دست و پا زدن های جبهه پایداری

آفتاب یزد - رضا بردستانی: هرچه به پایان دولت دوازدهم نزدیک می‌شویم، آیند و روندها برای قرار گرفتن در یکی از لیست‌ها نیز روی دورِ تندتر و پر چالش‌تر قرار می‌گیرد. روزهای نخست مسجل شدنِ پیروزی سید ابراهیم رئیسی در انتخابات ۱۴۰۰، رنگ و لعاب لیست ها، ساده انگارانه، بر اساس علایق شخصی و نیز بده - بستان‌های سیاسی بود اما با فاصله گرفتن از آن فضای پر التهاب و احساسی، حالا این لیست‌ها تبدیل به آرایش سیاسی شده است؛ آرایش‌هایی که مخاطبِ آن سیدابراهیم رئیسی است نه افکار عمومی!
آن طور که از لیست‌ها و موضعگیری‌ها بر می‌آید؛ تا اینجای کار، جبهه‌ی پایداری، از جمیعِ جهات، دست و پا زدن‌های بیشتری برای رسیدن به صندلی‌های تاثیرگذار قدرت به نمایش گذاشته، چه؛ در لیست‌ها که کنکاش کنیم خواهیم دید به ازای هر ۱۰ چهره‌ی منتسب به جبهه‌ی پایداری، یک اصولگرای باتجربه‌ی استخوان خُرد کرده‌ی سنتی و میانه رو نیز یافت نشود و اما این همه‌ی ماجرا نیست!
جبهه‌ی پایداری را - علی الظاهر - باید از سه زاویه نگریست:
- نخست جبهه‌ی پایداری متشکل از احمدی‌نژادی‌هایی که همچنان به احمدی‌نژاد وفادار مانده‌اند


- دو دیگر جبهه‌ی پایداری متشکل از احمدی‌نژادی‌هایی که می‌کوشند او را تخطئه کرده اما در بزنگاه‌ها می‌شود فهمید: «هستند بر آن عهد که بودند!»
- و سوم، آن دسته از جبهه‌ی پایداری که در سابقه‌ی آن‌ها رد و نشانی از احمدی‌نژادی بودن یافت نشود اما در مبنا و انگاره‌های سیاسی؛ تفاوتی با دو دسته‌ی پیشین ندارند!
اگرچه احمدی‌نژادی بودن و نبودن دو روی یک سکه است؛ اما آن چه در این نوشتار بدان بیشتر توجه داریم، ظهور و بروز یک آرایش سیاسی چند وجهی است که پیشتر و در زمان انتخابات مجلس یازدهم نیز آن را تجربه کرده بوده ایم. در آن زمان نیز از ابتدا، جبهه‌ی پایداری یا همان پایداری چی ها، عزم، جزم کرده بودند که با هیچ جبهه و جناح اصولگرایی به اصطلاح ائتلاف نکنند و اما وقتی جناح‌های دیگرِ اصولگرایی با شروط اعلامی از سوی جبهه‌ی پایداری کنار آمدند؛ اندک اندک ائتلاف شکل گرفت اما به قیمت از دست دادن صندلی‌های مهم در کمیسیون‌های مورد دلخواه، به قیمت سپردنِ تعهد از سوی قالیباف برای‌عدم حضور در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ و به قیمت حضور و انصراف برخی که به عینه آن را دیدیم. محصول این شیوه و نگرش جبهه‌
پایداری دستاوردهای بسیاری بود که حداقل تا ۱۴۰۲ می‌تواند این جبهه‌ی سیاسی پر سر و صدا و بیش فعال را راضی نگه دارد از جمله صندلیِ مهم ریاست بر پارلمان که اگر جبهه و جناح پایداری رضایت نداده بود در اختیار هر چهره‌ای می‌توانست قرار داده شود الا «محمدباقر قالیباف»!
از سویی دیگر، اگرچه این روزها، برخی؛ از «یکدست شدن قدرت» می‌گویند و بدان می‌بالند و از آن به نیکویی یاد می‌کنند و نیز اگرچه در عوام، مجلس یازدهم را مجلسی اصولگرا می‌دانند اما آنچه نباید از نظر دور داشته شود، کارکرد افرادی با زمزمه‌ی شعارهای تند در روزگارانی است که مردم از سنگینی بار زندگی و سختی تامین معیشت به تنگ آمده بودند؛ این جا است که باید گفت، مجلس فعلی بیشتر از آن که در اختیار اصولگرایان باشد
در سیطره‌ی تفکرات جبهه‌ی پایداری است یا به تعبیری درست تر،
مجلس یازدهم بیش از آن که در اختیار اصولگرایان باشد در
اختیار مخالفان حسن روحانی و دولتین یازدهم و دوازدهم است از همین رو است وقتی می‌بینیم در لیست‌ها غلبه با پایداری چی‌ها است نه عجیب است نه از حقیقت به دور! نکته‌ی غامض ماجرا اما در دو موضوع خلاصه می‌شود؛ یکی، این که لیست‌ها بیش و پیش از آن که خواسته باشند افکار عمومی را تحت الشعاع قرار دهند روی صحبت‌شان با سید ابراهیم رئیسی است چون کابینه را نه افکار عمومی که رئیسی تعیین خواهد کرد. موضوع دوم که هم مهم است هم نگران کننده، سکوت، انفعال و افسردگی تام و تمام اصلاح‌طلبان در ارائه‌ی لیست‌هایی است که به زعم آن‌ها بتواند در دولت رئیسی حضوری فعال و تاثیرگذار داشته باشد گو این که چون اصلاح‌طلبان در انتخابات نامزد و کاندیدایی نداشته‌اند لابد در بدنه‌ی دولت نیز نباید نماینده یا نمایندگانی داشته باشند که این تصور و انگاره‌ی بسیاری نادرستی است زیرا، در این مواقع است که قدرتِ یک حزب برای به رخ کشیدن باید هویدا شود که نیروهایی نزدیک به شعارهای دولت منتخب برای یاری‌رسانی به دولت در قالب لیست‌هایی به افکار عمومی معرفی شوند اما نه در قالب یک آرایش سیاسی بلکه در جایگاه عمل به وظایف حزبی و سیاسی.
> رئیسی دو راه پیش رو دارد
سید ابراهیم رئیس دو راه بیشتر پیش روی ندارد؛ یکی این که قدم در همان مسیری بگذارد که پیشتر محمد باقر قالیباف گذاشت؛ تن سپردن به خواست و شروط و چهارچوب‌هایی که پایداری چی‌ها مشخص می‌کنند. دوم رفتار بر اساس اسلوب فکری خود که ممکن است و صرفا ممکن است در جاهایی با حتی شاخص‌ترین چهره‌های جبهه‌ی پایداری دچار زاویه و تقابل شود که در صورت عمل بر اساس اسلوب‌ها و ایجاد تقابل و زاویه اگرچه دولت سیزدهم در باتلاق سر و صدا و هجمه‌های رسانه‌ای پایداری چی‌ها گرفتار خواهد آمد اما در عوض برخوردار از حمایت قاطبه‌ی اصولگرایانی که صلاح نمی‌دانند در قدرت و سیاست هم پیاله با پایداری چی‌ها بشوند، خواهد شد در این میانه حتی رئیسی می‌تواند روی حمایت بخش‌های مهمی از اصلاح‌طلبان منطقی و اندیشه ورز نیز حساب کند.
> کابینه‌ی سیزدهم همه را شگفت زده خواهد کرد
یا فقط عده‌ای را؟!
در محافل سیاسی برخی معتقدند آن دسته از تحلیلگرانی که دم از شگفت‌انگیز و غافلگیرکننده بودنِ کابینه‌ی سیزدهم می‌زنند به نوعی در حال مدیریت افکار عمومی به منظور القای حس آرامش تا چیدن نهایی کابینه هستند و به زعم این دسته، کابینه‌ی رئیسی هیچ نکته‌ی گنگ و غافلگیرکننده‌ای نخواهد داشت و ملغمه‌ای از لیست‌های ارائه شده، دولت سیزدهم را تشکیل خواهد داد. دسته‌ی دیگر اما بر این عقیده هستند که رئیسی ارزش و اعتبار خود را به حراج نخواهد گذاشت و به تعبیری اسیر قمار و
پست خواهیِ هیچ جبهه و جناحی از جمله پایداری چی‌ها نخواهد شد زیرا رئیسی در هر صورت می‌داند اگر گروه یا جبهه‌ای خواسته باشند او را مجبور به پذیرش هر امر ناخواسته‌ای کنند، هستند کسانی که با نیرو و توان بیشتری او را در تمامی این چهار سال یاری دهند.
گواه تحلیل گروه دوم خبط سنگین حسن روحانی در دو دولت یازدهم و دوازدهم است یعنی اگرچه روحانی با بهره مندی از آراء اصلاح‌طلبان به ریاست جمهوری رسید اما از بین این همه دسته و گروه اصلاح‌طلبی صرفاً به «کارگزاران سازندگی» روی خوش نشان داد و در میانه‌ی مسیر خود به خوبی فهمید که اگر قدرت در تمامی گروه‌های اصلاح‌طلبی تقسیم شده بود این گونه دچار تنهایی و انتقادهای سخت و سفت نمی‌شد اما او تا به امروز همچنان بر همان رویه گام بر می‌دارد و شاید همین مسئله باعث شد اصلاح‌طلبان هیچ روی خوشی به نامزدهای احتمالاً مورد حمایت دولت نشان ندهند.
تحلیلگران بر این عقیده اند سرنوشت روحانی و شیوه‌ی مواجهه با جناح حامی و توجه خاص به بخشی از آن‌ها پیش روی رئیسی است و رئیس جمهور منتخب فقط کافی است در دام اشتباهات روحانی گرفتار نیاید که اگر چنین شود یک گام بلند به سمت دورانی موفق برداشته است.