اروپا یک بار دیگر «انسان» را به دل جنگ برد

«حقوق بشر» -پرکاربرد‌ترین اصطلاح بین‌الملل- اکنون در یک طرف تاریخ قرار گرفته و در طرف دیگر که طرف بد تاریخ است، غرب به عنوان مدعی اصلی حقوق بشر، ناظر بی‌طرف شده است! اروپا به جنگی دیگر خوشامد گفت یا به عبارتی پس از شعله‌ور‌کردن جنگ‌های متعدد و طولانی در خاورمیانه و نقاط دیگر جهان، اکنون برای جنگی تازه آن قدر دلتنگی کرد که از نزدیک -خیلی نزدیک- آن را به نظاره نشست! با آنکه رویداد‌های یک سال اخیر نشان می‌دهد اروپا و روسیه می‌توانستند مانع جنگ شوند، اما رفتار اروپایی‌ها، طمع کردن در گسترش یک پیمان نظامی با طعمه قراردادن اوکراین بود و رفتار روسیه نیز قرار گرفتن مقابل این پیمان نظامی با یک اقدام نظامی دیگر. اکنون با یک جنگ که پیچ بزرگی در تاریخ اروپا ایجاد خواهد کرد، روبه‌روییم. آنچه در این نوشته مقصود است، مسئله حقوق بشر است. این حقوق بامسما هیچ‌گاه بدون‌مرز تعریف نشد. آن «انسان» حاضر در لابه‌لای کلمات بیانیه حقوق بشر همواره درون مرز بود، آن هم نه یک مرز که ده‌ها و صد‌ها مرز تو‌در‌تو. در غرب اولین مرزی که برای حقوق انسان‌ها قائل می‌شوند، مرز‌های جغرافیایی است. در حکومت مردم بر مردم (دموکراسی) اگر انسان، یک مهاجر باشد، فعلاً «مردم» نیست و با انسان غربی حقوق مساوی ندارد و نمی‌تواند به عنوان یکی از مردم، رأی دهد و از برخی حقوق دیگر نیز محروم است. انسان غربی می‌تواند علیه انسان‌های دیگر-که همه در بیانیه حقوق بشر «انسان» نامیده می‌شوند- اعلان جنگ کند. انسان سوری با دستور انسان غربی بمباران می‌شوند. انسان یمنی، انسان افغانستانی، انسان فلسطینی، به خواست و مصلحت انسان غربی زیر بمباران کشته می‌شود. اکنون نوبت انسان‌اوکراینی است. آیا باید بمباران شود یا حقوقش محترم شمرده شود؟ اروپا، امریکا و روسیه هرسه تصمیم می‌گیرند که بمباران شود. چگونه؟ طرف غربی با تشویق اوکراین به عضو یک پیمان نظامی شدن و سپس تنهاگذاشتن آن و طرف روسی با مقابل این پیمان نظامی قرار گرفتن و انتخاب جنگ. همه چیز در این میان اهمیت دارد، به‌جز «انسان». طرفین درگیری بیشتر از هر چیز از اصطلاح «منافع ملی» استفاده می‌کنند، نه «منافع‌انسان». آتلانتیسم غربی به جنگ ناسیونالیسم روسی رفته است و «انسان» تماشاگر این نظم جدید، البته زیر بمباران است!
دومین مرز در حقوق بشر غرب، سرمایه است. ۹۹ درصد در یک‌سو و یک‌درصد در سوی دیگر. مرز سوم، رنگ است. اکانت‌رسمی سی. ان. ان می‌نویسد در امریکا بیشتر نوزادان سیاه‌پوست که به دست پزشکان‌سیاه به دنیا می‌آیند، زنده می‌مانند، اما رقم مرگ‌و‌میر نوزادان سیاه وقتی پزشک، سفیدپوست باشد تا سه برابر بیشتر می‌شود! مرز بعدی مذهب است و مرز بعدی نژاد و مرز‌های بعدی ملیت‌ها هستند؛ چینی، عربی، لاتینی. مرز‌هایی ناتمام در حقوق انسان، آن‌سان که در غرب معنا می‌یابد.
جنگ اوکراین سرانجام مغلوبه می‌شود. در این جنگ انسان خاورمیانه‌ای که در نوشتن بیانیه حقوق بشر نقشی نداشت، بی‌طرف و بی‌نقش بود. جنگ اوکراین یک جنگ خالص اروپایی با هدایت انسان امریکایی است. همه آن‌هایی که پای بیانیه را امضا کردند و بعد از دو جنگ ویرانگر جهانی در قلب اروپا، حقوق بشر برای آن‌ها اهمیت یافت، اکنون وارد جنگ بزرگ دیگری شدند. بشر اروپایی وقتی وارد قرن مدرن بیستم شد، فقط ۱۴ سال تحمل کرد که جنگ نکند. بشر قرن بیستم به‌شدت متمدن و اندیشمند بود. فلسفه فیلسوفانش (ویتگنشتاین) را پایان فلسفه می‌دانستند و نظام سیاسی‌اش (لیبرال‌دموکراسی) را پایان تاریخ (فوکویاما). همان بشر به شدت اندیشمند ۳۹‌سال پس از آغاز قرن بیستم با جنگ دوم ۷۰‌میلیون انسان را کشت. امروز مسئول سیاست خارجی اتحادیه‌اروپا می‌گوید، «اکنون یکی‌از تیره‌ترین ساعات اروپا پس از جنگ دوم‌جهانی است». امریکا و اروپا رسماً اعلام کردند صد‌ها میلیون دلار تسلیحات مرگبار به اوکراین داده‌اند. مرگبار یعنی مرگ انسان. انسان‌اروپایی قرن بیست‌ویکم که مرز‌های منظومه شمسی را درمی‌نوردد و به ازای هر فیلسوف قرن‌بیستم هزاران فیلسوف تربیت کرده که بر اندیشه‌های گذشتگان حاشیه می‌نویسند، به‌رغم نظام‌های حقوقی و سیاسی پیشرفته، قلب اروپا را وارد جنگ دیگری کرد و بازهم در طرف بد تاریخ ایستاد.