رویارویی رئیسی و تندروها

مصائبِ از فردای انتخابات ریاست جمهوری، هر روز بیشتر از روز قبل گریبان رئیسی را گرفته و می‌فشرد. یک روز انتشار لیست‌های کذایی از سوی هوادارانِ «انصرافی‌های طلبکار» جامعه را می‌ترساند و روزی دیگر طرح فرضیه «یکدست شدن قدرت» که پیروزی سید ابراهیم رئیسی در یک فرآیند انتخاباتی را لوث می‌کند. حال باید دید برای روزهای پیش رو تا رسیدنِ موعدِ تنفیذ و چهارساله‌ی پیش رو، رئیسی و اصولگرایان چه دورانی را طی خواهند کرد؟!
آفتاب یزد - رضا بردستانی: سید امیرحسین قاضی‌زاده هاشمی در گفت‌وگو با ایلنا در پاسخ به سوالی پیرامون یکدست شدن قوا و تاثیر آن بر روند اداره کشور و همچنین احتمال برخورد با اغماض میان قوا و کاهش نظارت‌ها گفت: من نمی‌خواهم بگویم که چنین اتفاقی ممکن نیست اما شرایط کشور به گونه‌ای است که ما به دلیل اوضاعی که در حوزه اجرا و مشکلات مردم ایجاد شده نیاز به چنین اتفاقی داشتیم که یک قدرت متمرکز در حوزه اجرا داشته باشیم.
وی در ادامه اظهار داشت: کشور برای اینکه از جا بلند شود حداقل ده سالی باید دعواها را کنار بگذارد؛ به همین دلیل به نظر من مردم با هوشمندی این را انتخاب کردند. به این دلیل که مردم معمولا مجلس و دولت را به نوعی انتخاب می‌کردند که این تمرکز اتفاق نیفتد؛ اما این بار که این اتفاق رخ داد به نظر من با هوشمندی بود به این علت که کشور یک سرعتی پیدا کند. وی افزود: بعد از طی این دوره نهادهای دموکراتیک که حضور دارند و فعالیت می‌کنند یا جریانات سیاسی خود را احیا می‌کنند و باز می‌توانند به قدرت برگردند.
> سید امیرحسین قاضی‌زاده هاشمی کیست؟!


سید امیرحسین قاضی‌زاده هاشمی (زاده ۲۵فروردین ۱۳۵۰) پزشک، سیاستمدار اصولگرا و نماینده مشهد در دوره هشتم، نهم، دهم و یازدهم مجلس شورای اسلامی است که در دوره‌های نهم و دهم به عنوان دبیر، عضو هیئت رئیسه مجلس بود و در دوره یازدهم، تا خرداد ۱۴۰۰، نایب رئیس اول مجلس شورای اسلامی بود و هم‌اکنون نیز نماینده مجلس است. وی متخصص گوش و حلق و بینی است و پیش از نمایندگی مجلس، ریاست دانشگاه علوم پزشکی سمنان را برعهده داشت. او از زمان تشکیل جبهه پایداری، به عضویت این جبهه درآمد و در فاصله سال‌های ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۳ سخنگوی آن بود اما از جبهه پایداری جدا شد. قاضی‌زاده هم‌اکنون عضو شورای مرکزی حزب اسلامی قانون است.
> زندگی شخصی
سید امیرحسین قاضی‌زاده هاشمی در ۲۵ فروردین سال ۱۳۵۰ در شهر فریمان از شهرستان‌های استان خراسان رضوی به دنیا آمد. وی متخصص گوش و حلق و بینی است. قاضی‌زاده هاشمی در سال ۱۳۸۶ از حوزه انتخابیه مشهد توانست به دوره هشتم مجلس شورای اسلامی راه پیدا کند. وی همچنین در دوره‌های نهم، دهم و یازدهم نیز از همین حوزه انتخابیه به مجلس راه پیدا کرد. قاضی‌زاده هاشمی در دوره‌های نهم و دهم مجلس شورای اسلامی، دبیر هیئت رئیسه مجلس و در دوره یازدهم، تا خرداد ۱۴۰۰ نایب رئیسی اول مجلس را بر عهده داشت. او پسرعموی سید حسن قاضی‌زاده هاشمی (وزیر سابق بهداشت) و برادر احسان قاضی‌زاده هاشمی (نماینده کنونی مجلس) است. قاضی زاده هاشمی در ۱۸ فروردین ۱۴۰۰ کاندیداتوری خود را در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ اعلام کرد. وی در ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۰ به همراه دخترش با حضور در ستاد انتخابات وزارت کشور اقدام به ثبت‌نام برای سیزدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری ایران کرد. صلاحیت قاضی‌زاده هاشمی در تاریخ ۴خرداد ۱۴۰۰ از سوی شورای نگهبان احراز شد. او در نهایت از بین چهار نامزد باقیمانده با حدود یک میلیون رای جایگاه چهارم را به خود اختصاص داد.
> ماجرای یک دست شدن قدرت
پس از اعلام اسامی احراز صلاحیت شده از سوی شورای نگهبان، این بحث که حاکمیت می‌کوشد تا «قدرت» به اصطلاح «یکدست» شود بالا گرفت. حمله به شورای نگهبان و ساختارهای انتخاباتی در ایران، حول محور «یکدست شدن قدرت» به قدری زیاد بود که بسیاری تحت تاثیر همین مسئله، اساساً قید حضور در انتخابات را زدند و بخشی از آمار تحریم‌کنندگان انتخابات را بالا بردن و بخشی دیگر نیز لا به لای جمعیت خود را به صندوق‌های رای رسانیدند اما به گونه‌ای رای دادند که آراء آنان بخشی از آراء باطله محسوب شود.
از یک دیدگاه، ممکن است بحث یک دست شدن قدرت، چندان نیز بیراه نباشد؛ در کنار قوه‌ی مقننه‌ای که اینک در اختیار اصولگرایان است به وجود آمدن قوه‌ی مجریه‌ای که آن نیز تحت استیلای اصولگرایان باشد به خودی خود قدرت را یکدست می‌کند و از آن جایی که اساساً هیچ اصلاح‌طلبی از ابتدای انقلاب تا به امروز نتوانسته ردای ریاست بر قوه‌ی قضائیه را بر تن کند این یکدست شدنِ قدرت به یک واقعیت تبدیل می‌شود اما هماهنگی بین قوا، آیا به معنی یکدست شدنِ قدرت است؟!
در صدها گفت و شنود با تئوری‌پردازانِ دست بر قضا اصولگرا، هشدارهای جدی داده می‌شد که در صورت یکدست شدن قدرت، این حاکمیت است که ضرر می‌کند و راهکار و یا راه‌های برون رفتِ از این ماجرا یکی بود و آن تشکیل دولت ائتلافی، فراجناحی و فراگیر به این معنا که حتی با وجود یک رئیس جمهور ششدانگ اصولگرا، بازهم
دولتی می‌تواند موفق باشد که حاصل تضارب آراء باشد نه انحصارگونه در اختیار یک حزب یا جناح سیاسی!
در همین گمانه زنی‌های اخیر که برخی «طلبکارانه» رئیسی را تحت فشار قرار داده بودند که در کابینه باید از چه چهره‌هایی بهره‌مند شود بسیاری از تحلیلگران سیاسی اصولگرا معتقد بودند رئیسی در تله‌ی «اقتدارگراها» گرفتار نخواهد آمد و چه بسا از احزاب دیگر نیز به عنوان وزیر و مسئولیت‌های رده بالا بهره ببرد حتی یکی از تحلیلگران نوشته بود: «کابینه‌ی رئیسی حتی نزدیک‌ترین دوستان وی را شگفت‌زده خواهد کرد.»
این که در عالم واقع آیا کابینه سیزدهم شگفتی آفرین خواهد بود یا مطابق پیش‌بینی‌ها به پس از نهایی شدنِ لیست‌ها و سمت‌ها موکول می‌کنیم و اما ارائه‌ی «تئوری» یکدستی قدرت می‌تواند مکملی برای لیست‌ها و گمانه زنی‌هایی باشد که بوی انحصار طلبی و طلبکاری می‌دهد.
> چرا می‌گوییم یکدست شدن قدرت
تهمت است نه تئوری!؟
انتخابات - به هر نحو و با وجود هر جنس کاندیدایی که برگزار شود - یک فرآیند است. سال‌ها است از «مهندسی انتخابات» می‌شنویم اما یکدست شدنِ قهری قدرت اگرچه بحث تازه‌ای نیست اما ابراز آن به گونه‌ای که این «یکدست» شدگی تابعی از برنامه‌های بلند مدت حاکمیت بوده است دامن زدن به بسیاری از نقد‌ها و تحلیل‌های آن طرف آبی است که: «دیدید درست می‌گفتیم؟!»
حال در مقام رد نظریه‌ی «یکدست شدن قدرت» به آن ادبیات و برداشتی که سید امیرحسین قاضی‌زاده‌ی هاشمی دارد نکاتی خواهیم گفت که نشان دهیم این نه‌تنها یک «تئوری سیاسی» نیست که یک تهمت ناشی ازعدم شناخت هرم قدرت در ایران است:
- سید امیرحسین قاضی زاده‌ی هاشمی چهار دوره‌ی متوالی نماینده‌ی مجلس بوده است یعنی از سال ۸۶. طی ۱۶ سال اخیر ۴مجلس و دو دولت با انگاره‌های
اصولگرایی در راس امور بوده‌اند - دولت‌های اول و دوم احمدی‌نژاد، دولت‌های اول و دوم حسن روحانی و مجالس هشتم به بعد. اگر خواسته باشیم بر اساسِ نظریه‌ی یک دستی قدرت به این دولت‌ها و مجالس نگاهی تحلیل گونه داشته باشیم پس باید در بسیاری از مسائل تجدیدنظر کرد. نکته‌ی مهم‌تر این که یکدست شدن قدرت قطعا یک شبه اتفاق نیفتاده پس می‌توان این موضوع را نه یک اتفاق که یک مهندسی بلندمدت تلقی کرد اما در ادامه خواهیم گفت که اینچنین نیست
- سید امیرحسین قاضی زاده‌ی هاشمی، حیات سیاسی خود را با جبهه‌ی پایداری شروع می‌کند اما بعدِ چند سال از این گروه جدا می‌شود؛ گروهی که این روزها بیشتر به بدنه‌ی قدرت چسبیده و نزدیک شده اند. بر اساس نظریه‌ی یکدستی قدرت باید گفت اگر چنین مسئله‌ی رخ داده باشد بخش‌های مهمی از اصولگرایان نیز از این قاعده متضرر شده و از دایره‌ی قدرت بیرون گذاشته شده اند.
- سید امیرحسین قاضی زاده‌ی هاشمی به خوبی می‌داند دو اصلاح‌طلب هم شکل و دو اصولگرای مشابه، اساساً وجود خارجی ندارد پس به خوبی‌پیدا است حتی اگر نظریه‌ی یکدست شدن قدرت را بپذیریم چشم بر این رنگارنگی‌ها و دیگرگونی‌ها نمی‌توان بست. برای نمونه در همین مجلس یازدهم که یکدست‌ترین مجلس تشکیل شده پس از انقلاب است یعنی حتی یکدست‌تر از مجلس ششم! بعدِ سال نخست دیدیم آن یکدستی و انسجامی که انتشار می‌رفت دیده نشد و در مباحثی نسبت ۱۰۰ به ۱۵۰ حکایت از تحولاتی ژرف در برخی دیدگاه داشت. اگر در مجلس شورای اسلامی بعد گذشت یک سال چنین تغییر و تحولاتی دیده می‌شود به طور طبیعی در مباحث کلان، این تغییر و تحولات بنیانی‌تر و ترسناک‌تر جلوه خواهد کرد.
- سید امیرحسین قاضی زاده‌ی هاشمی اگر نظریه‌ی یکدست شدن قدرت را قبول دارد؛ اولا در انتخابات نباید شرکت می‌کرد، ثانیا تا انتها نباید در انتخابات باقی می‌ماند چون کسی که حافظ اندیشه‌ی یکدست شدگی قدرت است لابد برای این یکدست شدگی، گام بر می‌دارد نه در جهت مخالف آن!
- سید امیرحسین قاضی زاده‌ی هاشمی قطعاً خواهد پذیرفت انباشت قدرت در یک جناح، جبهه و نحله‌ی سیاسی حتی اگر فسادزا و خطرناک نباشد قطعا اختلاف افکن و تشتت‌آفرین خواهد بود.
و در نهایت؛
- سید امیرحسین قاضی زاده‌ی هاشمی به خوبی می‌داند در انتخابات ۱۴۰۴ اگر قول‌ها و ادعاهای انتخاباتی حزب پیروز جامه‌ی عمل نپوشد یا عملاً در انتخابات به معنای کامل کلمه شرکت نخواهند کرد یا اگر شرکت کنند قطعا نتیجه‌ای را رقم خواهند زد که شگفتی را با تمام زوایای آن اثبات کنند.
> نماینده‌ای که عزم رئیس جمهور شدن می‌کند...
بازگردیم به یک توصیه‌ی پدرانه، عمیق و دقیق. در بخشی از «بیانات رهبر انقلاب در ارتباط تصویری با نمایندگان مجلس شورای اسلامی» پیش از اجلاسیه‌ی دوم در تاریخ ۶ خرداد ۱۴۰۰ آمده است: «یکی از آسیب‌ها این است که نماینده از اوّلی که وارد مجلس می‌شود، نقشه‌ی رسیدن به فلان پستِ مثلاً اجرائی را در سر خودش بپروراند -که وزیر بشود، مدیر بشود، فلان [مسئول] بشود- نه، این وظیفه‌ی نمایندگی بسیار مهم است. اگر انسان برای خدا کار بکند و درست کار بکند، از وظایف اجرائی اهمّیّتش بیشتر است، یا لااقل در مواردی به قدر آن‌ها اهمّیّت دارد. این جور نباشد که ما تا وارد مجلس شدیم، به فکر بیفتیم که خب حالا چه کار کنیم که مثلاً در مرحله‌ی بعد یا در فلان دولت به فلان پست [برسیم]؛ اینها آسیب‌ها است، مجلس از این قبیل آسیب‌ها دارد.»
با مداقه در سخنان رهبری و با توجه به محتوای مصاحبه‌ی سید امیرحسین قاضی زاده‌ی هاشمی با ایلنا می‌تواند چند نتیجه گرفت:
اول: این نماینده‌ی مجلس دارد تلاش می‌کند پیروزی سید ابراهیم رئیسی را بخشی از یک سناریوی بزرگ - شما بخوانید یکدست شدن قدرت - معرفی کند مسئله‌ای که ظلم به رئیسی، به مردم و به نظام است حداقل با اظهارات اصولگرایانی که معتقدند مردم با توجه به شناختی که از رئیسی داشتند به او رای دادند منافات دارد!
دوم: قاضی زاده‌ی هاشمی دارد تلاش می‌کند حضور ناموفق خود در انتخابات ریاست جمهوری در عین نماینده‌ی مجلس بودن را توجیه می‌کند. دستِ بر قضا آن که کوشید تا قدرت یک دست نشود مردم بودند که اگر خواهان یکدستی قدرت بودند لابد به او که از جنس مجلس است رای می‌دادند نه رئیسی که اندیشه و نظریاتش بر هیچ کسی پوشیده نیست!
سوم: غلامحسین محسنی اژه‌ای می‌گوید: «من بسیار امیدوارم که با همکاری آقای رئیسی سه قوه به میدان بیایند و مشکلات برطرف شوند.» این حرف هرگز معنای یکدست شدگی قدرت نمی‌دهد بلکه به معنای هماهنگی قوا در خدمت برطرف ساختن مشکلات مردم است مسئله‌ای که بارها بزرگان این نظام بر آن تاکید کرده اند.
> هماهنگی قوا آری، یکدست شدگی قدرت نه!
به طور ساده و عامیانه، هماهنگی قوا بسیار خوب است زیرا کمک می‌کند مردم با آسایش خاطر بیشتری گذران امور کنند یعنی به جای به هم پریدن‌ها شاهد رفع مشکلات و قرار گرفتن کشور در مسیر پیشرفت باشند. اصلاً هماهنگی قوا است که بوی خدمت می‌دهد اما یک دست شدگی قدرت بوی قدرت طلبی!
این که قاضی زاده‌ی هاشمی در فیلم‌های تبلیغاتی خود به موضوع تبدیل کشور به «کشور هزار فامیل» می‌کند برگرفته از همین «یکدست شدگی قدرت» است یعنی تمام امور کشور در دست عده‌ای خاص که مثل هم لباس می‌پوشند، مثل هم فکر می‌کنند، مثل هم راه می‌روند و مثل هم نگاه می‌کنند مسئله‌ای که حتی در درون احزاب نیز رخ نمی‌دهد!
> وجود جبهه پایداری اصل یکدست شدگی قدرت را مردود اعلام می‌کند!
اگر به دلایل اولیه‌ی تشکیل جبهه‌ی پایداری توجه کنیم، مسئله‌ای که قاضی زاده‌ی هاشمی به خوبی می‌داند، دور ماندنِ عده‌ای از دایره‌ی قدرت بود یعنی کسانی که در عین بودن در قوم و قبیله‌ی اصولگرایی، دست‌شان به هیچ پست و جایگاهی نمی‌رسید. دیگر مسئله‌ای که در شان نزول جبهه‌ی پایداری باید توجه داشت آن است که برخی از اعضای این جبهه اساساً «اعتدال گرایی» و عمل بر سبیل «مدارا» را بر نمی‌تافتند و آن را معادل «وادادگی»، «اضمحلال» و «واگذاری زمین قدرت» به طرف مقابل می‌دانستند و به همین دلیل بود که از اصولگرایان به اصطلاح سنتی‌تر که رویه‌ای اعتدالی و میانه داشتند عبور کرده خود داعیه دار اصولگرایی بر اساس منویات خود شدند و شد آن چه این روزها می‌بینیم.
سیدامیرحسین قاضی زاده‌ی هاشمی که روزگاری زیر بیرق پایداری بوده به خوبی می‌داند این جبهه و این عده اگر در دولتِ رئیسی نیز نتوانند کرسی‌هایی که مد نظر دارند را تصاحب کنند قطعاً با رئیسی نیز مدارا نخواهند کرد و این خود دلیلی دیگر است بر این که عملاً در ایران «یکدست شدن قدرت» بی‌معنا است!
> تهمتی به نام یکدست شدن قدرت
در رزومه و زندگینامه‌ی سیدامیرحسین قاضی‌زاده هاشمی آمده: «او از زمان تشکیل جبهه پایداری، به عضویت این جبهه درآمد و در فاصله سال‌های ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۳ سخنگوی آن بود اما از جبهه پایداری جدا شد. قاضی‌زاده هم‌اکنون عضو شورای مرکزی حزب اسلامی قانون است.» اگر این نماینده‌ی مجلس قائل به فرضیه‌ی «یکدست‌شدگی قدرت» است پس یا نمی‌تواند خود را بخشی از قدرت بداند چون خودِ او نیز تاب نیاورد و از جبهه پایداری فاصله گرفت یا باید همچنان او را بخشی از جبهه‌ی پایداری به شمار آورد که گویا عوض «تقیه» کناره‌گیری
کرده است!
> رئیسی چه می‌کشد از دستِ این اصولگراها
سخن پایانی، روزگار سختی است که سید ابراهیم رئیسی دارد با این اصولگراهایی که، حاشیه‌سازی‌های آنان روزمره شده است یعنی صبح به صبح باید شاهد و ناظر حواشی به وجود آمده از سوی اصولگرایان باشیم؛ حاشیه‌هایی که بعضاً ویران‌کننده است!
از زمانی که لیست‌ها و گمانه زنی‌ها بالاگرفت می‌شد فهمید رئیسی روزگار سختی با «انصرافی‌های طلبکار» و مدعیانی که خود را سهیم در به قدرت رسیدن رئیسی می‌دانستند. در روزگاری که رئیس جمهور منتخب به دنبال رسیدن به راه‌های برون رفت کشور از وضعیت فعلی است و در روزهایی که ایران در منطقه‌ی «آشوب و بلوا» - از یک سو افغانستان و از سویی دیگر ارمنستان و عراق - باید حواسش بیشتر از همیشه جمع باشد اظهار فضل‌هایی اینچنینی به بدترین شکل ممکن، حاکمیت را تحت فشار رسانه‌ها و افکار عمومی جهان قرار می‌دهد.
طرح فرضیه‌ی «یکدست شدن قدرت» از آن جایی که هرکس ساختارهای قدرت در ایران را بشناسد خواهد پذیرفت که ناممکن و ناشدنی است بیشتر به یک تهمت نزدیک است تا به یک فرضیه البته به قاضی زاده‌ی هاشمی باید حق داد چون: «آرزو بر نوجوانان عیب نیست!»