درباره قانون رتبه‌بندی معلمان

جعفر بای‪-‬ قانون رتبه‌بندی معلمان که همراه با مبارزات و جنبش‌های اعتراضی این طبقه آگاهی‌بخش جامعه در حال طی آخرین مراحل خود می‌باشد در واقع دچار یک ایراد اساسی در نوع نگرش می‌باشد؛ عنوان رتبه‌بندی بیشتر ناظر بر نهادینه‌سازی شایسته سالاری یا نگاه تشویقی به سوی ایجاد انگیزش لازم جهت علاقه مندی به فعالیت و تلاش در این شغل می‌باشد. در واقع این قانون می‌خواهد معلمین را به معلم واقعی، خوب و درجه یک بودن سوق دهد،لذا سعی دارد که با اعمال سیاست‌های تشویقی و ایجاد انگیزش لازم، خلاقیت را که شالوده اساسی این شغل است احیا کند و یا معلمین را نسبت به این شغل کوشا، فعال و علاقه مند نماید تا بتوانند با ایجاد یک رقابت سالم با همکاران و انجام فعالیت‌های جدید بر اساس آموزه‌های علمی، تحقیقاتی و پژوهشی و کسب مهارت‌های لازم و اجرای الگوهای مناسب و مطلوب تدریس از طریق رقابت درست و دقیق در بین همکاران در رتبه و جایگاه برتری قرار گیرند. این قانون به دنبال ایجاد جَو مناسب برای معلمان جهت داشتن کارنامه عملکرد بسیار درخشان با انجام کارهای حرفه‌ای، فنی و فوق‌العاده علمی در راستای روانشناسی یادگیری می‌خواهد تکنیک‌ها و مهارت‌های لازم در حوزه یادگیری را برای معلمان ترویج دهد تا آنان بتوانند با شاخص‌های کمی و کیفی، دانش و مهارت و تخصص‌های لازم را کسب کرده و بتوانند یک معلم خوب و مناسب باشند. اما چون همراه با اعتراض کاهش حقوق و سختی معیشت بود مع‌الاسف این نگاه تشویقی به اعمال سیاست ترمیمی حقوق پرداخته؛ یعنی ابتدا به میزان داشته‌های موجود در خزانه مبلغی تخصیص داده شده و قانونی که می‌خواهد شایستگی را تقویت کند متاسفانه صرفا به ترمیم حقوق بسنده کرده است. این یک انحراف بزرگی است که در خصوص این قانون تا کنون اتفاق افتاده است. اما یکی از اشکالات اساسی که از دیرباز در کشور ما باب شده است و ما را دچار انحراف دیگری نموده مسئله وارونگی آموزش است. در طول تاریخ و در همه دنیا همیشه بزرگان به کوچکترها می‌آموزند اما مع‌الاسف در وارونگی آموزش کوچکترها آموزنده بزرگسالان می‌باشند. به عنوان مثال در طرح اجرای همیار پلیس که مبنای آن تضعیف خانواده بود و نتیجه آن به متلاشی شدن خانواده می‌انجامید، فرزندان خردسال را ترغیب و تشویق می‌نمود تا با نظارت دقیق نسبت به عملکرد پدران خویش گزارش‌های منفی و تخلفات آن‌ها را به پلیس گزارش دهند. خب پلیس می‌تواند از ابزارهای مناسب و بهتر دیگری استفاده کند نه از ابزار فرزند علیه پدر. در این قانون نیز متاسفانه یکی از عناصر ناظر و اثر بخش در تعیین رتبه معلمان، دیدگاه و نظر دانش‌آموزان است که دانش‌آموزان نسبت به عملکرد معلمان در واقع نمره بدهند. اگرچه در سطح دانشجویی شاید این اشکال کمتر باشد چون دانشجویان در مرتبه‌ای از رشد قرار دارند که می‌توانند قضاوت درست‌تری نسبت به عملکرد اساتید داشته باشند ولی در آموزش و پرورش اگرچه معلمان هیچ گونه نگرانی نسبت به این مسئله ندارند ولی نفس این کار اشکال دارد و همان وارونگی آموزش را می‌تواند دوباره حاکم کند. در واقع قصد داریم اشتباه را مجددا در قامت و فرم جدیدی تکرار کنیم و می‌خواهیم این بار دانش‌آموزان را نسبت به معلمان ناظر، قضاوت‌کننده یا نمره‌دهنده قرار دهیم. به نظر می‌رسد اشکالات این قانون هنوز که در مرحله طراحی و تدوین است و به مرحله اجرا نرسیده قابل اصلاح است. هم اکنون ضرورت دارد نسبت به اصلاح این موارد یعنی تعیین شاخص‌های درست برای ایجاد انگیزش‌های لازم جهت اعمال معیارها و ملاک‌هایی در راستای حرفه معلمین که بتواند دقیقا عملکرد معلم را با معیار درست‌تری بسنجد و معلم را در رتبه‌ای قرار دهد که به واقعیت نزدیک باشد و مستحق کسب آن جایگاه است اقداماتی صورت گیرد. در چنین حالتی معلم نیز با رضایت شغلی بهتری می‌تواند به فعالیت خویش ادامه دهد و به دنبال خلاقیت و نوآوری‌هایی که در این شغل پایان ناپذیر است بپردازد.