امارات و روياي بزرگ‌

امارات متحده عربي در حالي پنجاهمين سال تاسيس خود را جشن مي‌گيرد كه به‌ نظر مي‌رسد در سياست خارجي اين كشور تحولاتي در حال شكل‌گيري است كه اين تحولات از يك طرف بيانگر رويكرد جديد سياست خارجي اين كشور كوچك تاثيرگذار بر روند تحولات آتي منطقه است و از سوي ديگر مي‌تواند به عنوان فرصتي براي دولت سيزدهم در ايران تلقي شود كه يكي از محورهاي اصلي سياست خارجي منطقه‌اي آن گسترش روابط با همسايگان در دو حوزه شمالي و جنوبي است. به ‌دنبال تصميم بريتانيا مبني ‌بر خروج نيروهايش از منطقه در سال 1971 اين فرصت براي شيخ‌نشين‌هاي تشكيل‌دهنده امارات فراهم شد تا در دسامبر 1971 كشور امارات متحده عربي روي نقشه جغرافياي سياسي خاورميانه ظاهر شود. ايران از نخستين كشورهايي بود كه استقلال اين كشور جديد در حاشيه جنوبي خليج‌فارس را به رسميت شناخت حال‌آنكه شكل‌گيري كشور امارات خوشايند عربستان‌سعودي نبود چراكه اين كشور نگران به مخاطره افتادن موقعيت برتر خود در شبه‌جزيره عربستان بود. پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، نگراني كشورهاي حاشيه جنوبي خليج‌فارس از گسترش انقلاب و آينده نظام خود، جنگ ايران و عراق همراه با دخالت قدرت‌هاي خارجي سبب نوعي شكاف در روابط ايران و كشورهاي حاشيه جنوبي خليج‌فارس شد‌؛ شرايطي كه درنهايت منجر به تشكيل شوراي همكاري خليج‌فارس و تبديل اين نهاد با محوريت عربستان عليه جمهوري اسلامي ايران بود اگرچه برخي از اعضاي آن مانند عمان سعي در حفظ روابط با ايران و ايفاي نقش رابط ميان ايران و كشورهاي عضو شورا را داشتند. جمهوري اسلامي ايران از همان زمان تشكيل شورا سعي كرد در مقاطع مختلف با اتخاذ رويكرد عمل‌گرايانه به نوعي در روابط خود با كشورهاي حاشيه جنوبي خليج‌فارس اعتمادسازي كند كه شايد نقطه‌عطف آن محكوميت حمله عراق به كويت و حمايت از استقلال و تماميت ارضي اين كشور بود اگرچه اقدامات ديپلماتيك ايران براي اعتمادسازي در حوزه جنوب به دليل دخالت‌هاي خارجي و كارشكني‌هاي عربستان براي حفظ برتري خود در منطقه با چالش‌هايي مواجه شد. بدين‌ترتيب روابط ايران با كشورهاي حاشيه جنوبي خليج‌فارس به‌ويژه امارات با فرازوفرودهايي همراه بود كه نقطه‌عطف آن اختلاف دو كشور پس ‌از حمله امريكا به عراق و سقوط رژيم صدام‌حسين و رقابت گفتمان‌هاي ايدئولوژيك در خاورميانه بود. پس ‌از واقعه يازده سپتامبر و حمله امريكا به منطقه، خاورميانه شاهد رقابت سه گفتمان ايدئولوژيك يعني سلفي- تكفيري به رهبري عربستان، اخواني به رهبري تركيه و قطر و گفتمان شيعي به رهبري جمهوري اسلامي ايران بوده است كه از پيامدهاي آن وقوع جنگ‌هاي نيابتي در عراق، سوريه، يمن و حتي تحولات لبنان بوده است. از نكات جالب‌توجه چرخش سياسي در مواضع برخي گفتمان‌ها بر اساس مصلحت بوده است به عنوان مثال اردوگاه سلفي- تكفيري ابتدا با اردوگاه اخواني عليه اردوگاه شيعي با يكديگر در عراق، سوريه، يمن و حتي لبنان با يكديگر ائتلاف كردند اما به‌تدريج با تغيير شرايط ميداني اردوگاه اخواني از اردوگاه سلفي فاصله گرفت كه نماد آن اختلاف‌نظر ميان تركيه و عربستان در خصوص دولت مرسي در مصر و محاصره قطر از سوي كشورهاي عربستان، امارات و مصر بود. پيروزي جبهه مقاومت در عراق، سوريه و ناكامي اردوگاه سلفي- تكفيري در يمن همراه با بروز شكاف ميان عربستان و امارات در يمن اين فرصت را در اختيار جمهوري اسلامي ايران قرار داد تا به‌تدريج بتواند كفه ترازو را در سوريه عراق، يمن و حتي كل منطقه به نفع خود تغيير دهد. شايد يكي از مهم‌ترين تحولات در اين ‌راستا نزديكي ايران، تركيه و قطر در منطقه به يكديگر بود‌‌؛ تحولي كه مي‌توانست پيامدهاي مهمي در منطقه به‌ دنبال داشته باشد. رويداد ديگر تاثيرگذار بر منطقه پيروزي بايدن در انتخابات رياست‌جمهوري امريكا و تصميم اين كشور مبني بر خروج نيروهاي خود از منطقه و تمركز سياست خارجي امريكا بر حوزه شرق آسيا و چين بود؛ تحولي كه از يك طرف بيانگر تنزل جايگاه متحدين سنتي امريكا مانند عربستان و امارات در سياست خارجي امريكا و از سوي ديگر شكل‌گيري نوعي خلأ در ساختار امنيتي منطقه خليج‌فارس بود. از اين مقطع به بعد بود كه امارات تصميم گرفت با رويكرد عمل‌گرايانه و برخي چرخش‌ها در سياست خارجي خود به نوعي به اين تحولات پاسخ دهد. مهم‌ترين تحول در سياست خارجي امارات از يك طرف امضاي پيمان صلح ابراهيم با اسراييل و تلاش براي واگذاري نقش امنيتي امريكا در منطقه به اين كشور و از سوي ديگر هم‌زمان تلاش براي بهبود روابط با تركيه، قطر و جمهوري اسلامي ايران بود. در راستاي اين سياست بود كه انور قرقاش وزير مشاور در امور خارجه امارات در كنفرانس سياست جهاني در ابوظبي سياست جديد را اعلام و پس ‌از آن دولت امارات درصدد عملياتي كردن آن برآمد. از مهم‌ترين راهكارهاي امارات براي نيل به اهداف خود در دوران جديد سفر مقامات اماراتي به تركيه و قبول سرمايه‌گذاري در اين كشور، تجديدنظر امارات در سياست خود در يمن و تصميم به خروج تدريجي نيروهاي خود از يمن، بازگشايي سفارت امارات در سوريه، سفر مسوولان اماراتي به اين كشور و امضاي توافقنامه اقتصادي با سوريه همراه با حمايت از بازگشت اين كشور به اتحاديه عرب و درنهايت سفر دبير شوراي امنيت ملي امارات به ايران و تاكيد دو كشور بر آغاز دوران جديدي در روابط دو كشور در حوزه‌هاي اقتصادي و امنيتي بود. سياست خارجي جديد امارات بيانگر فاصله‌گيري اين كشور از رويكرد ايدئولوژيك و اتخاذ رويكرد عمل‌گرايانه در سياست خارجي اين كشوراست. با توجه به چنين پيشينه‌اي چند سوال مطرح مي‌شود؛ اولا دلايل اين تغييروتحول در سياست خارجي امارات چيست؟ ثانيا چه پيامدهايي دارد؟ و ثالثا كارگزاران سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران چه وظيفه‌اي در قبال رويكرد جديد امارات دارند؟ به ‌نظر مي‌رسد مهم‌ترين دلايل چرخش امارات در سياست خارجي خود ناشي از عوامل ذيل باشد: 1- تصميم امريكا به خروج نيروهاي خود از منطقه و آگاهي كشورهاي منطقه ازجمله امارات از اين مهم كه در دوران جديد خود بايد مسووليت بيشتري در تامين امنيت خود داشته باشند 2- تاثير كرونا بر اقتصاد اين كشور به‌ويژه در حوزه گردشگري و تجارت خارجي به گونه‌اي كه سقف مبادلات اين كشور با جمهوري اسلامي ايران در سال گذشته به پايين‌ترين سطح خود رسيد. 3- نارضايتي امارات از سياست‌هاي برتري‌جويانه عربستان در شوراي همكاري خليج‌فارس 4- بروز شكاف در اردوگاه سلفي - تكفيري ميان امارات و عربستان در خصوص بحران‌هاي منطقه‌اي از جمله بحران يمن 5- الگو قرار گرفتن سياست كشورهايي مانند عمان در شوراي همكاري خليج‌فارس مبني‌بر توسعه روابط با تمامي كشورها حتي اسراييل بدون توجه به مسائل ايدئولوژيك 6- اطمينان‌بخشي به كشورهايي مانند جمهوري اسلامي ايران مبني‌بر اينكه پيمان صلح با اسراييل تهديدي براي آنان تلقي نمي‌گردد. 7- فراهم‌سازي بستر براي شكل‌گيري كريدور ترانزيتي ابوظبي- تهران- آنكارا براي تجارت با اروپا ميان ابوظبي و اروپا از طريق تركيه 8- ايفاي نقش موثر در ساختار جديد امنيتي امريكا براي منطقه كه براساس ادعاي رابرت مالي بيشتر متكي بر همكاري‌هاي اقتصادي خواهد بود. 9- فراهم‌سازي بستر براي افزايش نقش امارات در تحولات آتي خاورميانه پس‌از خروج نيروهاي امريكايي از منطقه و احتمال احياي توافقنامه برجام. اما رويكرد جديد امارات پيامدهايي نيز در منطقه دارد كه مهم‌ترين آنها عبارتند از: 1- بروز شكاف در اردوگاه ضدايراني شوراي همكاري خليج‌فارس به رهبري عربستان و در مقابل تقويت كفه ترازو به نفع كشورهايي مانند عمان، قطر و كويت كه خواهان تعامل با ايران هستند 2- تضعيف اردوگاه سلفي- تكفيري و تاثير آن بر تحولات منطقه ‌3- فراهم شدن بستر براي حل‌وفصل ديپلماتيك بحران‌هاي منطقه‌اي مانند بحران يمن 4-تقويت هم‌گرايي براي ساختار امنيتي و همكاري‌هاي اقتصادي در منطقه 5- تقويت جايگاه متحدين ايران مانند سوريه در منطقه و درنهايت تقويت جبهه مقاومت 6- مساعدتر شدن اوضاع براي شكل‌گيري نوعي همكاري‌هاي اقتصادي كه در نهايت مي‌تواند همكاري‌هاي سياسي و امنيتي را نيز به‌ دنبال داشته باشد. اما در خصوص جمهوري اسلامي ايران به ‌نظر مي‌رسد كه سياست خارجي جديد امارات همسو با سياست خارجي منطقه‌اي دولت سيزدهم است و كارگزاران سياست خارجي دولت جديد ايران بايد نهايت استفاده را از اين مهم بكنند. از مهم‌ترين پيامدهاي آن براي جمهوري اسلامي ايران مي‌توان به موارد ذيل اشاره كرد: 1- خروج ايران از انزواي منطقه‌اي كه مي‌تواند پيش‌درآمدي براي خروج از انزواي بين‌المللي باشد. 2- تضعيف اردوگاه سلفي- تكفيري به رهبري عربستان در منطقه3- كاهش نقش رقيب اصلي ايران در منطقه و شوراي همكاري خليج‌فارس يعني عربستان سعودي 4- فرصت‌سازي براي ايران جهت استفاده از امكانات تجاري كشور امارات به‌ويژه بندر تجاري دبي براي دور زدن تحريم‌ها 5- مقابله با تهديدات اسراييل پس ‌از نزديك شدن اين كشور به مرزهاي ايران پس ‌از امضاي توافق صلح ابراهيم با كشورهاي منطقه و6- بالاخره مقابله با موضوع ايران‌هراسي در منطقه. البته موفقيت جمهوري اسلامي ايران در نيل به اهداف خود در اين حوزه تا اندازه زيادي به آينده مذاكرات برجام، واقع‌بيني جناح‌هاي سياسي در داخل، كنار گذاشتن مچ‌گيري سياسي از هم همراه با مدنظر قرار دادن منافع ملي با انجام به‌موقع مانورهاي ديپلماتيك از سوي كارگزاران جمهوري اسلامي ايران وابسته است. خلاصه كلام اينكه امارات متحده عربي تصميم دارد كه در دوران جديد آرايش نيروهاي سياسي در منطقه پس ‌از خروج نيروهاي امريكايي با اتخاذ يك رويكرد عمل‌گرايانه هم اقتصاد آسيب‌ديده خود بر اثر كرونا را ترميم و هم اينكه با توجه به كاهش جايگاه عربستان در سياست خارجي امريكا در صورت امكان عهده‌دار بودن نقش اين كشور يعني ايفاي نقش برادر بزرگ‌تر در منطقه به‌ويژه در شوراي همكاري خليج‌فارس شود؛ تحولي كه حداقل مي‌تواند در كوتاه‌مدت از نظر سياسي و اقتصادي به نفع جمهوري اسلامي ايران باشد البته سرنوشت اين مهم تا اندازه زيادي با آينده مذاكرات برجام در وين گره ‌خورده است.