خداحافظی همدم دكتر فاطمي

آرمان ملی: بانو پریوش سطوتی همسر سید حسین فاطمی وزیر خارجه مرحوم دکتر مصدق، یکشنبه شب در بیمارستان سنت مری لندن در سن ۸۷ سالگی درگذشت. «پریوش سطوتی زمانی‌که ۱۶ ساله بود با دکتر سید حسین فاطمی که ۲۹ سال داشت ازدواج کرد و تنها ۶ سال در کنار هم زندگی کردند. این زوج در مدت کوتاه زندگی زناشویی صاحب فرزند نشدند. پریوش سطوتی نه عاشق فاطمی بود، نه عاشق عروس شدن. برای همین وقتی با حسین فاطمی 29ساله ازدواج کرد، برای او شرط گذاشت که دور سیاست را خط بکشد.» پریوش گفته بود: «به شرطی با تو ازدواج می‌کنم که از مناصب سیاسی و دنیای سیاست خداحافظی کنی.» و فاطمی یک روز بعد از ازدواج به این شرط عمل کرد و از مناصب سیاسی‌اش استعفا داد. خانواده دکتر فاطمی با پدر پریوش سطوتی آشنایی داشتند و دکتر فاطمی وقتی پریوش را دید، همه قول و قرارهایش را فراموش کرد. او به خاطر مبارزات و فعالیت‌های سیاسی‌اش گفته بود هیچ وقت ازدواج نمی‌کند: «عاشق من شدند و ازدواج کردیم. در آن زمان دکتر، معاون پارلمانی و سخنگوی دولت بود. به من گفت شما با من ازدواج کنید و من استعفا می‌دهم و دقیقا این کار را کرد. یک روز بعد از این‌که ازدواج کردیم، دکتر فاطمی از تمام کارهای‌شان استعفا دادند و من وقتی متوجه این موضوع شدم، به شدت ناراحت شدم. محصلین و دانشجویان در مقابل خانه ما تجمع کرده بودند و تلفن‌های زیادی از دفتر دکتر مصدق و این طرف و آن طرف به منزل ما می‌شد و من در آن موقع فهمیدم چه کار اشتباهی کردم.»  به خاطر من به آشپزخانه نرو پریوش سطوتی 6سال با دکتر فاطمی زندگی کرد و در همان 6سال هم بیشتر اوقات دکتر یا مخفی بود، یا مجروح یا در حال کار. آنقدر که ساعت 3نیمه شب به خانه می‌آمد و ساعت 5: 30 صبح از خانه می‌رفت. با این حال می‌گوید: «فردی شجاع و در عین حال مهربان مثل دکتر فاطمی ندیدم. همیشه وقتی وارد خانه می‌شدند به من ابراز محبت زیادی می‌کردند. یک روز یادم هست در آشپزخانه بودم و می‌خواستم آشپزی کنم، ولی چون آشپزی چندان بلد نبودم، کمی برایم سخت شده بود، دکتر فاطمی وقتی وارد اتاق شدند دست من را گرفتند و گفتند که غذا چیزی نیست و اصلا دوست ندارم تو به خاطر من در آشپزخانه باشی، نمی‌خواهم آشپزی کنی. روزنامه و مجله بخوان و کارهایی را که دوست داری انجام بده، هیچ وقت به خاطر من به آشپزخانه نرو.» همسر دکتر فاطمی ماجرای تیرباران کردن همسرش را اینطور تعریف می‌کند: «10 روز قبل از این‌که حکم دکتر اجرا شود، در جریان حکم اعدام بودیم، این احتمال را هم می‌دادیم که ممکن است دکتر عفو شود. روزی که دکتر فاطمی را اعدام کردند همه داغدار بودند، دانشجویان، محصلین، همه ناراحت و عزادار بودند. در آن موقع جنازه دکتر فاطمی را نیز به ما نمی‌دادند و خواهر ایشان سلطنت خانم با زحمت زیاد توانست جنازه را بگیرد و با تاکسی جنازه ایشان را آوردند. روزی که دکتر فاطمی را در ابن بابویه به خاک می‌سپردند، خواهرشان سخنرانی قرایی کرد و رژیم پهلوی را زیر سوال برد، نظامیانی که در آن‌جا بودند هم گریه می‌کردند و هیچ عکس‌العملی نشان نمی‌دادند.» همسر دکتر فاطمی با محمود احمدی‌نژاد هم دیدار کرده بود. 19 فروردین 87 محمود احمدي‌نژاد در ديدار با همسر دکتر حسين فاطمي وزير امور خارجه دولت ملي در محل دفتر رئيس جمهور با اشاره به اينکه نسل جوان و نسل‌هاي آينده بايد بدانند که ملت ما چه سرمايه‌هاي عظيمي داشته است، تصريح کرد: در طول تاريخ نقش ملت ايران براي رساندن بشريت به جايگاه واقعي خود هميشه ممتاز بوده است. مرحوم سطوتی هم این دیدار را چنین روایت کرده بود: «بعد از این‌که دکتر محمود احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور شدند، احساس کردم که ایشان با آن رویه‌های مردمی که مورد قبول دکتر بود همخوانی دارند و به همین دلیل تصمیم گرفتم که به همراه پسرم تنها بازمانده دکتر به ایران آمده و با رئیس‌جمهور مردمی ایران ملاقات کنم وقتی به ایران آمدیم اولین ملاقاتمان با آقای رحیم مشایی بود که ایشان را در آن زمان نمی‌شناختم و از همان روز مهر بزرگی از آقای مشایی در دل ما جای گرفت و بعد از آن با آقای احمدی‌نژاد دیدار کردیم و آن دیدار نیز همه به گریه گذشت. در تمام دوران قبل و بعد از انقلاب تمام آقایان نهایت محبت و احترام را به دکتر فاطمی گذاشتند، ولی من احساس نزدیکی بیشتری با آقای احمدی‌نژاد می‌کنم و تنها موقعی که به ایران آمدم و خاطرات تلخی از آن ندارم این مقطع زمانی است.»