زنان و سرزندگي شهري؛ فرصتي براي نشاط و مهر در شهر

وقتي در شهر حركت مي‌كنيم، وقتي به ديوارهاي شهر و بناهاي شهري نگاه مي‌كنيم، وقتي در چشم‌انداز شهر فضاي سبز و درختان را مي‌بينيم، وقتي جوي‌هاي تميز آب را كه براي جمع‌آوري آب‌هاي سطحي در سطح شهر پراكند‌ه هستند را زيرنظر مي‌گيريم و وقتي ديوارنگارها يا نقاشي‌ها‌ي ماندگار يا بيلبوردها و تابلوهاي شهري نظرمان را به خود جلب مي‌كنند ! احساس مي‌كنيم درشهري زندگي مي‌كنيم كه كمتر به مهر و دوستي و تعلق توجه شده است و اين شهر فارغ از اجتماع‌پذيري زنان در شهر است. اين مفهوم شايد در بيان عمومي‌تر همان حس مشاركت‌پذيري و همراهي زنان در چهره و بنيان شهر باشد. كمبود استفاده از رنگ‌هاي گرم و شاد، فضاهاي محدود و به هم پيچيده ماشين و آسفالت و عدم داشتن فرصتي براي ايجاد نوعي همخواني با شهر، فضا را براي اجتماع‌پذيري زنان و همدلي آنها محدود مي‌كند. شهر براي همه شهروندان است اما شايد زماني كه شهرها ساخته مي‌شدند؛ چون مديريت ساخت و سازنده‌ها مردان بودند انتظارات و نيازها با خواسته‌هاي آنان تطابق پيداكرده است. اما امروز شهر نيازمند بازخواني و بازآرايي است. چرا كه نه تنها نمي‌توان حضور زنان را ناديده گرفت كه آنها جزيي انكار‌ناپذير از شهر و حقوق شهري و شهروندي هستند. حضور آنها نه تنها از براي حق خودشان بلكه از آن منظر كه فرصت‌هاي تازه‌اي براي تعلق بيشتر و امنيت زيادتر تامين مي‌كنند، جدي است ! به باور بسياري از محققان، محدوديت‌هاي فرهنگي ايجاد شده براي زنان در فضاي اجتماعي و عرصه‌هاي عمومي باعث شده تا آنان نتوانند به خوبي از موقعيت خود بهره ببرند و شايد مجبور شوند خود را همچون يك عنصر غيرلازم از براي فضاهاي شهري و عرصه‌هاي عمومي دور ببينند و روز‌به‌روز فاصله زيادي از خود و شهر را به نمايش مي‌گذارند. 
آن حس درون كه بتواند براي زنان در شهر همخواني و همدلي ايجاد كند در شهرها كمتر قابل مشاهده است. و اين نيازمند توجهي ديگر است.  در واقع زنان به دليل وظايف خاصي كه درخانواده و اجتماعي دارند كه شامل نگهداري از كودكان و بيماران و سالمندان از يك‌سو و تامين نيازهاي خانوار از سوي ديگر؛ به اجبار در شهر حضور پيدا مي‌كنند اما اين به معني آن نيست كه توانسته‌اند با شهر ارتباط لازم را برقرار كنند. اما نيازشهر از يك‌سو به حضور همه شهروندان و حق بر شهر از سوي شهروندان و لزوم آماده‌سازي فضاي شهري براي حضور زنان از سوي ديگر اين مهم را جدي ساخته كه شهر بايد باز‌آرايي شود . اين مهم در واقع دو اثر مهم دارد؛ نخست آنكه حق شهروندي زنان بر شهر را تامين مي‌كند و دوم آنكه سرزندگي و نشاط شهري را توسعه مي‌دهد و حس مكان و تعلق را به همراه زيبايي‌شناسي فضاي عمومي با خود همراه مي‌كند و ميل به حضور در شهر را تقويت مي‌كند.  تقريبا بيشتر فضاهاي شهري در ايران به نوعي انحصاري شدند و بيشترين استفاده‌كنندگان از فضاي شهري را مردان جوان و ميان‌سال در اختيار دارند و اقشار زيادي از مردان نظير كودكان و سالمندان كه نقش موثري در نشاط شهري و سرزندگي آن مي‌توانند داشته باشند، كم پيدا و كم حضور هستند، دراين ميان زنان كه جاي خود دارد! ايمن‌سازي و امن‌سازي در كنار رنگ شهر و گسترش فضاهاي مشترك و فضاهاي باز فرصت حضور زنان در شهر را بيشتر مي‌كند و آن موقع است كه مفهوم سرزندگي شهري به نمايش گذاشته مي‌شود. برجسته‌ترين شاخص‌هاي سرزندگي شهري كه ناشي از حضور زنان در شهر است را مي‌توان در: 
ايمني و امنيت: كه امكان حضور‌پذيري زنان در شهر و فضاهاي شهري را تامين مي‌كند بستري براي مشاركت در شهر و تامين حق بر شهر براي زنان است و تك رنگي را از شهر جدا مي‌كند و تنوع را بر آن حاكم مي‌گرداند. 
 زيبايي و جذابيت: جذابيت كلمه پر معنايي است كه ناشي از جذب كردن است. شهري زيبا و جذاب است كه بتواند از همه عناصر طبيعي و مصنوعي با همه نگاه‌هاي جنسيتي و سني فرصت‌هاي عبوري و تعلقي را در شهر فراهم كند. اين مهم بستري براي توسعه جنب و جوش شهري است كه فرصت‌هاي بصري را با تنوع كاربري‌ها همراه مي‌كند. المان‌هاي شهري و چيدمان شهري بخشي از زيبايي هستند كه در صورت مشاركت زنان در طراحي و مناسب‌سازي قادر است بستر سرزندگي شهري را با حضور زنان فراهم كند. 
تعاملات اجتماعي: يكي از مهم‌ترين عناصر سرزندگي ارتباط اجتماعي است كه ناشي از امكان حضور مداوم و متنوع در شهر آن را توسعه مي‌دهد. رابطه اجتماعي در فضا و زمان اتفاق مي‌افتد. لذا فضا مجموعه‌اي از روابط اجتماعي را ميان گروه‌هاي مختلف و جنسيت‌هاي گوناگون در مكان امكان‌پذير مي‌كند. يكي از برجسته‌ترين امكان تعامل برخورداري از فضاهاي عمومي متعدد و متنوع و تنوع كاربري‌هاي عمومي و خصوص در كنار همديگر است. اين ارتباطات و تعاملات فضاها را معنا‌پذير مي‌كند و رابطه‌ها را شكل مي‌دهد. چرا كه فضاهاي عمومي محل حضور همه شهروندان و بستري براي مشاركت آنان در زندگي اجتماعي است كه حضور زنان را امكان‌پذير و تنوع در تعاملات را تحقق‌پذير مي‌گرداند. 


 حس مكان: خاطرات و تجارب مثبت و اتفاقات خاص در مكان بستري براي توليد خاطرات جمعي و حس تعلق به مكان است كه فرصت تعاملات را بيشتر و تعلق را گسترده مي‌كند. اين تعلقات ميل به مشاركت در شهر و حضور در شهر را توسعه مي‌دهد مثلا خاطره ديدار با دوستان در شهر يا وقوع يك اتفاق جمعي نظير تظاهرات‌هاي خياباني و...‌‌ ‌. اين تعلق علاوه بر حس اجتماعي به مكان ايجاد مي‌شود و فرصتي دو‌گانه است كه مكان و احساسات انساني را پيوند مي‌زند. لذا كيفيت كالبد شهري در تسري و توزيع اين حس نقش موثري در سرزندگي شهري ايجاد مي‌كند و اگر زنان امكان تحقق اين حس را به دست آوردند فرصت‌هاي سرزندگي شهري بيشتر مي‌شود. بنابراين با تقويت احساس تعلق شهروندان نسبت به فضاهاي عمومي شهري، آنان اين فضا را متعلق به خود دانسته و بدون احساس ترس، اضطراب يا خجالت از آن بهره‌برداري مي‌نمايند. 
كيفيت محيط: اين مهم ناشي از عوامل مختلفي است كه بتواند نيازهاي شهر‌وندان را تامين كند؛ از زيرساخت‌هاي لازم نظير حمل و نقل عمومي گرفته تا پياده‌روهاي مناسب و طبيعت و..... لذا كيفيت محيطي عنصري است كه شهروندان را فرامي‌خواند تا درشهر مشاركت كنند و بستري توليد مي‌كند تا شهروندان فارغ از جنسيت و سن و تعلقات اجتماعي شهر را با خود همراه كنند. 
با توجه به عوامل ذكر شده شهر زنان را به خود دعوت مي‌كند و زنان با حضور در شهر اين پيام را به مكان و شهروندان مي‌دهند كه اين جا امن است و ايمن ، سرزنده است و قابل استفاده؛ مطمئن است و زيبا. لذا حضور زنان در شهر بستري براي سرزندگي شهري است كه نه تنها آنان را بهره‌مند مي‌كند بلكه پيام‌آور همه عناصر موثر در سرزندگي شهري نيز هست. نكته خاص اين سرزندگي تسري روحيه انسان‌محوري و عدالت و مهر و دوستي در شهر است كه در نماد زنان درشهر بيشتر قابل مشاهده است. شايد كاهش خشونت، رعايت حدود رفتار انساني و كاهش جرايم از اصلي‌ترين امكانات است كه با حضو‌ر زنان فرصت سرزندگي شهري را بيشتر مي‌كند. لذا شهر‌مان شهر براي همگان است ؛ پر نشاط و پويا!