پایان آرزوهای آدم برفی!

یادداشت
سعید آقایی  @SaeedAghaee56
آسمان تبریز مدت‌هاست ابری شده. دیگر از صدای پرشورها خبری نیست. شهری که قرار بود قطب سوم فوتبال ایران باشد و باشگاهی که می‌خواست برند بین‌المللی فوتبال ایران لقب بگیرد و دنیا را فتح کند، حالا به روزی افتاده که سر نخواستنش دعواست. تیمی که در رده پایین جدول با منطقه سقوط تنها یک نفس فاصله دارد؛ شکست پشت شکست، باخت پشت باخت و ناکامی پشت ناکامی. این قصه پرغصه تیم دوست‌داشتنی، پرطرفدار و ریشه‌دار تبریزی است که در چاه ویل سقوط گیر افتاده و به نظر از آن گریزی ندارد. در اوضاع وهم‌آلود و تیره اما میخ آخر را مالک باشگاه به این تابوت زده. آنجا که تأکید می‌کند حاضر است تراکتور را همین لحظه تحویل بدهد. مردی که با تصمیمات مشعشع و غلط اندر غلط، عامل اصلی سقوط تراکتور است اما به جای پذیرش مسئولیت، فرار رو به جلو را ترجیح می‌دهد. این البته اولین بار نیست که زنوزی ساز جدایی و رهایی را کوک کرده. او در ابتدای فصل هم از نامهربانی‌ها گفت و مدعی شد عطای کار در فوتبال را به لقایش بخشیده اما با لشکرکشی ارتش مجازی و همراهی هواداران احساساتی و جو زده تراکتور، از حرف خود عقب نشست اما حالا فصل به نیمه نرسیده، دوباره همان حرف را تکرار می‌کند. این همان سناریوی آشنا و کلیشه‌ای در فوتبال است. مسیری که پیش از زنوزی، مدیران دیگری در آن شلتاق کرده‌اند و در نهایت در میانه راه ناگهان به جاده خاکی زده و رفته‌اند. دکترین زنوزی همانی است که پیش از این بارها و بارها در فوتبال دیده‌ایم. مشتی مولتی میلیاردر که با ثروت باد آورده رانتی، ناگهان حوالی فوتبال آفتابی می‌شوند تا از نردبان فوتبال پلی برای شهرت و چه بسا ثروت بسازند بدون اینکه ذره‌ای الفبای فوتبال و قواعد حاکم بر آن را بدانند. مدیرانی که تصور می‌کنند چون پول دارند، می‌توانند هر تصمیمی بگیرند و در نهایت زیرمجموعه خود را ورشکسته، ناکام و بدون هیچ دستاوردی رها کرده و دنبال زندگی خود می‌روند.
تراکتور امروز محصول همین تفکر است. تفکری که از این باشگاه، یک مجموعه ورشکسته و ناکام ساخته که روز به روز بیشتر در باتلاق فرو می‌رود. بزرگترین دستاورد زنوزی در تراکتور پرونده‌های قطور بدهی‌های ریز و درشت بین‌المللی است که حالا همچون کوهی غول‌آسا پیش روی این باشگاه قرار دارد و به اندازه‌ای ارتفاع گرفته که نوک قله آن مشخص نیست. ستاره‌های ریز و درشت و نامدار و مربیان شهیر و اسم و رسم‌داری که همچون توریست راهی تبریز شدند و بعد از چند صباح بیتوته در این شهر زیبا و تناول چند پرس کوفته تبریزی، ایران را ترک کردند و یک پرونده چند صد‌هزار دلاری برای تراکتور به یادگار گذاشتند. توریست‌هایی که برخی از آنها نظیر استوکس، اروین و فورچونه حتی به اندازه 90 دقیقه هم در طول یک فصل برای تراکتور به میدان نرفتند و حتی برخی نظیر کنستانت و حمزاوی در تبریز لباس ورزشی هم به تن نکردند تا حداقل بدانیم بازیکن فوتبال و عضو تراکتور بوده‌اند!


روی نیمکت وضعیت فاجعه‌بارتر است. در طول این چند سال زنوزی به تعداد انگشتان دو دست با هیاهوی فراوان مربی خارجی آورد و اخراج کرد بدون اینکه سر سوزنی شرایط تراکتور تغییر کند. اولیویرا، ساغلام، توشاک، لیکنز، دنیزلی و همین فصل سولدو عملاً نیمکت تراکتور را بدل به محله برو بیا کرده‌اند. رفت و آمدهایی که برای تراکتور چند میلیون دلار ناقابل آب خورده. زنوزی در این سال‌ها در تراکتور آجر روی آجر نگذاشت اما در عوض تا توانست پرونده روی پرونده چید و بدهی بالا آورد تا تراکتور را به چاهی انداخت که به نظر خروج از آن اگر نگوییم غیرممکن، بسیار دشوار باشد. آقای مالک حالا و در لبه پرتگاه سقوط می‌خواهد تراکتور را رها کرده و برود؛ بدون هیچ دستاوردی، همچون یک زمین سوخته و لم‌یزرع.