دولت فراگیر یا امارت اسلامی؟

 یکی از مهم ترین موضوعاتی که در خصوص تحولات جدید افغانستان مطرح می شود، ماهیت نظام حکومتی جدید حاکم بر این کشور به رهبری طالبان است. طالبان در بیانیه ای که در ارتباط با حکومت جدید صادر کرده از امارت اسلامی نام برده است اما کشورهایی که در برابر آن موضع گرفته و انتظارات خود را بیان کرده اند از دولت فراگیر نام برده اند. بسیاری از کارشناسان نیز معتقدند دولت موقت افغانستان برای پشت سر گذاشتن چالش‌های پیش روی خود جز تشکیل دولت فراگیر با حضور همه اقوام و مردم این کشور برای دستیابی به مشروعیت بین المللی و مقابله با داعش راه دیگری ندارد، اما در این جا به روشنی می توان دو نگاه و رویکرد کاملا متفاوت را مشاهده کرد. کسانی که علاقه مند هستند حاکمیت و حکومت جدید در افغانستان شکل و شمایل یک دولت را داشته باشد طبعا این پیش فرض را دارند که طالبان وظایف، مسئولیت ها و الزامات یک دولت براساس قواعد مرسوم جهانی را پذیرا و به آن متعهد باشد اما درست برعکس هیچ یک از این مفاهیم و معانی در قالب امارات اسلامی  که مدنظر طالبان است نمی گنجد و این اصطلاح چه در تاریخ جهان اسلام و چه در تاریخ روابط بین الملل و پیدایش دولت مدرن و حکومت داری نوین نوعی بدعت محسوب می شود. از منظرتاریخ اسلام، امارت نوعی قرابت با سلطنت محسوب می شود و از منظر روابط بین الملل هم تشکیل دولت مدرن به منزله پایان دادن به امپراتوری ها و کشورگشایی ها بوده و این روند با وجود برخی کشورگشایی های ناپایدار کماکان ادامه یافته است. نتایجی که از تشکیل امارت های اسلامی در عراق و سوریه حاصل شد، این موضوع را به اثبات رساند که این حرکت در جهت تجزیه کشورهای اسلامی گام برمی دارد و بر همین اساس هم گفته می شد که حامیان تجزیه خاورمیانه به کشورهای کوچک تر، در پشت این طرح قرار دارند که در راس آن احزاب و گروه های دست راستی در رژیم صهیونیستی  و آمریکا قرار دارند. حال باید دید امارات اسلامی مدنظر طالبان چه تفاوت یا تفاوت هایی با امارات اسلامی دارد که از سوی گروه های تکفیری در عراق و سوریه مطرح شد. واقعیت این است که جهان و افکار عمومی همچنان به پشت پرده های توافقات دوحه میان آمریکا و طالبان مشکوک و درباره آن مردد است و باور این که این گروه با سابقه نامطلوب قبلی، دچار تغییرات اساسی در تفکرات و رویکردها و رفتارها شده، کمی دشوار است. به ویژه آن که برخی حوادث روزهای گذشته از جمله حمله غیرقابل توجیه نظامی به دره پنجشیر، درگیری با زنان معترض در خیابان های کابل و هرات و ضرب و شتم خبرنگاران، افکار عمومی جهان را تحریک کرد و تحت تاثیر قرار داد. بی شک دامنه اعتراض های مدنی به همین چند روز خلاصه نخواهد شد و طالبان در صورت ادامه وضع موجود، در آینده با چالش های اجتماعی توام با تنش بیشتری روبه رو خواهد بود و شاید با اعمال خشونت بیشتر و کاربرد ابزار زور در مناطق شمالی، بخش های مهم دیگری از این مناطق هم وارد کارزار ضد طالبانی شوند. بنابراین طالبان اکنون در یک پیچ تاریخی بسیار خطرناک قرار دارد که کیفیت برگزاری انتخاباتی آزاد و تشکیل دولتی فراگیر برای عبور از این گردنه بسیار حائز اهمیت است و مهم تر این که زمان برای گروه طالبان نیز یک عنصر حیاتی محسوب می شود. در حقیقت تشکیل هرچه سریع تر دولت فراگیر با مشارکت حداکثری احزاب و اقوام افغانستانی از طریق انتخابات آزاد می تواند علاوه بر مشروعیت بخشی به حکومت جدید، جاده تعامل با منطقه و جهان را نیز برای کابل گسترش دهد و به تبع آن حمایت دولت های منطقه و جامعه جهانی را نیز برایش به ارمغان خواهد آورد. طالبان باید از تجربه رابطه دولت پیشین افغانستان با آمریکا به این جمع بندی رسیده باشد که اعتماد به قدرت ها و بازیگران خارجی جز هزینه و ویرانی و کشتار برای ملت افغانستان هیچ دستاورد دیگری ندارد و عاقبت همان می شود که برای اشرف غنی پیش آمد.