فرماندهان لشکر ۲۷ هم در دفاع مقدس هم در دفاع از حرم شهید دادند

لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) را به لشکر فرماندهان شهید می‌شناسند. لشکری که تا سال ۱۳۶۳ فرماندهان بزرگی مثل حاج‌احمد متوسلیان، شهید ابراهیم همت، شهید عباس کریمی و شهید رضا چراغی را به خود دیده بود. فرماندهانی که هر کدام وزنه‌ای سنگین در جبهه‌ها به شمار می‌رفتند. لشکر ۲۷ پس از دفاع مقدس نیز چندین فرمانده شهید را تقدیم اسلام و انقلاب کرده است که در نوع خود بی‌مانند است. لشکر ۲۷ در بهمن سال ۱۳۶۰ به طور رسمی تأسیس شد و در دو عملیات فتح‌المبین و بیت‌المقدس نقشی تأثیرگذار داشت. برای بررسی بهتر چگونگی تأسیس لشکر ۲۷ و نقش آن در دفاع مقدس با ناصر کاوه، از نویسندگان و پژوهشگران دفاع مقدس گفتگو کردیم. طرح تشکیل لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) از کجا رقم خورد؟
ایده تشکیل لشکر ۲۷ از دی‌ماه ۱۳۶۰ و پس از عملیات محمد رسول‌الله (ص) به فرماندهی حاج‌احمد متوسلیان و حاج‌ابراهیم همت زده شد. یک ماه بعد در هفدهم بهمن ۱۳۶۰ مصادف با مبعث پیامبر اسلام (ص) حاج‌احمد به همراه حاج‌همت و سایر نیرو‌ها از کردستان می‌آید و لشکر را به طور رسمی تأسیس می‌کنند. برای نام لشکر هم می‌گویند چه اسمی بگذاریم که حاج‌احمد نام محمد رسول‌الله (ص) را پیشنهاد می‌دهد. دلیلش را می‌پرسند که حاج‌احمد می‌گوید، چون هر کسی اسم لشکر را شنید بعدش یک صلوات بفرستد. این بنای تأسیس و نامگذاری لشکر می‌شود. بیشتر نیرو‌های لشکر هم بچه‌های تهران بودند و به همین خاطر به لشکر تهران نام گرفت. گویا حاج‌احمد متوسلیان کادر لشکر خیلی قوی و خوبی را جمع کرده بودند.
بله، کادر لشکر خیلی قوی بود. به خاطر قدرت لشکر سخت‌ترین محور‌های عملیات‌های فتح‌المبین و بیت‌المقدس را هم به لشکر ۲۷ دادند. حاج‌احمد لشکر ۲۷ را به همراه نیرو‌هایی مثل حاج‌همت، شهید محمود شهبازی، حاج‌حسین همدانی، شهید رضا شهبازی، شهید رضا چراغی، شهید دستواره و شهید اکبر حاجی‌پور تشکیل داد. باز در کنار این نیرو‌های شاخص، نیرو‌های قدر دیگری حضور داشتند. در نظر بگیرید در جریان عملیات بیت‌القدس اگر شهید حسین قجه‌ای، فرمانده گردان سلمان و نیروهایش نبودند عملیات شکست می‌خورد. یک روز تمام در منطقه ایستادگی می‌کنند و همان‌جا به شهادت می‌رسند. حاج‌احمد هرقدر به ایشان التماس می‌کند که به عقب بیاید شهید قجه‌ای قبول نمی‌کند. خیلی مدیون حسین قجه‌ای هستیم. یا یکی دیگر از فرمانده گردان‌هایش شهید محسن وزوایی بود که عراق را دور می‌زند و توپخانه عراق را می‌گیرد. توپخانه عراق در فتح‌المبین این‌گونه از کار می‌افتد و ۱۱۰ توپ از دشمن به غنیمت می‌گیرد. حاج‌حسین همدانی زمان تأسیس لشکر در کنار حاج‌احمد حضور داشت و مدتی بعد بنا به تشخیص فرماندهان مأمور تشکیل لشکر انصارالحسین (ع) شد. رابطه شهید همدانی از همان ابتدای جنگ با بچه‌های تهران نزدیک بود و بعداً هم مسئول سپاه محمد می‌شود. همه این نفرات در کردستان و در مریوان و پاوه با هم آشنا می‌شوند و کادر لشکر به نوعی از همان‌جا شکل می‌گیرد. از شهر‌های دیگر هم در میان بچه‌های لشکر حضور داشتند که دیگر پایبند لشکر شدند. تأسیس لشکر ۲۷ در آن سال اتفاق بزرگی به شمار می‌آمد؟
در سال ۱۳۶۰ بعد از عملیات طریق‌القدس تصمیم به تشکیل لشکر‌ها گرفته می‌شود. لشکر‌های امام حسین (ع)، کربلا و عاشورا در آن سال تأسیس شدند و زمانی که حاج‌احمد به همراه نیروهایش از کردستان آمد و لشکر ۲۷ را تأسیس کرد، اتفاق خیلی مهم رقم خورد. پس از حاج‌احمد متوسلیان لشکر چه وضعیتی پیدا می‌کند؟


به نظرم از زمانی که حسن باقری به شهادت می‌رسد و حاج‌احمد متوسلیان ربوده می‌شود سپاه یک ضربه سنگین خورد. این دو فرمانده رکن و ستون بودند. زوج خوبی را تشکیل داده و کنار همدیگر عملیات‌ها را خیلی خوب طراحی می‌کردند. در فتح‌المبین و بیت‌المقدس این دو فرمانده زوج خیلی خوبی بودند و با هم هماهنگ کار می‌کردند. طرح‌ریزی‌های‌شان در دو عملیات فتح‌المبین و بیت‌المقدس هم خیلی خوب جواب داد. حاج‌احمد در فرماندهی اعجوبه‌ای بود. تشکیل حزب‌الله و آموزش نیرو‌ها را حاج‌احمد با لشکر ۲۷ پایه‌گذاری می‌کند. هسته اولیه حزب‌الله از همین جا شکل می‌گیرد. حاج‌احمد اولین پادگان آموزشی را راه می‌اندازد و وقتی برمی‌گردد یک‌سری از نیروهایش از لشکر آنجا می‌گذارند. بچه‌ها که اعزام می‌شدند در بعلبک در پادگان آموزشی حضور پیدا می‌کردند. هم کار آموزش نظامی و هم کار تبلیغاتی انجام می‌دادند و بنیان حزب‌الله از همان‌جا گذاشته شد. پس از ربوده شدن حاج‌احمد، شهید حاج‌ابراهیم همت مسئول لشکر می‌شود و در چند عملیات هم شرکت می‌کنند. لشکر برای مدتی به سرپل ذهاب و پادگان ابوذر و از آنجا به دوکوهه می‌رود. در این مقطع شهید همت فرمانده سپاه ۱۱ غرب می‌شود و شهید رضا چراغی در دو عملیات والفجر مقدماتی و والفجریک مسئول لشکر می‌شود. در سپاه ۱۱ غرب کشور، لشکر عاشورا، تیپ ۲۰ رمضان، تیپ ارتش از گرگان و لشکر ۲۷ حضور داشتند و با هم سپاه ۱۱ را تشکیل می‌دادند. شهید چراغی در این طرح در عملیات والفجریک به شهادت می‌رسد و اولین فرمانده لشکر شهید نام می‌گیرد. با شهادت رضا چراغی، حاج‌همت دوباره به لشکر برمی‌گردد و برای عملیات‌های بعدی لشکر را آماده می‌کند. شهید رضا چراغی در میان فرماندهان گمنام‌تر به نظر می‌رسد در حالی‌که در برهه مهمی مسئولیت لشکر را برعهده داشتند؟
شهید چراغی با شروع غائله کردستان به مریوان رفت و مدتی جانشین فرمانده سپاه دزلی و زمانی نیز مسئول محور مریوان بود. در زمان جنگ شهید چراغی فرمانده گردان حمزه می‌شود و بعداً به فرماندهی لشکر می‌رسد. خیلی آدم فعال و شجاعی بود و از بچه‌های قدیمی سپاه بود که در والفجریک به شهادت می‌رسد. پس از ایشان حاج‌همت هم فرمانده می‌شود تا در خیبر به شهادت می‌رسد. شهید همت ۱۷ اسفند در خیبر شهید می‌شود و پس از آن شهید عباس کریمی فرمانده لشکر می‌شود که ایشان هم با یک فاصله کوتاهی به شهادت می‌رسد. شهید همت هم فرماندهی قاطع و شجاع بود و نیرو‌های لشکر بسیار دوستش داشتند. شهید عباس کریمی هم جزو فرماندهان گمنام لشکر به شمار می‌روند؟
درباره هر کدام از این فرماندهان می‌توان یک کتاب نوشت. حاج‌عباس کریمی در کردستان مسئول اطلاعات پاوه و مریوان بود و از آن زمان با حاج‌احمد متوسلیان آشنایی داشت. هر کدام از این نیرو‌ها یلی بودند منتها حاج‌احمد که بود این نیرو‌ها همه زیر بیرق ایشان بودند. حاج‌احمد مثل خورشید در میان دیگر فرماندهان می‌درخشید. پس از ربودن حاج‌احمد و شهادت حاج‌همت این نیرو‌ها هم نمودار شدند. شهید کریمی از زمان شهادت حاج‌همت در اسفند ۶۲ تا هنگام شهادت خودش در عملیات بدر در اسفند ۶۳ فرمانده لشکر بود. لشکر اطلاعات قوی‌ای داشت. بچه‌های اطلاعات-عملیات لشکر خیلی قوی بودند و شهید کریمی هم از اطلاعات می‌آمد. هرکدام از این نیرو‌ها از همان کردستان برای خودشان قدر بودند. مثلاً شهید حاجی‌پور فرمانده تیپ بوده و کم از حاج‌احمد و حاج‌همت نداشت یا شهید رضا دستواره که معاون لشکر می‌شود برای خودش یلی بود. معاون‌های لشکر ۲۷ چیزی از فرمانده لشکر‌ها کم نداشتند. شهیدان شهبازی، زجاجی و نوری از جمله معاون لشکر‌های قدر لشکر بودند. مسئول ستاد‌های قوی مثل عباس ورامینی داشت و همه این‌ها را باید کنار هم قرار دهید تا متوجه قدرت لشکر ۲۷ شوید. لشکر ۲۷ آن‌قدر قوی بود که از بچه‌های همین لشکر، لشکر سیدالشهدا (ع) را تشکیل دادند. شهید علی موحددانش و شهید محسن وزوایی از لشکر ۲۷ رفتند و با بچه‌های کرج ادغام شدند و لشکر سیدالشهدا (ع) را تأسیس کردند. در تیپ ۲۰ رمضان هم از بچه‌های لشکر ۲۷ داشتند. تیپ ۳۱۳ حر که بچه‌های اطلاعات بودند نیز از نیرو‌های لشکر ۲۷ تشکیل می‌شد. اگر بخواهیم کلی نگاه کنیم می‌بینیم استان تهران دو لشکر، یک تیپ زرهی و تیپ ۳۱۳ که عملیات شناسایی‌های زیادی انجام می‌داد را تأمین می‌کرد. تیپ ۳۱۳ حر الان خیلی مظلوم است و نیرو‌های خیلی قوی‌ای داشت. شهادت این فرماندهان در فاصله‌های زمانی کوتاه برای رزمندگان شوکه‌کننده نبود؟
چرا برای نیرو‌ها خیلی سخت بود. وقتی شهید همت رفت رزمندگان خیلی ناراحت شدند. صحبت‌های سردار سلیمانی درباره شهید همت را گوش بدهید که چگونه یک فرمانده لشکر در خیبر و طلاییه، لشکرش تبدیل به گردان و دسته می‌شود و چقدر شهید می‌دهد. خود حاج‌همت هم ترک موتور با معاونش می‌رود که گلوله تانک می‌خورد و شهید می‌شود. شهید همت این‌گونه نبود که عقب بایستد و به نیروهایش بگوید شما جلو بروید، خودش جلوتر از بقیه حرکت می‌کرد و می‌گفت بیایید. در والفجر مقدماتی خط نمی‌شکست و فرمانده گردان مالک، شهید علی هاشمی خودش تصمیم می‌گیرد که برود و دوشکا را خاموش کند که به شهادت رسید. شهید مهدی خندان فرمانده گردان حبیب فرمانده تیپ در والفجر ۴ خودش برای زدن دوشکا‌ها می‌رود و شهید می‌شود؛ و این شهادت فرماندهان لشکر نیز پس از دفاع مقدس هم همچنان ادامه دارد؟
بله، شهید احمد سوداگر از فرماندهان قدر بود که پس از جنگ به شهادت رسید. شهید سوداگر خودش متخصص جنگ بود، نیرو تربیت می‌کرد و کتاب می‌نوشت. شهیدان حاج‌حسین همدانی و رضا فرزانه به عنوان مدافع حرم در سوریه شهید شدند و شهید اسداللهی هم به تازگی به خاطر عوارض جانبازی به شهادت رسید. باید گفت معاون اصلی حاج‌قاسم سلیمانی در سوریه شهید حسین همدانی بود. در این میان نباید از فرماندهان لشکری که در قید حیات هستند غافل شد. عملیات‌هایی که حاج‌محمد کوثری حضور داشت عملیات‌های موفقی بودند. حاج‌محمد کوثری که آمد شهیدان علیرضا نوری، دستواره و پازوکی معاونانش بودند و لشکر دوباره قوی شد. لشکر در والفجر ۸ خیلی خوب بود و ۱۲۰ روز جانانه جنگید. عملیات‌هایی که تحت فرماندهی حاج‌محمد کوثری انجام می‌شود پیروزمندانه هستند. معمولاً فرمانده لشکر‌های ما یک سال بیشتر زنده نمی‌ماندند و شهید می‌شدند و باید بیشتر قدر حضور حاج‌محمد کوثری را دانست. در مرحله دوم عملیات کربلای‌یک در قلاویزان با عراقی‌ها پنج، شش متر بیشتر فاصله نداشتیم. هنگام غروب محمد کوثری و محتشم به منطقه دیدگاه آمدند و در دو متری عراقی‌ها حاضر شدند. این‌طور نبود که عقب بایستد و خودش جلوتر از بقیه می‌جنگید.