كورسوي اميد دوحه براي افغانستان

طالبان در طول هفته‌هاي گذشته توانسته است كاملا در سراسر افغانستان به قدرت فائقه بدل شود. جايگاه طالبان در حاكميت سرزميني افغانستان امروز از بسياري از گزارش‌هايي كه در رسانه‌ها منتشر مي‌شود هم فراتر است، بيش از نيمي از ولايات افغانستان كاملا يا تقريبا كامل در اختيار طالبان قرار گرفته‌اند و دولت مركزي فقط به كابل و چند ولايت پيرامونش محدود شده است و در‌واقع كاملا تحت محاصره طالبان است. هيچ برنامه عملي براي مبارزه با طالبان ندارد. متاسفانه شاهد اين بوديم كه ارتش افغانستان يك ارتش پوشالي و كاغذي است، هيچ مقاومتي در مقابل طالبان انجام نمي‌دهد و ارتشي كلاسيك كه به ظاهر، تانك، زره‌پوش، جنگنده و هلي‌كوپتر دارد و نيروي هوايي، زميني و زرهي دارد در مقابل يك تعداد موتورسوار كلاشينكف به دست، مثل برف ذوب مي‌شود و از بين مي‌رود. در‌واقع والي‌هاي ولايات مختلف افغانستان يك به يك به اراده خودشان تسليم طالبان مي‌شوند. غير از برخي از شخصيت‌هاي جهادي قديمي مانند اسماعيل‌خان كه متاسفانه ديروز در هرات توسط طالبان بازداشت شد يا مارشال دوستم و استاد عطا مقاومت موثري در مقابل طالبان مشاهده نمي‌شود. مقاومتي هم اگر وجود دارد، مقاومت‌هاي مردمي در برخي نقاط افغانستان است در حالي كه دولت مركزي در‌واقع نمك بر زخم و بار اضافه بر دوش مردم افغانستان شده است. كابل يا توانايي اداره كشور را ندارد يا اينكه اساسا اراده‌اي براي كنترل كشور و عقب راندن طالبان در ارگ رياست‌جمهوري افغانستان وجود ندارد. در چنين شرايطي طالبان هم در نقاط مختلف در حال پيشروي در نقاط مختلف افغانستان است. با اين حال ما با رفتارهاي مختلفي از سوي طالبان مواجهيم؛ براي مثال در هرات و نيمروز، طالبان رويكرد ملايم‌تر و متعادل‌تري داشته‌اند و به مردم اطمينان داده‌اند كه رويه سابق را تكرار نمي‌كنند. اما در ديگر نقاط كشور اين‌چنين نيست. 
امروز ديگر سلطه طالبان بر بخش عمده‌اي از خاك افغانستان يك امر بدون ترديد است، سوالي كه وجود دارد اين است كه آيا طالبان امروز با طالبان دهه ۱۹۹۰ تفاوتي كرده است يا نه؟ به ويژه رويكرد فرهنگي طالبان مورد سوال است. از ياد نبرده‌ايم كه طالبان در دهه ۱۹۹۰ تلويزيون را ممنوع كرده‌ بود و شهروندان افغانستان را از استفاده از اين ابزار منع مي‌كرد. حالا در سال ۲۰۲۱ آيا آنها نسبت به پديده‌هايي مانند تلويزيون، ماهواره، اينترنت و از اين قبيل ابزارهاي ارتباطي يا حتي ورزش‌ها و تفريحات جمعي، مانند فوتبال، همه‌ چيزهايي كه در دوران بعد از سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱ دوباره در افغانستان آزاد شده ‌بود، آيا برخوردي تعاملي خواهند داشت؟ آنها مثلا گفته‌اند كه به صرافي‌ها اجازه ادامه فعاليت مي‌دهند، اما هنوز نمي‌دانيم كه رويكرد آنها نسبت به ديگر پديده‌هاي مدرن چيست. آيا رسانه‌ها همچنان اجازه فعاليت مستقل خواهند داشت؟
تصرف هرات را مي‌توان يك آزمايش جدي براي طالبان يا نوطالبان تصور كرد كه نشان مي‌دهد اين گروه شبه‌نظامي تا چه اندازه نسبت به گذشته خود تغيير كرده است و تا چه اندازه آمادگي پذيرش پديده‌هاي نو در مناطق تحت كنترل خودش دارد. هر چند طالبان به صورت متمركز هنوز نه حكومتي تشكيل داده است و نه سياست‌هاي كلي خود را اعلام و اجرا كرده است اما نشانه‌هايي از اقدام‌هاي آنها در نقاط مختلف ديده مي‌شود كه نشان مي‌دهد طالبان ۲۰۲۱ شايد چندان تفاوتي با طالبان ۱۹۹۶ نداشته ‌باشد. تصاويري كه از تصرف خانه مارشال دوستم در شبرقان منتشر شد يا پليس راهنمايي و رانندگي كه با هيات و لباس مضحك و تمسخرآميز در قندوز گذاشته‌اند، نشانه‌هايي هستند از اينكه طالبان تفاوت معناداري با گذشته سياه خودش نكرده است. آنچه طالبان در ادامه بر سر افغانستان خواهد آورد، تا اندازه زيادي به اعمال نفوذ و فشاري است كه دولت‌هاي خارجي و در راس آنها امريكا به طالبان وارد كند. اراده امريكا براي وادار كردن طالبان به شراكت دادن ديگران در قدرت، مي‌تواند تعيين كننده سرنوشت افغانستان جديد باشد.
اظهاراتي مانند ادعاي عمران خان، نخست‌وزير پاكستان كه مي‌گويند در صورت تصرف كابل، پاكستان آماده به شناسايي حكومت آنها نيست، بيشتر در حد شعار است. همه مي‌دانند كه پاكستان طالبان را تجهيز كرده و در همه فعاليت‌هاي طالبان نقش محوري و اساسي دارد. گمانه‌زني‌هايي وجود دارد كه چين هم اظهار آمادگي كرده كه در صورت سقوط كابل، حكومت طالبان را به رسميت بشناسد. رابطه استراتژيك چين و پاكستان در طول دهه گذشته براي همه مشخص شده است. امريكايي‌ها هم كه به هر حال با مذاكره و پيمان بستن با طالبان به نوعي قبل از همه مشروعيت آنها را پذيرفته‌اند. در نتيجه در صورت استمرار پيشروي طالبان و سقوط كابل، نقش قدرت‌هايي مانند امريكا، پاكستان و چين در اثرگذاري بر عملكرد اين گروه بسيار مهم و اثربخش خواهد بود. در اين ميان نقش امريكا از ديگران بسيار مهم‌تر است. تا به امروز امريكا مرتبا به طالبان چراغ سبز نشان داده است. جو بايدن، رييس‌جمهور امريكا، در واكنش به تحولات اخير مي‌گويد كه از تصميم خودش پشيمان نيست، مي‌گويد كه مساله مساله خود افغان‌هاست و رهبران افغانستان بايد خودشان مساله را ميان خودشان حل كنند، كه تلويحا به اين معناست كه طالبان را در مقام بخشي از رهبري افغانستان به رسميت شناخته است. ديروز آنتوني بلينكن، در توييتر به تماس تلفني‌اش با اشرف غني، رييس‌جمهور افغانستان اشاره كرده است، اما ديگر از عنوان پرزيدنت يا رييس‌جمهور براي اشرف غني استفاده نكرده است. به نظر مي‌رسد كه امريكا خود را براي دوران پساغني و بعد از سقوط كابل آماده كرده است.
تنها كورسوي اميدي كه وجود دارد، گفت‌وگوهاي دوحه است. در طول هفته‌هاي گذشته سفرهايي توسط عبدالله عبدالله به دوحه انجام شده است و اخبار مثبتي از مذاكرات دوحه مي‌آيد. تنها بختي كه براي تشكيل يك حكومت فراگير و نه يك حكومت انحصاري طالباني وجود دارد، توفيق مذاكرات دوحه است. اگر مذاكرات دوحه بتواند ايده تشكيل يك دولت انتقالي همه‌شمول را به نتيجه برساند، آنگاه مي‌توان اميد به آتش‌بس و برقراري مجدد توازن در افغانستان داشت. ايده‌هايي در مورد واگذاري حاكميت ۱۷ ولايت جنوبي به طالبان مطرح شده كه البته در شرايط حاضر، چندان عملي نيست. چرا كه طالبان عملا شمال كشور را هم تصرف كرده است و مگر به زور از آنجا خارج شود، به اختيار حاضر به واگذاري سلطه خود در شمال نخواهد بود.