که طی این سال‌ها تعداد نوازندگان اکثر سازها بسیار بیشتر از قبل شده و این موضوع رقابت بسیاری در بین نوازنده‌ها ایجاد کرده و به‌دنبال آن سطح نوازندگی آنها بصورت فردی ارتقا پیدا کرده است اما بصورت ارکستری یا گروهی پیشرفت چندانی حاصل نشد و شاید علت آن کاهش فعالیت‌ها و اجراهای ارکسترها باشد. به یاد دارم آن دوران نوازنده‌های ارکستر سمفونیک تهران هر روز تمرینات منظم خود را انجام می‌دادند و این موضوع در انسجام و پیوستگی ارکستر بسیار تأثیرگذار بود اما بعد از رفتن آقای رهبری تمرین‌های ارکستر سمفونیک به سه  روز در هفته رسید و این موضوع در سطح کاری ارکستر تأثیر بسیاری گذاشت. البته فراموش نشود در ارکسترهای ما نوازنده‌های بسیار خوبی هم فعالیت می‌کنند که حتی درسطح استاندارد؛ ساز می‌نوازند و تکنیک اصولی نوازندگی آنها به گونه‌ای است که حتی با تمرینات کم هم می‌توانند با آسودگی خاطر هر قطعه‌ای را اجرا کنند و این اتفاق خوب جای خرسندی است چرا که به هر میزان تعداد این نوازنده‌ها بیشتر شود می‌توان به آینده موسیقی ایران امیدوارتر بود.
تعریف شما از اصول استانداردی که نوازنده‌های ارکستر باید به آن عمل کنند چیست؟
بارها تأکید کرده‌ام و بار دیگر می‌گویم برای داشتن یک ارکستر خوب و استاندارد در ایران باید آموزش را از هنرستان‌ها و دانشگاه‌های موسیقی شروع کرد چرا که نوازنده‌های خوب ابتدا در این محیط‌های آموزشی تربیت می‌شوند. در واقع دانشگاه‌ها و هنرستان‌های موسیقی ما باید مراکزی برای تربیت و پرورش نوازنده ارکستر باشد. هر چند که شاید در دنیا هر100 سال یک بار موسیقیدان بزرگی چون یهودی منوهین متولد شود یا شاید سال‌ها بگذرد تا پیانیست مشهور چینی چون لانگ لانگ در جهان زاده شود.جالب است بدانید تلاش تمامی مراکز آموزش موسیقی در دنیا بر این است نوازنده‌هایی تربیت کنند که بعد از دریافت مدرک کارشناسی، بتوانند درارکستر فعالیت داشته باشند چرا که وقتی هدف راهیابی به ارکستر باشد قطعاً تعلیمات دیگری مدنظر بوده؛ یا برای تربیت یک سولیت آموزش‌های مناسب آن انجام می‌گیرد. خود من از زمانی که در دانشگاه وین تدریس را آغاز کردم یا اکنون که در دانشگاه شهر گراتس به آموزش موسیقی مشغول هستم دائماً سروکارم با هنرجویان، تمرین رپرتوارها و قطعات ارکستراست و براین نظرم از همان ابتدای کار هنرجو باید با اصول درست نوازندگی در ارکستر آشنا شود و برای حضور و اجرا در ارکسترهای حرفه‌ای آماده و تربیت گردد. این هنرجویان به کارخود مسلط هستند و دراین زمینه آموزش دیده‌اند تا آنجا که می‌توانند تمامی قطعات ارکستر را بنوازند. به عنوان مثال فارغ التحصیلان دانشگاه‌های اروپایی در یک ارکستر حرفه‌ای به آسانی تمامی سمفونی‌های بتهوون، موتزارت، شومان، شوبرت و... را اجرا می‌کنند چرا که در دوره دانشجویی شیوه نواختن این قطعات را آموزش دیده‌اند ولی در ایران یک نوازنده فارغ التحصیل ازهنرستان موسیقی برای اولین بار سمفونی شماره سه مندلسون را درارکستر سمفونیک تهران می‌نوازد، بدون آنکه قبل‌تر این مباحث را در دانشگاه یا هنرستان آموزش دیده باشد تا با آمادگی کامل در ارکستر حضور پیدا کند و این تفاوت اساسی آموزش موسیقی در ایران با دیگر مراکز آموزشی دنیا است. با این حساب اگر روزی بخواهیم ارکستر سمفونیک خوب و در حد استاندارد داشته باشیم نیازاست این موارد حتماً رعایت شود اما اینکه هر روز یک رهبر ارکستر بیاید و شعار بدهد ارکستر را سروسامان می‌دهم همه این حرف‌ها بیهوده است. البته شاید هم این ایده‌ها را داشته باشند اما ابتدا نیاز است زیرساخت‌های آن فراهم گردد. بنابراین اگرهدف ما این باشد که فعالیت ارکسترهایمان از پایه اصولی و منسجم انجام بگیرد باید هنرستان‌ها و دانشگاه‌های ما مراکزی باشند برای تربیت نوازنده ارکستر؛ موضوعی که در تمام دنیا مد نظربوده و هست. یعنی باید در هنرستان‌ها و دانشگاه‌های موسیقی ایران، ارکستر وجود داشته باشد و تربیت نوازنده جزو  دروس اجباری آن قرار گیرد تا بر این اساس مدرک تحصیلی خود را دریافت کنند.
شما دانش آموخته هنرستان موسیقی هستید با این تفاسیر فضای آموزشی امروز با گذشته چقدرمتفاوت شده است؟
علاقه من به موسیقی به دوران خردسالی‌ام برمی گردد، شش سالم بود که درمدرسه موسیقی تحصیل کردم و بعد آن به هنرستان ملی موسیقی وارد شدم و در آنجا زیرنظراستاد فرید فولاد ساز ویولن را آموزش دیدم و سه سال بعد نواختن تار را نزد آقای صالحی آموختم و بعد آن به هنرستان عالی موسیقی راه پیدا کردم و درآنجا به مدت یک سال با یک معلم خارجی ساز ترومپت را آموزش دیدم و بعد با کمک آقای پتراخوویچ ساز ترومبون را آموختم تا اینکه دپیلم خود را دریافت کردم. ناگفته نماند از همان ابتدا علاقه‌مند به آموختن رشته رهبری ارکستر بودم و در این زمینه خانم ثمین باغچه بان راهنمایی‌های بسیار و بزرگی داشتند و مدتی هم در گروه کر خانم باغچه بان می‌خواندم.
اما سؤال شما این است که فضای آموزشی هنرستان‌های موسیقی نسبت به امروز چه تفاوتی کرده! در پاسخ باید بگویم آگاهی چندانی از فضای آموزش موسیقی در ایران ندارم اما ازنوع شیوه نوازندگی هنرجویان موسیقی این نتیجه‌گیری حاصل می‌شود آن طور که باید و لازم است هنرجویان آموزش درستی دریافت نکرده‌اند، بخصوص در زمینه فعالیت در ارکسترها. در حال حاضردر تهران دو هنرستان موسیقی و دو دانشگاه وجود دارد اما همچنان کمبود سازهای بادی وجود داشته و این نشان دهنده ضعف این مراکز است درحالی که طی این سال‌ها می‌بایست حداقل بیش از 30 نوازنده ترومبون یا ترومپت  یا هورن و... تربیت شده باشند اما متأسفانه ضعف‌های بسیاری در این زمینه دیده می‌شود و بار دیگر تأکید می‌کنم نوازنده‌های خوب در هنرستان‌ها ودانشگاه‌ها تربیت می شوند. جالب است 3500 آموزشگاه موسیقی در ایران مشغول فعالیت هستند و وظیفه آنها هم تربیت نوازنده ارکستر است اما متأسفانه خروجی آن متفاوت با انتظاری است که وجود دارد. نکته دیگراینکه حضور نوازنده‌های جوان و کاربلد در یک ارکستر می‌تواند برای آنها منبع درآمد و ایجاد اشتغال باشد هر چند رقمی که نوازنده‌های ما دریافت می‌کنند چندان مورد رضایت نبوده و باید حمایت‌های مالی بیشتری صورت بگیرد اما نکته مهم این است ارکستر محل حضور حرفه ای‌ها است نه اینکه یک نوازنده اولین تجربه خود را در ارکسترها بدست آورد.
از دیدگاه شما یک ارکستر بیشتر نیازمند نوازنده خوب است یا یک رهبر با تجربه؟
پایه یک ارکستر با نوازنده آن شکل می‌گیرد، البته حضور یک رهبر خوب و با تجربه هم بسیار مورد اهمیت بوده چرا که با قابلیت‌های خود می‌تواند ارکستر را درسطح کیفی بسیار بالا تقویت و تربیت کند اما شعاردادن دراین زمینه بی‌فایده است. باید از همه دوستانی که دراین سال‌ها از برنامه‌های متفاوت و چشمگیر خود در ارکستر صحبت کرده‌اند و شانس حضور در ارکستر در مدت زمان‌های مختلف را داشته‌اند پرسید خروجی کارتان چه بوده است؟
قطعاً انتقاد این افراد کمبود بودجه و حمایت‌های لازم است!
باید از همان ابتدا صورت مسأله را حل کرد؛سؤال این است اگر این دوستان این مسئولیت را با میل و رضایت شخصی خود قبول کرده‌اند چرا نسبت به آن معترض هستند و ازهمان ابتدای کارانصراف وعدم همکاری خود را اعلام نکردند و به این همکاری با هر شرایطی رضایت داشتند اما بعد از سه یا چهار سال از ادامه کار یا پایان    قرارداد کاری دست به انتقاد و اعتراض می‌زنند که شرایط ارکستر مناسب نیست و متولیان آن به وعده‌های خود عمل نکردند؟ چرا درهمان یک ماه ابتدای همکاری از ارکستر بیرون نیامدند و کنار نرفتند؟ این دوستان تا مدت زمان قراردادشان به اتمام می‌رسد یا به هر دلیلی از ارکستر بیرون می‌آیند زبان به انتقاد باز‌ می‌کنند و این نوع رفتار دیپلماسی نادرستی است.البته لازم به ذکر است با وجود شرایط مالی درارکستر و نبود سازهای مناسب این انتظار وجود ندارد رهبران دعوت شده، ارکستر‌های ما را به سطح استاندارد جهانی برسانند و اگر این گونه شعار داده‌اند برای حفظ جایگاه خودشان بوده و قطعاً در حال حاضر ممکن نیست و جالب است بدانید نوازنده‌های جوانان ارکستر سمفونیک هم می‌دانند چنین امکاناتی وجود ندارد و نسبت به تفاوت کارهایی که با ارکستر سمفونیک نواخته می‌شود با کارهایی که خارج از ایران روی صحنه می‌رود، آگاه و آشنا هستند. بنابراین این دوستان به خودی خود از واقعیت‌ها به دورهستند. به‌ طور مثال نمی‌توان انتظار داشت ارکسترسمفونیک تهران که برای اولین بار سمفونی چهار برامس یا سمفونی سه مندلسون یا سمفونی پنج چایکوفسکی را می‌نوازند باید مانند ارکستری عمل کند که صد بار این قطعات را تمرین کرده چرا که رپرتوارهای سمفونی باید دائماً نواخته و تمرین شود تا این قطعات به پختگی لازم برسند. به عقیده من لازم است ارکسترسمفونیک تهران 150 تا 200 رپرتوار آماده اجرا داشته باشد تا این قطعات آنقدر نواخته شوند که نوازندگان با آن آشنا گردند. به یاد دارم زمانی که برای اولین بار دراپرای گراتس، اپرایی را رهبری می‌کردم- که هنوز هم در باور بسیاری از دوستان نمی‌گنجد- جالب است درتمام مدت اجرا، نوازنده تیمپانی ارکستر به‌جای توجه به اجرای صحنه، نگاهش به بازیگران بود، بی‌آنکه ایرادی در نواختنش وجود داشته باشد و بعد پایان کار گفت این قطعه را نزدیک به 300 بار نواخته و سال‌های بسیاری دراین ارکستر کار می‌کند و البته دیگر نوازنده‌ها هم به تک‌تک قطعات اشراف و آگاهی کامل داشتند و این موضوعی است که باید تمام مخاطبان ما نسبت به آن دانش و آگاهی داشته باشند. برای شخص من این موضوع اهمیت دارد که ارکستر رپرتوارهای بسیاری یاد بگیرد و در این سال‌ها سعی و تلاشم تمرین نوازنده‌ها بوده و هست و در جلساتی که با حضور آقای افضلی مدیریت بنیاد رودکی برگزار گردید، قرار بر این شد رپرتوارهای ارکستر به 150 قطعه برسد تا نوازندگان آنها را به درستی بیاموزند و به نسل بعد و رهبران بعدی انتقال دهند تا نسل آینده بهتر از نوازنده‌های قبل بنوازند و اینگونه روز‌به‌روز شرایط ارکستر بهتر خواهد شد.یا در جلسه‌ای که با شورای هنری ارکستر سمفونیک برگزار شد، موضوعی مطرح گردید که بسیار خوشحال شدم بدین صورت که هر رهبر میهمانی که با ارکستر همکاری دارد در ابتدای کار باید قطعات اجرایی خود را به شورای ارکستر اعلام کند تا کارهای تکراری نواخته نشود و سطح ارکستر ارتقا پیدا کند.
چرا از آثار آهنگسازان ایرانی در ارکستر سمفونیک کمتر استفاده می‌شود؟
این نوید را می‌دهم طبق برنامه‌ریزی‌های شورای هنری ارکستر قرار بر این است از آثار آهنگسازان ایرانی هم نواخته شود به‌طور مثال در آخرین اجرایم قطعات «چهارشنبه سوری» و «رنگین کمان» را با همراهی ارکستر ملی ایران و همچنین «بومی وار» را با ارکستر سمفونیک تهران اجرا کردم که هرسه اثر ثمین باغچه بان است و بنا است هر رهبر میهمان ایرانی یا خارجی حتماً یک قطعه از آهنگسازان ایرانی را بنوازند.
 از دیدگاه شما رهبر یک ارکستر باید دائم باشد یا میهمان؟ شرایط رهبری ارکستر در خارج از ایران چگونه است؟
حضور یک رهبر دائم حائز اهمیت است و همیشه تأکید کرده‌ام و در همه جای دنیا هم مرسوم بوده و می‌توانیم در کنار رهبران دائم نزدیک به 7-6 رهبر میهمان هم حضور داشته باشند تا از تجربه آن افراد برای ارکستر استفاده کنند. اما حضور رهبر ثابت به شرطی می‌تواند مفید و مثمرثمر باشد که ارکستر آن جامعه را به درستی بشناسند و نسبت به مشکلات آن چه به لحاظ روحی و چه به لحاظ اقتصادی آگاهی داشته و براین اساس برنامه‌ریزی‌های ارکستر انجام بگیرد.
نکته دیگر اینکه رهبردائم و میهمان هر دو باید تحصیلکرده رشته رهبری ارکستر باشند و در این زمینه تخصص و تجربه‌های لازم را کسب کنند و در کنار آن اطلاعات‌شان به روز باشد.البته انتخاب رهبر به بودجه ارکسترها هم بستگی دارد تا براین اساس دعوت شوند. نکته دیگر اینکه طبق آنچه در شورای هنری ارکستر تعریف شده رهبر میهمان می‌تواند رپرتوار کنسرتی که قرار است اجرا کند را به مدیر یا شورای مربوطه ارائه دهد اما رهبر دائم این حسن را دارد که بتواند برنامه یک ساله خود را معرفی کند و خوشبختانه ارکستر ملی تا پایان سال 1400 این برنامه‌ریزی‌ها را انجام داده و این می‌تواند اتفاق خوبی باشد که البته این برنامه‌ریزی برای ارکستر سمفونیک هم در حال انجام است.
اما مشکل اصلی ارکستر‌های ایران تکرار رپرتوار است و آن طور که انتظار است مخاطبان از اجراهای ارکستر استقبال نمی‌کنند.
اگر قطعات یک ارکستر به‌صورت تکرار هم اجرا شود ایرادی بر آن نیست چرا که هرچقدر تکرارشوند پخته‌تر می‌شود به شرط آنکه رهبر‌ها هم به درستی آن را هدایت کنند اما همان‌طور که پیش‌تر اشاره کردم هر دو ارکستر باید حداقل طی دو سال 150 تا 200 رپرتوار داشته باشند تا مخاطب با فعالیت ارکسترها آشنا شوند و اینگونه سطح شنیداری مخاطب هم ارتقا پیدا می‌کند. این موضوع مهمی است که بارها به هنرجویانم تأکید داشته‌ام تا به راحتی به هر کاری نگویند خوب و عالی. نکته دیگر رسالت رسانه‌ها در قبال ارکستر و موسیقی است که می‌توانند نقش بزرگی ایفا کنند. در اروپا رسانه‌ها به این موضوع توجه بسیاری دارند و نکات ریز و درشت ارکستر را منعکس می‌کنند و همین امر موجب اصلاح ایرادها و اشتباه های ارکستر بوده چون می‌دانند مردم و رسانه‌ها هوشیار هستند و بر این اساس نمی‌توانند هر کاری را به‌صورت اشتباه بنوازند و این بسیار مهم است و رهبران دائم وظیفه دارند با کمک متولیان ارکستر‌ها سطح هوشیاری مردم را بالا ببرند.
اما همه مردم علاقه‌مند به خواندن روزنامه یا جست‌و‌جو در رسانه‌های خبری نیستند. با این تفاسیر چه ارگان‌هایی در بالابردن سطح آگاهی مردم می‌توانند نقش مهمی داشته باشند؟
صدا و سیما می‌تواند در انتقال موسیقی خوب به مخاطب نقش مهمی داشته باشد. وقتی این مسأله در صدا و‌ سیما انجام بگیرد می‌توانیم موسیقی‌های بهتری را به مردم معرفی کنیم. ما ابتدا باید موسیقی خوب را پیدا کرده تا مردم خوب و بد را تشخیص بدهند. مردم ایران هزاران سال است با فرهنگ و هنر کهن و اصیل زندگی کرده‌اند و علاقه‌مند به هنر و موسیقی هستند بنابراین باید اجراهای خوب را به روی صحنه برد و به آنها معرفی کرد.
آیا ارکستر‌های ایران می‌توانند در سطح بین‌المللی معرفی شوند؟
بله چرا که نه و اجراهایی بوده که بسیار مورد توجه قرار گرفته. سطح کیفی ارکستر‌ها در دنیا به سه بخش abc تقسیم‌بندی می‌شود که ارکستر‌های ایران در سطح c قرار دارند و باید این سطح به کمک رهبران ارکستر افزایش یابد اما رهبری که می‌گوید امروز ارکستر را به سطحb می‌رسانم قطعاً هیچ اطلاعاتی ندارد فقط می‌خواهد پول خود را بگیرد و برود.البته سطح c در ارکستر سمفونیک ما بسیار خوب است و جای امیدواری دارد. سال‌ها قبل با ارکستر سمفونیک تهران اجرایی در چین داشتیم در یک سالن با ظرفیت 3500 نفر که بسیار مورد استقبال قرار گرفت و 25 دقیقه ارکستر را تشویق می‌کردند. اما تأکید من این است درحال حاضر پایه‌های ارکستر را محکم کنیم و این وظیفه نسل ما است تا آن به درستی به نسل بعدی انتقال یابد و این پتانسیل در ارکسترهای ما وجود دارد.
در بخش رشته رهبری ارکستر آموزش‌های کمی دیده می‌شود یا شاید حتی در دانشگاه و هنرستان‌ها به این موضوع چندان پرداخته نشود. با توجه به اینکه در این زمینه مستر کلاس‌هایی هم برگزار کرده‌اید شرایط را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ برای تربیت و پرورش یک رهبر خوب چه باید کرد بویژه در نسل جوان؟
این موضوع مسأله‌ای است که چه قبل و چه بعد از انقلاب همیشه نسبت به آن تأکید داشته‌ام و بر این نظرم درباره موضوع رهبری ارکستر کوتاهی شده چرا که ارتقای یک ارکستر نیازمند یک رهبر خوب و با تجربه است. البته طی سه سالی که برای برپایی مستر کلاس‌های رهبری به ایران آمدم با استقبال خوبی مواجه شدم به‌طور مثال امسال وقتی فراخوان این کلاس‌ها منتشر شد درهمان روز نخست 70 نفر استقبال کردند و تأکید داشتم هیچ یک از این افراد رد نشوند و از 8 صبح تا 8 شب مشغول آموزش بودم که بعد از آن یک آزمون کوچک برای تشکیل گروه‌های 10 نفره انجام گرفت. گروه یک، افرادی بودند که دراین دوسال که به ایران می‌آمدم در کلاس‌های رهبری من شرکت می‌کردند و از همین افراد یک ارکستر جوان تشکیل شد به اسم «را گا» که هیچ کدام از نوازنده‌ها در ارکستر ملی ایران و سمفونیک تهران حضور ندارند و البته کنسرتی هم با حضور این 10 نفر برگزار شد که بازتاب خیلی خوبی داشت. این دوستان 8 قطعه را ضبط کردند و خودشان هم رهبری و اجرای آن را بر عهده گرفتند، کاری که باید در دانشگاه‌ها و هنرستان‌ها انجام بگیرد با همت بنیاد رودکی در حال انجام است تا یک ارکستر آکادمیک برای ارکستر‌ها راه‌اندازی شود تا فردای دیگر اگر لازم بود، ارکستر‌های ما از همین نوازنده‌های جوان بهره ببرند. این دانشجویان باید همه قطعات را یاد بگیرند و بهترین آنها انتخاب می‌شود تا با ارکستر جوان کار کنند. یعنی بنیاد رودکی در کنار تربیت رهبر ارکستر، نوازنده ارکستر هم پرورش می دهد تا با فضای ارکستر آشنایی و آگاهی داشته باشند.
 با توجه به تجربه شما چشم اندازتان از دو ارکستر ملی ایران و سمفونیک تهران چیست؟
بسیار خوشحالم با وجود مشکلاتی که در این سال‌ها بر سر راه و فعالیت ارکسترها وجود داشته توانسته‌اند همچنان سرپا بمانند و به فعالیت خود ادامه بدهند. پتانسیل‌های خوبی در ارکسترهای ما وجود دارد و هر ارکستر می‌تواند در سطح خوبی اجرای برنامه داشته باشد به شرط آنکه رهبر ارکستر کار خود را بداند و صادقانه رفتار کند و با روش درست این ارکسترها را هدایت کنند؛ با تأمل و اندیشه بالا. و البته در کنار آن متولیان نیز حمایت‌های خود را همچنان داشته باشند و در کنار آن مخاطبان هم نقد و نگاه سازنده خود را ارائه دهند.