ذلت غنی

 در بحبوحه تحولات داخلی افغانستان و درگیری‌های شدید در ولایات مختلف، «محمد اشرف غنی» رئیس‌جمهور افغانستان به همراه عبدالله عبدالله، رئیس شورای مصالحه ملی و جمعی از وزرا و مشاوران خود با سفر به واشنگتن و حضور در کاخ سفید با جو بایدن، رئیس‌جمهوری آمریکا دیدار کرد؛ دیداری که جزئیات دقیقی از آن مخابره نشد اما برآیند اظهارات ۲ رئیس‌جمهور در جمع خبرنگاران حاکی از آن است که اشرف غنی با دست خالی آمریکا را ترک خواهد کرد.  به عبارت دیگر، با وجود همه خوش‌رقصی‌های غنی برای آمریکا در دوران ریاست‌جمهوری‌اش و پیگیری سیاست‌های منطقه‌ای مدنظر واشنگتن در افغانستان، بایدن آب پاکی را روی دست این مهره غربگرا ریخت. بامداد شنبه به وقت تهران اشرف غنی با حضور در جمع خبرنگاران گفت: «کاملا متقاعد شده‌ام که تصمیم خروج نیروهای آمریکایی فصل جدیدی را در روابط‌مان با واشنگتن آغاز خواهد کرد و این اقدام به معنای شانه خالی کردن از افغانستان نیست». وی افزود: «رئیس‌جمهور بایدن ادامه ارائه کمک‌های انسانی و اقتصادی به افغانستان را مورد تاکید قرار داد». رئیس‌جمهور افغانستان با اتخاذ موضعی انفعالی از طالبان خواست درگیری‌ها را متوقف کرده و وارد روند سیاسی شود. اشرف غنی اضافه کرد: «به تصمیم بایدن برای خروج از افغانستان احترام می‌گذاریم و این تصمیمی حاکمیتی بوده و ما افغانستانی‌ها باید با پیامدهای این موضوع به تعامل بپردازیم». بایدن نیز در جمع خبرنگاران در سخنانی کوتاه ضمن تاکید بر پایبندی آمریکا به برنامه خروج نظامیانش از افغانستان تا سپتامبر امسال، گفت: «این مردم افغانستان هستند که باید درباره آینده کشورشان تصمیم بگیرند». این سخنان بایدن به منزله این است که غنی و دولت او دیگر ارزش و کارویژه‌ای برای آمریکا نخواهند داشت. نکته قابل توجه اینکه رسانه‌ها و نخبگان افغان با انتقاد از سفر غنی و هیات همراهش به آمریکا در این مقطع زمانی، آن را مایه شرمساری و خفت مردم شجاع افغانستان عنوان کردند. برخی کاربران این سفر را گزارش‌دهی رعیت به ارباب توصیف و مقامات افغانستانی را گماشته‌های آمریکا معرفی کردند. حال باید دید غنی بعد از بازگشت از آمریکا چه رویه‌ای را در پیش خواهد گرفت و آیا آبرویی برای او در بین همسایگان و کشورهای منطقه باقی مانده تا در پی آن قدری اوضاع آشفته خود را بهبود ببخشد؟ در حال حاضر محبوبیت رئیس‌جمهوری افغانستان و مشروعیت دولت او به گواه واکنش‌های مردمی در ضعیف‌ترین شکل ممکن است. غنی که در 2 دوره انتخابات ریاست‌جمهوری به شکلی مشکوک و بحث‌برانگیز به عنوان رئیس‌جمهور افغانستان معرفی شد و در هر 2 دوره سایه تقلب در انتخابات بر نام وی و کابینه‌اش سنگینی می‌کرد، نتوانست افکار عمومی را اقناع و با خود همراه کند. در بعد روابط خارجی نیز او رئیس دولت قابل اعتمادی برای همسایه‌های افغانستان نبود. اظهارنظرهای جنجالی مشاوران او درباره وضعیت سیاسی همسایگان یا بحث اخیر شخص غنی پیرامون مبادله آب در برابر نفت با ایران که در جریان افتتاح سد کمال‌خان بیان داشت، همگی حاکی از این بود که وی همه تخم‌مرغ‌هایش را در سبد آمریکا چیده و کمترین درکی از الزامات روابط خارجی و رعایت حسن همجواری با همسایگان نداشته است. اکنون که طالبان بیش از 80 درصد خاک افغانستان را درگیر کرده و در شهرهای مختلف، مردم به جای همکاری با فرماندهان ارتش، به تشکیل نیروهای مردمی مبادرت کرده‌اند، او به دنبال این است تا با سفرهای منطقه‌ای و گرفتن وقت دیدار با رؤسای‌جمهوری کشورهای همسایه و قدرت‌های منطقه‌ای وضعیت دولت را بهبود بخشد، حال آنکه امیدی به این تقلا نیست و غنی اکنون فقیرترین رئیس‌جمهوری منطقه در کسب حمایت و اعتماد همتایان منطقه‌ای خود است. *** گفت‌وگوی «وطن امروز» با دکتر ابوالفضل ظهره‌وند، دیپلمات پیشین ایران در افغانستان جریان مقاومت افغانستان احیا شود شروین طاهری: او بازمانده نسل دیپلمات‌های شهید مزارشریف است. دکتر ابوالفضل ظهره‌وند، اولین سرکنسول ایران بود که به دنبال اخراج نیروهای اشغالگر شوروی، با نیروهای مجاهد شمال افغانستان از جمله نیروهای تحت فرمان احمد شاه مسعود، همکاری کرد. با وجود سایر سمت‌هایی که او در سال‌های بعد از آن در معاونت آسیا و اقیانوسیه وزارت امور خارجه یا شورای عالی امنیت ملی و سفارت‌های ایران در اروپا داشته اما همواره به عنوان یک کارشناس خبره مسائل افغانستان و حوزه جغرافیایی فلات پامیر شناخته می‌شود.   ظهره‌وند دوره‌ای از تاریخ معاصر افغانستان را در دهه 1370 از نزدیک لمس کرده که شباهت زیادی به روزگار فعلی دارد، یعنی زمانی که حکومت مرکزی تضعیف (و سرنگون شد) و مجاهدین و دیگر گروه‌های شبه‌نظامی قدرت را به دست گرفتند اما به خاطر اختلافات قومی و مذهبی نتوانستند وحدت خود و حکومت را حفظ کنند و این اغتشاش به ظهور طالبان و سپس تجاوز آمریکایی‌ها به بهانه برقراری امنیت در افغانستان منجر شد. امروز که آمریکایی‌ها در حال تعویض نقش نیروهای اشغالگر خود با طالبان هستند، تجربیات کسانی مثل او می‌تواند به ما کمک کند تا درک شفاف‌تری از فضای خاکستری موجود در افغانستان داشته باشیم.  * * * * آیا می‌توان گفت جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات متحده در جریان سفر محمد اشرف غنی و مقامات عالیرتبه دولت افغانستان به واشنگتن، آنها را با بی‌تفاوتی‌اش تحقیر کرد؟ بهتر این است که بگوییم اشرف غنی، خودش خودش را تحقیر کرد. کل این سفر تحقیرآمیز بود. مقامات دولت افغانستان به جای اینکه از موضع نمایندگان نظام و منتخبان ملت از آمریکایی‌ها به‌ خاطر خروج خود و کشورهای همپیمان‌شان بازخواست کنند و حتی در مراجع بین‌المللی آمریکا را در جایگاه متهم نشانده و از آنها شکایت کنند، به واشنگتن رفتند و پیش بایدن گردن کج کردند.  آنها باید در کابل می‌ماندند و از آمریکایی‌ها بازخواست می‌کردند که شما چرا به کشور ما حمله کردید، 20 سال آن را در اشغال نگه داشتید، قرارداد کاپیتولاسیون بر ما تحمیل کردید، صدها هزار تن از هموطنان نظامی و غیرنظامی ما را به اسم امنیت و مبارزه با تروریسم به خاک و خون کشیدید، کشور ما را شخم زدید و بعد ناگهان با طالبان وارد مذاکره شدید، آن هم بدون حضور و اطلاع نمایندگان دولت افغانستان و آنها را به رسمیت شناختید و حالا نه‌تنها دارید نیروهای‌تان را از افغانستان بیرون می‌کشید بلکه حتی پایگاه‌های نظامی را هم اسقاط و تخریب می‌کنید که ارتش و نیروهای افغان نتوانند از آنها برای دفاع در مقابل طالبان بهره ببرند!   * می‌توان گفت در حالی که بیشتر خاک افغانستان آماج حملات طالبان است، اشرف غنی و تیمش با این سفر شرم‌آور به واشنگتن مشروعیت خود را زیر سؤال بردند. فراتر از اینها، آمریکا با تحقیر مردم‌سالاری افغانستان و بند و بسط با طالبان، مشروعیت تمام دولت‌های قبلی کابل را هم زیر سؤال برد.   * در ماه‌های اخیر این ظن قوت گرفته که بخشی از حاکمیت پشتون‌تبار افغانستان دست‌شان با طالبان در یک کاسه است تا قلمرویی تحت عنوان پشتونستان را از افغانستان تجزیه کنند. این ایده که طالبان کاتالیزور پشتونیزه کردن افغانستان است، چقدر ممکن است به حقیقت نزدیک باشد؟ طالبان عنوانی بسیار کلی است. در حال حاضر می‌توانیم جریان‌های فعال در افغانستان اعم از طالبان و غیرطالبان را به ۳ دسته تقسیم کنیم: گروه اول، جریان طالبان پاکستان. این جریان به دنبال تصرف کامل افغانستان از طریق پشتونیزه کردن آن است به شکلی که برای مدتی درهای کشور به روی خارج بسته شده و در داخل پاکسازی قومی صورت بگیرد.  گروه دوم، جریان آمریکایی به واسطه بخشی از طالبان موسوم به پشتون‌های صهیونیست. این جریان به دنبال اشغال کامل افغانستان نیست بلکه می‌خواهد این کشور را بی‌ثبات و صحنه فعالیت‌های تروریستی کند. به همین دلیل است که آمریکایی‌ها در حال تغییر آرایش نیروهای‌شان در فلات پامیر و کوه‌های هندوکش از نظامی به امنیتی هستند. آنها در حین خارج کردن نیروهای نظامی‌شان از افغانستان، ده‌ها پایگاه نظامی را تخریب کرده‌اند اما چندین پایگاه نظامی را هم به پایگاه‌های امنیتی تبدیل کرده‌اند تا اهداف جدیدشان را پیاده کنند به‌طوری که می‌توان گفت صحنه‌گردان افغانستان دیگر نه ژنرال لوید آستین، رئیس پنتاگون و وزیر دفاع بایدن بلکه ویلیام برنز، رئیس سازمان سیا است. بزرگ‌ترین پایگاه آنها هم در ولایت غور درست در مرکز کشور قرار دارد. عامل نفوذ آمریکایی‌ها در بخشی از بدنه طالبان، پشتون‌های صهیونیست هستند، گروهی بی‌هویت که با کار اطلاعاتی اسرائیلی‌ها و آمریکایی‌ها در سال‌های گذشته خود را تحت عنوان اقوام گمشده یهودی معرفی کرده و در حال خدمت به پروژه تروریست‌پروری آمریکایی هستند.  گروه سوم،پشتون‌های ملی مسلمان هستند. این گروه که اکثریت پشتون‌های اصیل را تشکیل می‌دهند، هم مسلمان واقعی هستند، هم روی کشور افغانستان تعصب ملی دارند و هم از سابقه جهادی برخوردارند. به طور طبیعی نیز به ما و دیگر ملت‌های منطقه احساس نزدیکی می‌کنند. آنها در آستانه اشغال کشور توسط طالبان در حال شکل دادن جبهه مقاومت با همراه ساختن سایر اقوام افغانستان هستند و طبیعی است آمریکایی‌ها که نقشه تغییر ژئوپلیتیک منطقه را در سر می‌پرورانند نسبت به شکل‌گیری این جریان اصیل احساس خطر ‌کنند.    * شما زمانی که سرکنسول جمهوری اسلامی ایران در مزار شریف بودید و دوستان و همراهان‌تان را در آن حمله وحشیانه نیروهای منسوب به طالبان به کنسولگری ایران از دست دادید، احتمالا بهتر از هر کسی می‌دانید طالبان یا آنطور که خودشان می‌گویند «طالب‌ها» نه یک گروه منسجم بلکه مجموعه‌ای نامنسجم از گروه‌های مختلف و گاه متضاد است. ماهیت طالبان را چطور تحلیل می‌کنید؟ طالبان یک مجموعه متفرق با تفکرات سلبی است و طرحی ایجابی ندارد. ایده‌شان برای تشکیل امارت اسلامی هم در نهایت هدفی جز تشکیل همان خلافت بدوی که قبلا به نمایش گذاشتند را دنبال نمی‌کند. جالب است بدانید بخشی از سرکردگان پشت‌پرده طالب‌ها نه‌تنها مسلمان نیستند بلکه همان کمونیست‌های دوره نجیب‌الله هستند که رنگ عوض کرده‌اند. آنها از سازمان اطلاعاتی بعضی کشورهای منطقه بویژه سعودی و امارات دستور می‌گیرند و از خودشان هیچ ایده‌ای ندارند. مزدوران جاده‌صاف کن اجانب هستند که وجه مشترک نیروهای پیاده‌‌نظام‌شان گذراندن دوره‌های آموزشی مسموم وهابیون است که هیچ ارتباطی به اسلام ندارد. بخشی دیگر از طالبان هم نفوذی‌های هندوستان و عمدتا پنجابی هستند. من در دوره ماموریتم در مزار شریف با طیف‌های مختلف طالبان آشنا شدم، البته باید اعتراف کرد در کل، عمده نیروهای طالبان مزد‌بگیر هستند و در بسیاری مناطق فقیر افغانستان یا مناطق قبایلی شمال پاکستان می‌شود با چندصد دلار یک نفر را برای هر کاری اجیر کرد.    * چه می‌شود کرد وقتی هر روز می‌شنویم که مردم یک روستا یا ولسوالی به طالبان می‌پیوندند؟ این خبرها ریشه در ناآگاهی از اوضاع افغانستان دارد. مردم بومی مجبور به همکاری با طالبان هستند. بیچاره‌ها از ترس جان‌شان تسلیم آنها می‌شوند.    * چه چیزی باعث شده افغانستان در طول چند دهه اخیر به مرکز مزدور‌پروری یا تروریست‌پروری تبدیل شود؟ این یک پیشینه تاریخی در منطقه کوهستانی هندوکش دارد. در این منطقه فرهنگ جنگی و سنت مزدوری حاکم است که ناشی از ملوک‌الطوایفی سنتی به جا مانده در این سامان است. هر پستی و بلندی برای خودش مدعی و رعایایی دارد و گاه مدعیان محلی قلمروهای خود را معامله می‌کنند. این فرهنگ بومی دستاویزی می‌شود برای دخالت نیروهای بیگانه تا مردم افغانستان را ابزار اهداف شوم خود برای بی‌ثبات کردن کل منطقه کنند.   * چاره کار افغانستان اشغال شده و طالبان‌زده امروز را چه می‌دانید؟ جریان‌های پراکنده ملی و مجاهد باید در قالب جریان مقاومت دوباره با هم متحد شوند. یوسف قانونی در پنجشیر، محمد محقق و عطا محمد نور در بلخ، حضرت علی (زاده) در ولایات ننگرهار و لغمان و گلبدین حکمتیار در میان تمام قوم پشتون، ژنرال دوستم در فاریاب، کریم خلیلی رئیس شورای عالی صلح و حتی حامد کرزی رئیس‌جمهور پیشین؛ خلاصه! همه فعالان سیاسی در شهرهای کوچک و بزرگ باید دست به دست هم دهند. جریان مقاومت افغانستان اگر متشکل شود، با ژئوپلیتیک منطقه هم سازگار است، ضمن اینکه قدرت‌های بزرگ مثل چین و روسیه نیز وقتی دریابند روند فعلی طالبانی شدن دوباره افغانستان در بلندمدت چه خطراتی برای‌شان دارد، در روابط‌شان با طالبان تجدید نظر خواهند کرد، البته دولت فعلی افغانستان هم باید تغییر موضع دهد و جریان مقاومت را حمایت کند. در این صورت حتی اگر لازم باشد برای جلوگیری از سقوط کشور، باید شورای عالی دولت یا شورای وحدت فرماندهان افغان تشکیل شود.