سمفونی ناساز آسمانخراش‌ها

دکترعباس جهانبخش
 عضو هیأت علمی دانشگاه هنر اصفهان
دکتر محمدصالح شکوهی بیدهندی
عضو هیأت علمی دانشگاه علم و صنعت ایران


سیاست‌های سکونتگاهی و آمایش سرزمین در ایران از دهه 1340 تا کنون دچار خطاهایی راهبردی بوده است که مهم‌ترین آنها عبارتند از:
1.تمرکزگرایی و برهم زدن توازن آمایش سرزمین و تخریب محیط‌زیست
2.تصدیگری دولتی و ایجاد بار مالی سنگین بر دوش دولت‌ها
3.ناسازگاری با سبک زندگی اسلامی-ایرانی
4.سوداگری در زمین و مسکن و افزایش فاصله طبقاتی
5.بخشی‌نگری و نگاه کمی به مقوله سکونت و عدم توجه به سایر مقوله‌هایی همچون سلامت، اشتغال، تعلیم و تربیت و...
ریشه این سیاست‌ها (که پس از انقلاب گاهی با شدت بیشتری ادامه یافته) به الگوهای پس از جنگ جهانی در اروپا بازمی‌گردد. اروپای آن دوران به «بلندمرتبه‌سازی مسکن» معتقد بود تا بتواند حجم عظیم ویرانی‌ها را جبران کند و از سوی دیگر با تغییر الگوی مصرف و تبدیل خانه و خانواده به «سلول مصرفی» بتواند به رشد اقتصادی و افزایش GDP کمک نماید. لوکوربوزیه، معمار و نویسنده فرانسوی سبک بین‌الملل، به‌دنبال آن بود به جای فضاهای سبز پراکنده در خانه‌های حیاط ‌‌‌دار، آپارتمان‌هایی بدون حیاط بسازد تا در مساحتی معادل حیاط‌های سابق شاهد باغ‌های وسیع شهری باشیم. او نام این ایده را «شهر درخشان» گذاشته بود.
 درخششی که به مرور با بروز آسیب‌های متعدد به تیرگی بدل گشت و در نتیجه در اروپا و ایالات متحده مورد بازنگری قرار گرفت. نبود احساس تعلق به فضاها و وجود بخش‌های عمومی فاقد مالک مشخص، بستری برای جرم‌خیزی و ناامنی شده بود. تا جایی که در مواردی دولت‌ها را مجبور به بمبگذاری و تخریب این آپارتمان‌ها کرد. در مکتوبات غربی به‌صورت نمادین ساعت پانزده از روز شانزدهم مارس 1972 یعنی لحظه بمبگذاری و تخریب مجتمع مسکونی پروئیت آیگو توسط دولت را به‌عنوان «لحظه مرگ این الگو» معرفی می‌کنند. اما الگویی که در موطن خود تخریب و نابود شد، کیلومترها دورتر و در شرایط اقلیمی و فرهنگی متفاوت از جمله ایران، مورد تقلید روزافزون قرار گرفت. حتی وقوع انقلاب اسلامی نیز تغییری در این تقلید ایجاد نکرد و در پاره‌ای موارد با شدت بیشتری تداوم یافت. سال‌های بعد به مرور و باز هم با پیشگامی محققان غربی سایر تبعات این نظام شهرسازی و معماری آشکار شد. ساخت آسمانخراش‌ها، آسیب‌های زیادی را به طبیعت وارد کرد. مرتفع‌سازی اقتضای استفاده از مصالح با «آب پنهان» و «انرژی نهفته» بسیار بالاتر از مصالح طبیعی را دارد. بناهای بلند، مانع جریان باد و دیده شدن آسمان شدند و در کلانشهرها بر معضل فرونشست زمین افزوده‌اند. به علاوه تراکم جمعیت و استفاده متمرکز از سفره‌های آب زیرزمینی (بیش از آستانه‌ این سفره‌ها برای بازیابی) سبب تخریب منابع آب و محیط‌زیست می‌شود.
 تأثیر بلندمرتبه‌سازی در «کاهش عدالت اجتماعی» و «افزایش فاصله طبقاتی»
برخی تحقیقات نشان می‌دهند که زندگی در بناهای بلندمرتبه و دوری از سطح زمین، باعث افزایش هورمون‌های اضطراب و بالا رفتن تپش قلب می‌شود. زندگی در فضاهای بسته‌ آپارتمانی موجب نوعی از آسیب روانی شد که در ادبیات روانشناسی به‌نام «سارسلیته» شناخته می‌شود. به علاوه، مطالعاتی همچون تحقیقات اسکار نیومن، نویسنده‌ کتاب «خلق فضای قابل دفاع» نشان می‌دهد که سرانه‌ جرم در ابنیه‌ بلندمرتبه بیشتر است (در مقایسه با خانواده‌های با درآمد مساوی که در بناهای کم ارتفاع زندگی می‌کنند).
محدود کردن زمین و تلفیق بلندمرتبه‌سازی و آنچه اصطلاحاً «اثر ریکاردویی» خوانده می‌شود باعث سوداگری در زمین و مسکن و افزایش فاصله طبقاتی خواهد شد. در ایران نیز یکی از عواملی که باعث کاهش عدالت اجتماعی شده همین مسأله است. شکل کنونی قیمت زمین هم از نظر اقتصاد غربی و هم از نظر شرعی و انقلابی شکلی نامطلوب است. در کشورهای غربی راهکارهایی نظیر منع معاملات مکرر و وضع مالیات بر املاک و مستغلات در نظر گرفته می‌شود تا زمین از «کالایی سرمایه‌ای» به «کالایی مصرفی» بدل شود. در نگاه اسلامی نیز سوداگری در زمین نهی شده است. در آرمان‌های انقلاب اسلامی، حذف قیمت زمین مورد توجه بوده است. برای نمونه حضرت امام خمینی(ره) در فرمان تشکیل بنیاد مسکن انقلاب اسلامی می‌فرماید: «... در این طرح به‌هیچ‌وجه پولى در برابر خرید زمین پرداخت نشود» (امام خمینی، 21/1/58).
الگوی خانه‌های کوچک، متراکم و انبوه که خط مشی اصلی دولت‌ها از دوران سازندگی به این سو بوده، علاوه بر تضاد با تجارب نوین جهانی، با مطلوبیت‌های فقهی و فرهنگی نیز سازگار نیست و تعارض‌های آن در تحقیقاتی همچون درس خارج فقه عمران شهری (آیت‌الله اراکی) و منابع روایی همچون وسایل‌الشیعه بیان شده است.
در حال حاضر تراکم شهرهای بالای 500 هزار نفر (بر حسب نفر در کیلومتر مربع در مساحت شهرها) برای آلمان (با جمعیتی برابر با جمعیت ایران و مساحتی کمتر از دو برابر استان کرمان) معادل 2 هزار و 610 نفر در کیلومتر مربع و برای ایران 6 هزار و 969 نفر در کیلومتر مربع است! به عبارت دیگر دولت‌ها، شهرداری‌ها و برخی نهادهای دیگر، به جای فراهم‌سازی امکان «احیای منضبط زمین» به احتکار زمین در ایران پرداخته‌اند (البته این به معنای نفی ضرورت مقابله با زمین‌خواری نیست، بلکه باید بین دو خط قرمز زمین‌خواری و احتکار زمین، بستر احیای منضبط زمین فراهم شود.) و این سیاست‌ها معاش را بر خانواده‌ها چنان دشوار ساخته‌اند که شاخص دسترسی مؤثر به مسکن برای یک خانوار متوسط به بیش از یک قرن افزایش یافته و طبق آمار جهانی از این منظر جزو بدترین کشورهای جهان هستیم. (در این زمینه فقط شش کشور وضعیتی نامناسب‌تر از ایران دارند!)
چنانچه اقدامات آتی دولت سیزدهم نیز در همین ریل تداوم یابد، می‌توان انتظار داشت آثار سوء اجتماعی، اقتصادی، امنیتی، زیست‌محیطی و فرهنگی قبلی را با شدت بیشتری در آینده شاهد باشیم.
در مقابل می‌توان به الگوهای جایگزینی اشاره کرد که به جای توسعه عمودی و متراکم، توسعه افقی محدود، متوازن و شبکه‌‌ای را پیشنهاد می‌دهند. الگوهایی که بتواند ارزش‌هایی نظیر «خانه‌ مولد»، «تعامل سازنده و ذاکرانه با طبیعت»، «نظام اجتماعی مبتنی بر اخوت»، «کاهش قیمت زمین»، «عدالت فضایی و رفع جدایی‌گزینی»، «خانواده بنیانی»، «مسکن وسیع»، «مسجد محوری» و «محله مقیاسی» را پاس دارند. الگوی اصلاحی باید به ساخت شهرها و شهرک‌هایی منجر شود ‌که دربرگیرنده‌ واحدهای مسکونی یک‌طبقه‌ وسیع و مولد باشد و سایر خدمات شهری را نیز به‌گونه‌ای تدارک ببیند که علاوه بر تأمین نیاز، بستر توانمندسازی خانواده‌ها و امکان شکل‌دهی و هویت‌دهی به محیط توسط ساکنان فراهم شود. در این راستا، بیش از یک دهه کار متمرکز تیمی میان رشته‌ای توسط محققان حوزوی و دانشگاهی صورت گرفته و در صورت استقبال مدیران می‌توان به تغییر ریل اساسی و بازنگری در روندهای قبلی امیدوار بود.
شایان ذکر است امکان سنجی‌های لازم برای تحقق ایده‌ ایجاد ‌شهرهای افقی با خانه‌های یک طبقه‌ حیاط دار انجام شده و از نظر مسائلی همچون زمین، آب، انرژی و استقبال مردمی، ظرفیت حقوقی این امر امکان‌پذیر بوده و با سرعت بیشتر و هزینه کمتری نسبت به طرح‌هایی همچون مسکن مهر قابل اجرا خواهد بود.
بر اساس این مطالعات می‌توان بیان کرد که بزرگترین مانع برای اجرای چنین الگوهایی نه کمبود منابع و امکانات سرزمینی و طبیعی است نه کمبود استقبال مردمی، بلکه رسوب الگوها و نظریات قدیمی و عمدتاً وارداتی شهرسازی و معماری در اذهان است که مانع حل مشکل مسکن شده و آسیب‌های فراوانی را برای محیط‌زیست، روابط اجتماعی و فرهنگی، قدرت پدافند غیرعامل و پدافند زیستی، عدالت اجتماعی و فضایی، امکان مشارکت مردمی در شکل‌دهی و مدیریت محیط، تخریب روابط خانوادگی، آسیب به سلامت جسمی، روحی و روانی شهروندان در پی داشته است. امید می‌رود با اجرای عملی چند پروژه الگو بتوان تغییر و اصلاح این ذهنیت را مدیریت کرده و با نمایش ملموس کارآمدی، آن را به پیشرانی برای اصلاح شهرها و روستاهای موجود تبدیل کرد.

نیم‌نگاه:

الگوی خانه‌های کوچک، متراکم و انبوه که خط مشی اصلی دولت‌ها از دوران سازندگی به این سو بوده علاوه بر تضاد با تجارب نوین جهانی، با مطلوبیت‌های فقهی و فرهنگی نیز سازگار نبوده و تعارض‌های آن در تحقیقاتی همچون درس خارج فقه عمران شهری (آیت‌الله اراکی) و منابع روایی همچون وسایل‌الشیعه بیان شده است.
در کشورهای غربی راهکارهایی نظیر منع معاملات مکرر و وضع مالیات بر املاک و مستغلات در نظر گرفته می‌شود تا زمین از «کالایی سرمایه‌ای» به «کالایی مصرفی» بدل شود. در نگاه اسلامی نیز سوداگری در زمین نهی شده است.
 لوکوربوزیه، معمار فرانسوی، به‌دنبال آن بود به جای فضاهای سبز پراکنده در خانه‌های حیاط ‌‌‌دار، آپارتمان‌هایی بدون حیاط بسازد تا در مساحتی معادل حیاط‌های سابق شاهد باغ‌های وسیع شهری باشیم. او نام این ایده را «شهر درخشان» گذاشته بود. درخششی که به مرور با بروز آسیب‌های متعدد به تیرگی بدل گشت و در نتیجه در اروپا و ایالات متحده مورد بازنگری قرار گرفت. نبود احساس تعلق به فضاها و وجود بخش‌های عمومی فاقد مالک مشخص، بستری برای جرم‌خیزی و ناامنی شده بود. تا جایی که در مواردی دولت‌ها را مجبور به بمبگذاری و تخریب این آپارتمان‌ها کرد. اما الگویی که در موطن خود تخریب و نابود شد، کیلومترها دورتر و در شرایط اقلیمی و فرهنگی متفاوت از جمله ایران، مورد تقلید روزافزون قرار گرفت.
ساخت آسمانخراش‌ها، آسیب‌های زیادی را به طبیعت وارد کرد. مرتفع‌سازی اقتضای استفاده از مصالح با «آب پنهان» و «انرژی نهفته» بسیار بالاتر از مصالح طبیعی را دارد.