تكرار ديپلماسي رفت و برگشت؟

نتيجه سفر علي باقري‌كني، معاون سياسي وزارت امور خارجه به بروكسل و ديدار با انريكه مورا معاون دبيركل سرويس اقدام خارجي اتحاديه اروپا توافق براي آغاز مذاكرات هسته‌اي در ماه نوامبر بود. دقيقا مشخص نيست چه نيازي وجود داشت كه نماينده ايران به بروكسل برود و چنين توافقي صورت گيرد كه چه زماني مذاكرات وين آغاز مي‌شود. واقعيت اين است كه امروزه عامل اصلي مشكلات ايران، ايالات متحده است و اين امريكايي‌ها هستند كه با سلطه‌اي كه روي نظام مالي، بازارها و بانك‌ها دارند، ايران را تحريم كرده‌اند و كشورهاي ديگر از ترس اينكه مشمول تحريم‌هاي ايالات متحده نشوند، مبادله‌اي با ايران انجام نمي‌دهند. شايد برخي كشورها نظير چين و تركيه از طريق بانك‌هايي كه روابط بين‌المللي گسترده‌اي ندارند، به دليل برخي تخفيف‌ها و امتيازها همچنان به مبادله با ايران ادامه مي‌دهند اما عملا فضايي براي توسعه روابط اقتصادي و مبادلات تجاري وجود ندارد.  زماني كه ريشه مشكل به امريكا بازمي‌گردد يعني اگر قرار است مساله تحريم‌ها حل و فصل شود يعني اين ايران و امريكا هستند كه بايد در اين خصوص به توافق برسند. اتحاديه اروپا نقش تسهيلگر را برعهده دارد و نمي‌توان انتظار نقش‌آفريني گسترده‌تري را از اين اتحاديه داشت. آنها مي‌توانند تلاش كنند و فضايي را فراهم ‌آورند كه مذاكراتي شكل بگيرد اما نمي‌توان با آنها به توافق رسيد و ايالات متحده را رها كرد. هنوز دليل اتخاذ سياست گفت‌وگو با 1+4 به جاي گفت‌وگو با امريكا هم از سوي دولت قبلي و هم دولت كنوني مبهم است. زماني كه امريكا براي بازگشت به برجام اعلام آمادگي كرده، بهتر آن است كه گفت‌وگوها در چارچوب 1+5 دنبال مي‌شد تا همزمان براي ايران از دست نرود و هم از وارد آمدن آسيب بيشتر جلوگيري شود. اينكه ابتدا ايران به سراغ كشورهاي 1+4 برود و با آنها گفت‌وگو كند و سپس آنها پس از رايزني با ايالات متحده نزد ايران بازگردند و اين روند بارها و بارها تكرار شود، جز طولاني‌تر كردن روند مذاكرات و فرسايشي كردن آن دستاوردي ندارد. اگر نيت بر مقايسه نيز باشد، طولاني‌تر شدن روند مذاكرات با توجه به آسيبي كه تحريم‌هاي ظالمانه بر پيكره اقتصاد ايران وارد مي‌سازد و فشاري كه از اين موضوع بر مردم عادي در ايران وارد مي‌شود، بيشتر به ضرر ايران بوده و باعث مي‌شود حجم خسارت‌ها افزايش پيدا كند. 
در چنين شرايطي دولت ايران بايد رويكردي نتيجه محور را اتخاذ كند و مسيري را برود كه در پايان آن تحريم‌ها زودتر برداشته شده و فضايي براي تنفس اقتصاد ايران به وجود آيد. از همين رو، پيشنهاد من اين است كه اولا مذاكرات به جاي 1+4 در چارچوب 1+5 دنبال شود و گفت‌وگوي مستقيم با امريكا در دستور كار قرار گيرد تا فرآيند زمان بر گذشته تكرار نشود و ثانيا از سوي دولت ايران ابتكارهايي براي عبور از بن‌بست دور ششم مذاكرات مطرح شود. اينكه عنوان مي‌شود هفته آينده، تاريخ دقيق مذاكرات معلوم مي‌شود يعني طولاني شدن روند مذاكرات رفع تحريم‌ها و واقعا مشخص نيست چه مصلحتي در طولاني كردن اين روند وجود دارد؛ چنين رويكردي به نفع ايران نخواهد بود. بايد به تجربه‌هاي گذشته خود بازگرديم و ببينيم زماني كه در ميانه دهه 80 گفت‌وگوهايي طولاني و زمان‌بر با اروپايي‌ها انجام مي‌شد و به دليل نقش نداشتن امريكا نتيجه‌اي حاصل نمي‌شد چرا بايد تكرار شود؟ وقتي در آن زمان امريكا به مذاكرات پيوست، ما مدام از يك شهر به شهر ديگر براي مذاكره مي‌رفتيم و هيچ نتيجه‌اي هم براي كشور به دست نمي‌آمد. چه نفعي در آن ديپلماسي رفت و برگشت وجود داشت كه امروز بايد يك بار ديگر كشور آن تجربه را تكرار كند؟ مساله ديگر اين است كه طي گفت‌وگوهاي بروكسل ارايه تضمين براي عدم تكرار بدعهدي و رفتارهاي غيرقانوني طرف‌هاي مقابل خواسته غيرقابل چشم‌پوشي ايران عنوان شده است. اين خواسته و برخي خواسته‌هاي ديگر نظير لغو كليه تحريم‌هاي هسته‌اي و غيرهسته‌اي در گفت‌وگوهاي دولت قبل نيز مطرح بود و در نهايت نيز اين خواسته به نتيجه نرسيد. بايد واقعيت را در نظر گرفت و توجه كرد زماني كه امريكا از تحريم به عنوان يك ابزار فشار استفاده مي‌كند، خيلي بعيد به نظر مي‌رسد كه امريكا اين ابزار را كاملا كنار بگذارد. ما مي‌توانيم اين خواسته را مطرح كنيم اما در عمل، تمام پيش‌بيني‌ها مي‌گويند اين خواسته محقق نخواهد شد. دولت قبلي در پي به وجود آمدن بن‌بست در مذاكرات، به سوي اين رفت كه تحريم‌هاي اصلي نظير تحريم‌هاي نفتي و بانكي و... را كه تاثيرش روي اقتصاد ايران بسيار زياد است، لغو كند. همچنين تلاش كرد برچسب تروريسم را از روي تحريم‌ها بردارد. هدف از بيان اين موضوع اين است كه راه رسيدن به توافق تنظيم مطالبات بر اساس واقعيت‌هاست. اين رويكرد نتيجه را دست يافتني‌تر مي‌كند.