نقاط قوت دیپلماسی ترکیه

صادق ملکی کارشناس مسائل بین‌المللی ترکیه سیاست ایدئولوژیکی و بسته ندارد و با توجه به شرایط و ظرفیت خود سیاست‌گذاری و منافع خویش را تامین می‌کند‌. آنکارا در حالی که عضو ناتو است با مسکو نرد عشق بازی می‌کند و در حالی که اس ۴۰۰ دریافت می‌کند، کریمه را به رسمیت نشناخته در مورد اوکراین هم در کنار غرب ایستاده است. این درحالی است که روسیه همچنان از شرکای اصلی آنکارا در مبادلات اقتصادی محسوب می‌شود. در ارتباط با ایران نیز همان‌گونه که آنکارا بیشترین منافع را از جنگ میان ایران و عراق برد، در موضوع هسته‌ای هم بیشترین سود، حاصل این کشور در ابعاد مختلف شده است. این در حالی است که ترکیه در بهترین شرایط، ایران را رقیب خود می‌داند و عامل اصلی تحریکات پان‌ترکیسم نیز آنکارا  بوده است. حضور آنکارا در قفقاز در کنار تامین منافع خویش، حذف یا تضعیف موقعیت ایران در این جغرافیاست‌. با این وجود الزامات جبری جغرافیایی برای تهران و آنکارا لزوم داشتن روابط حسنه را یک اجبار می‌نمایاند که سیاستمداران باید بدان اهمیت داده و آن را تقویت کنند. دیوار و حصارکشی ترکیه و پاکستان در مرز ایران نشانه دوستی نبوده و نیست. به نظر می‌رسد این دو کشور تحولاتی را مدنظر دارند که ممکن است در ایران به واسطه مشکلات با آمریکا رخ دهد و با این گونه اقدامات، خود را برای آن زمان آماده می‌کنند‌. برخی در ترکیه علنا نسبت به آذربایجان ایران نظر دارند این در حالی است که آذربایجان و آذربایجانی‌ها در انتخاب مولفه هویتی خود نه زبان ترکی بلکه تشیع را انتخاب کرده و این انتخاب بیشترین نقطه چالش ایران و عثمانی بوده است و همچنان کارکرد خود را  دارد. به زبان روشن‌تر آذربایجانی‌ها در بحران احتمالی میان تهران و آنکارا مهم‌ترین سد و مانع  تعارضات ترکیه خواهند بود‌.دقت کنید یاغی‌گری و سخن گفتن برخی همسایگان ایران علیه تهران، به‌رغم ظرفیت کوچک آنان در قیاس با ایران، در بخش مهمی‌ به مشکل ایران و آمریکا برمی‌گردد. یقین داشته باشید اگر برجام امضا شده و روند عادی‌سازی میان تهران و واشنگتن شکل بگیرد، رفتار همسایگان ایران تنظیم خواهد شد‌. انعکاس عملکردها و سیاست‌های یک کشور در جهت تامین منافع ملی، باید به‌طور مستقیم در زندگی و شرایط سیاسی و اقتصادی کشور و مردم تبلور یابد‌. ما در سیاست خارجی باری بیشتر از ظرفیت را بر خود و کشور تحمیل کرده‌ایم و این سبب شده است نه تنها منافع کشور تامین نشود بلکه کیان آن نیز به خطر افتد. ما باید تغییر رفتار دهیم و تغییر کنیم. ما باید این تغییرات را خود مدیریت کنیم، اگر چنین نشود، تغییرات را ایجاد خواهند کرد و آن را به‌گونه‌ای که خود می‌خواهند مدیریت می‌کنند به نحوی که دیگر جایی برای جبران باقی نماند. در فاصله دو جنگ جهانی، آلمان و آلمانی‌ها به مشکل جهانی تبدیل شدند که در نهایت به از دست دادن بخش‌هایی از آلمان و تقسیم این کشور منجر شد. رایش در رویا بود‌ و نمی‌دانست که آرمان‌ها جایی در سیاست ندارند. ما باید رویکردهای خود را به گونه‌ای ساختاری در سیاست داخلی و خارجی تغییر دهیم و راه تغییر در داخل و خارج را باز کنیم‌. سیاست‌گذاری بر اساس منافع متقابل و بُرد - بُرد بر اساس وزن خویش، می‌تواند راهنمایی برای خروج کشور از بن‌بست فعلی باشد‌‌. به امید گام برداشتن در این مسیر هر چند که دشوار باشد‌‌.