رمز بقا و راه مجدو عظمت‌حوزه

اشاره: درگذشت حضرت آيت‌الله سيدمحمدسعيد طباطبايي حكيم، مرجع تقليد عاليقدر شيعه كه از مراجع بزرگ حوزه نجف و نيز از برجسته‌ترين روحانيون شيعه در عراق پس از آيت‌الله علي سيستاني بود، طي حدود يك هفته‌اي كه از زمان وقوع اين واقعه تلخ مي‌گذرد، فراتر از جهان تشيع، جهان اسلام و بلكه بسياري از موحدان جهان را تحت تاثير قرار داد. پدر آيت‌الله سيدمحمدسعيد طباطبايي حكيم، سيدمحمدعلي طباطبايي حكيم و مادرش، دختر سيدمحسن حكيم و خواهر سيدمحمدباقر حكيم بود. او كه از 10 سالگي دوران تحصيلات علمي و مذهبي‌اش را نزد پدرش آغاز كرد، چند سال بعد و از همان روزگار جواني به حوزه درس خارج راه يافت و در حلقه خواص و بزرگان حوزه چون حضرات آيات ميرزاحسن موسوي‌بجنوردي، سيدمحسن حكيم، حسين حلي، سيدابوالقاسم خويي و شيخ محمدحسين اصفهاني جاي گرفت و وقتي سال‌هاي مياني پنجمين دهه زندگاني‌اش را پشت سر مي‌گذاشت، در پي درگذشت آيت‌الله ابوالقاسم خويي در سال 1371، رساله عمليه خود را منتشر كرد. حال درپي درگذشت اين مرجع تقليد عاليقدر جهان تشيع كه به عنوان يكي از مراجع چهارگانه نجف اشرف شهره بود، ابوالفضل فاتح، روزنامه‌نگار و پژوهشگر باتوجه به اهميت مرجعيت در تشيع، به تشريح و توضيح شرايط و اوضاع حوزه درپي فقدان اين عالم و مرجع تقليد برجسته پرداخته و از تاثير اين ضايعه و فقدان بزرگ بر آينده حوزه نجف و مرجعيت آن مي‌گويد.
ابوالفضل فاتح
ارتحال حضرت آيت‌الله سيدمحمد سعيد حكيم، واقعه‌اي بسيار تلخ براي حوزه علميه نجف اشرف و جهان تشيع است كه جبران آن نظير فقدان هر شخصيت برجسته‌اي كه صاحب فتوا و سبك و سلوك است، زمانبر خواهد بود. در پي ارتحال ناگهاني ايشان و با توجه به آنكه عمدتا حوزه نجف با نام 4 مرجع معرفي شده، مباحثي درباره تاثير اين فقدان بر آينده حوزه نجف و مرجعيت آن به ميان آمده است.
درباره امور داخلي حوزه بايد حوزويان سخن بگويند، اما به عنوان يك ناظر بيروني كه در سال‌هاي اخير مطالعاتي درباره تاريخ، ساختار، سنت‌ها و فرهنگ اين حوزه داشته (در يادداشت «مكتب نجف اشرف» نيز به برخي نكات اشاره شده است) عرض مي‌شود حوزه‌اي كه يكي از بنيادي‌ترين و پايدارترين نهادهاي توليد علم در جهان تشيع است و طي چند سده گذشته، به‌رغم تحولات وسيع و عميق تاريخي توانسته ساختار علمي، رويه‌ها و ويژگي‌هاي خاص خود را محفوظ نگه دارد و خاستگاه يا مدرس بزرگان و استوانه‌هايي چون شيخ طوسي و صاحب جواهر، شيخ انصاري، آخوند خراساني، سيد محمد كاظم يزدي، سيد ابوالحسن اصفهاني، شيخ محمدحسين ناييني، شيخ محمدحسين كمپاني، آيت‌الله سيد محسن حكيم، آيت‌الله سيد ابوالقاسم خويي، امام خميني (دوران تبعيد) و آيت‌الله سيستاني بوده و در دوران مختلف و سخت‌ترين شرايط سركوب از جمله رژيم بعث موجوديت خود را حفظ كرده، اين اطمينان را ايجاد مي‌كند كه حوزه‌اي سست و سترون نيست. خوشبختانه در دوران پساصدام نيز حوزه علميه نجف اشرف دوران جديدي از تكاپوي علمي و رشد كمي و كيفي را تجربه كرده است. اين حوزه همچنين تلاش داشته با احترام قابل توجه به آزادي فكري و تنوع سلوك در حوزه و با پرهيز از سياست‌زدگي و دنيا‌زدگي و قدرت‌طلبي و رقابت‌هاي حزبي آزار‌دهنده، فضا را براي رويش‌ها و خلاقيت‌هاي جديد آماده كند تا در بستر همين رويش‌ها بتواند به سهم خود، با اجتهاد و رويه‌اي روزآمد، پاسخگوي پيچيدگي‌ها و نيازها و شبهات دشوار امروز و آينده باشد. گام‌هاي درخشان و حكيمانه زعيم حوزه نجف اشرف حضرت آيت‌الله سيستاني و ديگر بزرگان نجف اشرف، در حوزه حقوق انسان، حق اعتراض، حق راي، حقوق مردم بر حكومت و احترام به آزادي‌هاي فكري، آزادي‌هاي مدني، حقوق اقليت‌ها و اهتمام به فرهنگ گفت‌وگوي بين مذهبي و بين ديني چنانكه در ديدار پاپ نيز شاهد بوديم و فقه غرب‌نشينان، شواهد ديگري از اين روزآمدي و ارتباط متقابل با جهان اطراف است كه هم حوزه نجف را تضمين كرده و هم آثار عميق، ماندگار و گفتماني بلندمدت خواهد داشت و اميد  است تداوم  و  وسعت يابد.
در تشيع «مرجعيت» بيش از هر چيز يك نهاد مدني و معنوي و «مرجع» يك شخصيت مدني و معنوي است كه هويت و نفوذ خود را از تفقه در «دين»، باور و عمل به مسووليت‌هاي مذهبي، اخلاقي، انساني و اجتماعي، بدنه حوزه به عنوان يك نيروي اجتماعي و جامعه به عنوان يك پشتوانه حقيقي به دست مي‌آورد. هويت ديگر مرجعيت يا مرجع مقدم نيست و تابع است. فقدان هر مرجع ديني، به اندازه وزن فكري و معنوي و اخلاقي او ايجاد خلأ كرده و به اندازه شاگردان و تاليفات و فتاوي و خلاقيت‌هاي فكري و سبك زندگي سياسي و اجتماعي و حتي شخصي‌اش، ميراث برجاي خواهد گذشت كه بعضا تا ده‌ها و صدها سال مورد بحث و بررسي و توجه خواهد بود. ركن حوزه، مرجعيت است و بسياري از تحولات حوزه، از مرجعيت نشات گرفته يا حول مرجعيت شكل مي‌گيرد و اساسا حوزه و آينده‌اش با مرجعيت تعريف مي‌شود. در اين حال بايد توجه داشت كه ماندگاري نهادهاي حوزوي ريشه‌دار نظير نجف اشرف يا حوزه عظيمي چون قم با حوزه‌هاي كوچكي كه در مقطعي درخشش داشته و سپس با هجرت و درگذشت شخصيتي افول كرده و تا مرز محو شدن پيش رفته‌اند قابل مقايسه نبوده و به شهادت تاريخ، وابسته به حيات و بقاي يك رهبر مذهبي يا يك مرجع خاص نيست و مانند هر نهاد مدني ريشه‌دار ديگري از پارامترهاي مختلفي از جمله تطبيق با اهدافي كه براي آن تاسيس شده، توانمندي علمي و زايش فكري، طيف باورمندان به آن مكتب فكري، كارآمدي، استقلال اقتصادي، سنت‌ها و سبك‌ها و تمايزات و قابليت رهبران و بدنه‌اش در تنظيم ارتباط با جامعه هدف و ديگر نهادهاي اجتماعي و همچنين نوع نگاه و موضعش در قبال مردم و نهادهاي قدرت تبعيت  مي‌كند. در همين جهت، فرآيند رويش و رشد و اعلام و تحقق مرجعيت در حوزه‌هاي علميه اصيل شيعه، حايز اهميت فوق‌العاده است. در ساير مذاهب نيز اين‌گونه است و البته سنت‌هاي خاص خود را دارد و بعضا خارج از حيطه قدرت آن نهاد مذهبي قرار مي‌گيرد و در حقيقت  از جانب  نهاد سياسي ديكته مي‌شود. سنت‌هاي هر نهاد مذهبي را بايد در بستر تاريخي، اجتماعي و سياسي خود بررسي و تحليل كرد. حوزه قم مقدسه و حوزه نجف اشرف به عنوان دو بال علمي و فقهي تشيع نيز مشتركات فراوان و در عين حال تمايزاتي دارند كه از بستر تاريخي و سياسي و سنت‌هاي داخلي‌شان نشات مي‌گيرد. يكي همين سنت اعلام مرجعيت است كه در هر يك از اين حوزه‌ها، واجد تمايزاتي است و البته مي‌تواند نقدهايي هم به آن وارد باشد. از جمله در حوزه قم مقدسه، اعلام مرجعيت شاگردان، در حيات اساتيد بي‌اشكال و رويه است و لذا در اين حوزه چندين نسل مراجع تقليد با انتشار رساله عمليه اعلام مرجعيت كرده و تكليف چند نسل و حتي مجتهدين جوان بعد از مراجع تا حدي براي افكار عمومي روشن است و در اين حال جامعه مدرسين و حكومت نيز در رسميت دادن به برخي مراجع يا كمرنگ ساختن برخي ديگر نقش‌آفريني دارند. اما در حوزه نجف اشرف فرآيند اعلام مرجعيت اين‌گونه نيست و معمولا در حيات استاد، شاگردان ولو بسيار مبرز باشند، از انتشار رساله عمليه و اعلام مرجعيت خودداري مي‌كنند. اگر اينك بيشتر نام سه مرجع در نجف اشرف شنيده مي‌شود، به همين دليل است و اين به معناي فقدان شخصيت‌هاي سرآمد و برجسته علمي در تراز مرجعيت نيست، بلكه به معناي رعايت سنت‌ها و اصول چند صد ساله اين حوزه است كه علم‌محوري و تقواپيشگي و ممانعت از رقابت‌هاي دنياطلبانه يا پيشگيري از دخالت‌هاي بيروني در مرجع‌سازي از مواهب آن است. هم اينك شخصيت‌هاي برجسته‌اي در حوزه نجف مشغول درس و بحث‌هاي بسيار وزين هستند و با توجه به جديت و وزن دروس و عمق مباحث و توجهات طلاب و تقواي اساتيد، همواره در ضمير حوزه اين وقوف ضمني وجود دارد كه شخصيت‌هاي بعدي چه كساني خواهند بود و لذا اگر مرجعي‌ دار فاني را وداع بگويد، معرفي شخصيت‌هاي بعدي از سوي طيفي وسيع و موثر از اساتيد و شاگردان وفادار به سنت حوزه نجف با رعايت سنت‌ها و دقت‌ها صورت خواهد پذيرفت. البته در فرآيند اعلام مرجعيت در نجف اشرف، نهادهاي حكومت يا تشكل‌هاي رسمي دخالتي ندارند و اگر هم دخالت بكنند عموما به جايي نمي‌رسد. سنت شكستن مهر و پرهيز از موروثي شدن مرجعيت و دستگاه مرجعيت، ارجاع مقلدين مرجع فقيد به ديگر مراجع و همچنين اتمام فعاليت يا انتقال اشراف مديريت مراكز و موسسات مرجع فقيد به مرجع در قيد حيات نيز از ديگر سنت‌هايي است كه در نجف اشرف جديت دارد و همين روزها در پي ارتحال آيت‌الله حكيم  و  شكستن  مهر ايشان  شاهد  بوديم.
با اين مقدمه عرض مي‌شود كه فقدان حضرت آيت‌الله حكيم نيز كه از مراجع بزرگ و صاحب سبك حوزه نجف اشرف و از رموز و نمادهاي اين حوزه و «آل گرانسنگ حكيم» بودند با همه ناباوري، تلخي و خسراني كه وارد ساخته است و با همه حزن عميق و احساس فراقي كه در حالات و سكنات بزرگان نجف مشهود است، به معناي وقفه يا ابهام در مسير اين حوزه تلقي نمي‌شود و گرچه جاي‌شان خالي است، اما با توجه به ده‌ها سال زحمات ايشان در تاليف كتب و تربيت شاگردان و تعلق خاص ايشان به حوزه نجف اشرف، منطقا ميراث نوراني ايشان، اين حوزه را در ترسيم آينده مصمم‌تر مي‌سازد، به ويژه آنكه در راس اين حوزه فقيه عالي مقام و شخصيت صبور، معتدل، دورانديش، استوار و حكيمي چون حضرت آيت‌الله سيستاني حضور دارند كه در اعتلاي حوزه نجف در دوران پساصدام نقش كم نظيري داشته و از استوانه‌هاي اصلي جهان تشيع هستند. به ياد مي‌آوريم كه حضرت آيت‌الله سيد محسن حكيم و حضرت آيت‌الله سيد ابوالقاسم خويي با آن عظمت شخصيتي و علمي از جهان فاني پر كشيدند و نه تنها حوزه نجف اشرف دچار تزلزل يا توقف نشد كه ميراث ايشان، حوزه را بارورتر كرد و از دل آن حوزه، بسياري از مراجع بزرگ امروز نجف و قم سربرآوردند. اينك نيز، حوزه نجف علاوه بر مراجع فعلي از حضور اساتيد برجسته و متعددي سود مي‌برد و شواهد حاكي است، اساتيد تراز اول ديگري كه در تراز مرجعيت بوده و براي مجتهدان و طلاب اين حوزه شناخته شده‌اند، ولي به دليل رعايت سنت‌ها پيشقدم نشده‌اند، به تدريج محل رجوع قرار خواهند گرفت و نام‌هاي‌شان مطرح خواهد شد و هر يك در جاي خود خواهند ايستاد. البته موضوع مرجعيت اعلاي شيعه تابع مولفه‌هاي بيشتر از جمله وزن مراجع بعدي، شبكه شاگردان و اتفاق نظر جمع وسيعي از بزرگان و اقبال مردم و ... مهم‌تر از همه خواست خداوند است كه در سده اخير گاه در قم، گاه در نجف و گاه در هر دو كشور منقسم بوده و عوامل و سنت‌هاي موثر بر انتخاب و اقبال به ايشان، نكته ديگري است كه وقتي ديگر به آن بايد پرداخته  شود. اگر پاي سخنان بزرگان و اساتيد حوزه نجف اشرف بنشينيد و لابه‌لاي گفتار و سلوك و سيره همين روزهاي ايشان را ملاحظه فرماييد، دو نكته برجستگي خاص دارد؛ يكي آنكه اين حوزه را متعلق به حضرت ولي‌عصر(عج) مي‌دانند و به لطف خداوند و عنايت حضرت اميرالمومنين علي(ع) به اين حوزه باور دارند، و ديگر آنكه ايمان دارند كه اين حوزه نه تنها رمز بقا، بلكه  راه  مجد و عظمت خود  را  مي‌داند.


والسلام عليكم و رحمه‌الله و بركاته
17 شهريور 1400
 
  «مرجعيت» بيش از هر چيز يك نهاد مدني و معنوي و «مرجع» يك شخصيت مدني و معنوي است
  ماندگاري حوزه‌هاي قم و نجف، وابسته به حيات و بقاي يك رهبر مذهبي يا يك مرجع خاص نيست
  حوزه نجف اشرف نه تنها رمز بقا، بلكه راه مجد و عظمت خود را مي‌داند
  ميراث نوراني آيت‌الله حكيم، حوزه نجف را در ترسيم آينده مصمم‌تر مي‌سازد
  اين فقدان‌ها به معناي وقفه يا ابهام در مسير حوزه نجف تلقي نمي‌شود
  گام‌هاي درخشان و حكيمانه آيت‌الله سيستاني، تاثير گفتماني بلندمدت خواهد داشت
  سنت اعلام مرجعيت در حوزه‌هاي نجف اشرف و قم مقدسه متمايز است
  حوزه نجف علاوه بر مراجع فعلي از حضور اساتيد برجسته متخلق و متعددي سود مي‌برد
  اساتيد تراز اول ديگري در تراز مرجعيت بوده، ولي به رعايت سنت نجف پيشقدم نشده‌اند