آسیا در مُشت ایران!

امید مافی‪-‬ آن شب در جوخه آتش پس از شنیدن آخرین فرامین موسیو اسکوچیچ یازده سرباز بی‌محابا شلیک کردند تا در اختلاف زمانی میان سه شلیک، سه شاخه گل در ورزشگاه چشم نواز دوحه بروید و دیک ادوکات کبیر به تنهاترین فرمانده دنیا بدل شود.
ما برای آنکه انتقام همه این سال‌ها را از حریف چغر و بد بدن بگیریم از همان ثانیه صفر اردوگاه عراق را به گورستانی متروکه بدل کردیم و مجوز ندادیم بشار رسن،طارق همام و احمد خلف شبی اندوهناک را برایمان ترسیم کنند.
اگر تیم ملی در دوئل با سوریه ایده و طرح و برنامه‌ای نداشت و برای رسیدن به پیروزی دل به قضا و قدر سپرد در عوض سه شنبه شب دراگان از قشون باصلابتی رونمایی کرد که برای لحظه به لحظه نبرد ملتهب، برنامه داشت و می‌دانست چگونه باید با چوب و چماق به جان بغداد نشینان بیفتد و سه امتیاز شیرین‌تر از قند را به حساب ایران واریز کند.
گل‌های تماشایی علی جهان،مهدی طارمی و علی قلی زاده هر یک بر اساس نقشه‌‌ای از پیش طراحی شده به تور دروازه عراق بوسه زدند تا یک فوج کبوتر سپید در ورزشگاه زیبای خلیفه به پرواز درآیند و نام اصلی قله‌ها را زیر گوش عرب‌ها فاش کنند و به معجون گل و مخمل و روشنایی بدل شوند.


حالا ما آن بالا ایستاده‌ایم و به واسطه پیروزی مقتدرانه برابر عراق غم‌های خود را برای نیمروزی لااقل فراموش کرده‌ایم و به این فکر می‌کنیم که فوتبال می‌تواند دلتنگی‌ها را پنهان کند و جهان را به سمت زیباتر شدن سوق دهد.
این اما پایان کار نیست.برای آنکه زنگ‌ها را به صدا درآوریم و میان دوست و دشمن روسفید شویم باید در دو ایستگاه حساس پیش رو امارات و کره جنوبی را به مسلخ بفرستیم و با ادامه پیشتازی راه رسیدن به کویر دوحه را هموارتر کنیم.در چنین شرایطی حتی نباید فرصتی کوتاه برای سرد شدن اسلحه‌ها مهیا کنیم و بجاست آتشبارها را به سوی دو اردوگاه عرب‌ها و چشم بادامی‌ها بگیریم و از حریفان پرمدعا مردانی تبعیدی و زمین خورده بسازیم.
آسیا در مشت ماست.پس دلیلی ندارد با دلشوره به افق‌های پیش رو بنگریم و بابت
پِت پت کردن فانوس‌های روشن سراسیمه شویم.جام جهانی دارد لبخند می‌زند و این یعنی فرمانده‌ای که در ۹ نبرد پیاپی پرچم‌ها را افراشته می‌تواند بی‌آنکه دست از پا خطا کند ما را به ستیغ کوه‌های مرتفع رهنمون نماید.