عطای شایسته سالاری را به لقایش نبخشیم

حمیدرضا بوستانی‪-‬ در دولت سیزدهم افرادی صاحب‌منصب گردیده‌اند که بسیاری از آنها در دولت‌های نهم و دهم عملکردی چندان قابل قبول از خویش به یادگار نگذاشته اند. این افراد در حالی بر کرسی‌های مدیریتی برگشته‌اند که مشکلات جامعه در مقایسه با قبل افزون‌تر و فرصت‌ها محدودتر گشته است.
این در حالی است که با وجود چالش‌هایی مانند گرانی، تورم، تحریم، خشکسالی، سوء استفاده‌های کلان مالی و... دیگر نمی‌توان مثل سابق به انتصابات سلیقه ای، توصیه ای، رانتی، فامیلی و بدون ضابطه امیدوار بود. از طرف دیگر، اگر روزگاری نفت در دنیا به بهای سرسام‌آوری فروش می‌رفت، شاید روزی برسد که دیگر فروش نفت کفاف هزینه‌های استخراج این ماده را نیز تامین نکند. بگذریم از اینکه نفت کشور ما به دلایل مختلفی از جمله تحریم، مشتری چندانی در دنیا ندارد.بدون شک با وجود این حجم عظیم از مشکلات، شیوه‌های مرسوم انتخاب و انتصاب مدیران در جامعه ما ره به جایی نخواهد برد. تجربه نشان داده است که مدیریت در کشور ایران بیش از آنکه هدف حرکت به سوی یک مقصد جذاب را دنبال کند، خواسته یا ناخواسته حافظ وضع موجود بوده است. شوربختانه این مشکلی است که در ساختار قدرت این کشور همواره وجود داشته و محدود به یک دولت خاص نیز نبوده است.
با این سبک گزینش، همین که بتوان امور روزمره مملکت را سامان داد یعنی یک حرکت بزرگ اتفاق افتاده است. یک مثال بسیار ساده از تاثیرات متفی این سازوکار بروز خشکسالی تابستان و سیل زمستان در خوزستان است. با عرض تاسف، غم انگیزتر از حکایت خشکسالی و سیل خوزستان آن هم در یک سال به‌صورت توامان شاید نتوان در گیتی داستانی یافت. این آسیب‌ها بیش از پیش تایید‌کننده این مدعاست که در طول همه این سالها معمولا مدیرانی در مملکت بر مسند ریاست قرار گرفته‌اند که نگاهشان روزمره و محدود به حل مقطعی یک بحران بوده است.
چرا نباید ساختار طالب مدیر متخصص و آینده نگری باشد که سیل زمستان را مهار و ذخیره نموده تا خشکسالی و کم آبی تابستان عطایش را به لقایش ببخشد. متاسفانه در سح کلان افرادی به عنوان گزینه مدیریتی مناصب گوناگون مطرح و انتخاب می‌شوند که صاحب نظریه و اندیشه‌ای برای حرکت به سوی وضع مطلوب نیستند. نیازی به گفتن نیست که ساختار نیز طالب به قدرت رسیدن افراد کاردان نمی‌باشد.


قبل از شروع به کار دولت سیزدهم، از طرف رئیس این دولت و نزدیکان وی به کرات این شعار تکرار می‌شد که انتصابات نه بر اساس نزدیکی و حضور در ستاد انتخاباتی بلکه بر مبنای شایستگی و تعهد است. بر خلاف این ادعا، اتفاقی که طی این چند ماه مثل همه دولت‌های قبل شاهد آن هستیم این بوده که گزینش‌ها و انتصابات ارتباط شفاف و معناداری با صلاحیت و شایستگی افراد ندارد. با این وضعیت نمی‌توان امیدی به حل مشکلات داشت و باید به انتظار خسارات وارده توسط بحران‌های پیشرو نشست.
به‌عنوان یکی از مصادیق بی‌توجهی به شایسته‌گزینی می‌توان به کارکرد سامانه معرفی مدیران اشاره کرد.این سامانه از سوی دست اندرکاران دولت در حالی طراحی و معرفی گردید که نمی‌توان هیچ خروجی اثربخشی برای آن متصور بود. موفقیت این قبیل طرح‌ها الزاماتی دارد. برای نمونه باید از ابتدا مشخص نمود که چه معیارهایی در این سامانه مدنظر قرار گرفته و در وهله بعد جامعه به این یقین برسد که این سامانه برای مسئولان جایگاه والایی داشته و رزومه افراد معرفی شده بصورت جدی و چالشی مورد بررسی قرار می‌گیرد.
شایسته سالاری الزاماتی دارد. نمی‌توان در خلا و به دور از چشم مردم داعیه دفاع از شایسته سالاری داشت. افراد متخصص، شایسته، کاردان و متعهد، انسان‌های بالغ و اخلاقمداری هستند که معمولا برای تصدی یک پست خویشتن را به آب و آتنش نمی‌زنند. تا وقتی صاحبان قدرت سیاسی رقابت‌های انتخاباتی را یک جنگ تلقی نموده و پست‌های سیاسی را غنیمت جنگی بدانند امیدی به برون رفت از وضع نامطلوب موجود وجود ندارد.