تله‌ی تقدم

بابک خطی‪-‬ یکی از چالش‌های مهمی که در فعالیت‌های اجتماعی وجود دارد تله‌ی تقدم است. موضوعی که در این یادداشت به آن خواهیم پرداخت.
مساله این است که وقتی در عرصه‌ی فعالیت‌های اجتماعی و رسیدن به جامعه‌ای که حداقل‌های عدالت اجتماعی در آن حکمفرما باشد، مواردی مثل حقوق کودکان -از جمله کودکان کار یا ازدواج زودهنگام کودکان- حقوق زنان و مواردی شبیه به این طرح و در مورد مشکلات و مسائل مبتلا به آن بحث و چاره‌جویی شده و در این راستا اقدامات عملی در جامعه برنامه‌ریزی و اجام می‌شود، گروهی از افراد که از قضا برخی از آنان ادعای تجربه یا دانایی فراوان در امور اجتماعی دارند، این اشکال و به اصطلاح «ان قلت» را مطرح می‌کنند که مشکل اصلی جامعه‌ی ما اینها نیست و ابتدا لازم است که مسائلی مثل فاصله‌ی طبقاتی در جامعه برطرف گردد یا ساعت کار کارگران اصلاح شود یا طبقات آسیب‌پذیر اقتصادی توانمند شوند یا...
و وقتی این موارد به‌صورت تمام و کمال محقق گردید آن‌وقت است که می‌توان به سایر مسائل البته از نظر آنان کم‌ارزش‌تر و در اولویت پایین‌تر
- مثل مسائل مربوط به حقوق کودکان و زنان- پرداخت.


گروهی از این افراد حتی پا را از این هم فراتر نهاده و در رادیکالیسمی عجیب اساسا داشتن چنین دغدغه‌هایی، قبل از به ثمر رسیدن آنچه در ذهنشان به عنوان اولویت می‌پندارند را مصداق دشمنی با منافع مردم یا صرفا ناشی از سانتی‌مانتالیسم دانسته و در برابر آن موضعگیری و دشمنی می‌نمایند!
طبعا کسانی که از این نظریه به‌خاطر عناد با جامعه‌ای که افراد در آن حقوق برابر دارند، دفاع می‌کنند، گوش بدهکاری برای نقد و روشنگری ندارند، اما این یادداشت با تقدیم احترام صمیمانه از کسانی که با نیت واقعی رسیدن به جامعه‌ی دارای حداقل‌های عدالت اجتماعی طرفدار چنین دیدگاهی هستند را به تفکر و بازنگری دعوت می‌کند که تنها یک بار هم که شده بدون پیشداوری و ذهنیت اولیه به این مساله بیندیشند که در واقعیت زندگی انسان‌ها، قسمت‌های مختلف جامعه مثل دانه‌های زنجیر به همه مربوط و مرتبط هستند و هرگونه تغییر در یک قسمت طبق قانون ظروف مرتبطه سایر قسمت‌ها را نیز متاثر می‌نماید. بنابراین تحقق استانداردهای اولیه حقوق اجتماعی به‌صورت شانه به شانه و در کنار یکدیگر است که معنا دارد و نوید ایجاد جامعه‌ای با معیارهای عدالت اجتماعی را می‌دهد و در این میان پیشرفت و بهبود در مواردی چون حقوق کودکان و زنان، همانقدر که به طور مثال توانمندی طبقات آسیب‌پذیر اقتصادی مهم و حیاتی و اساسا از یک جنس می‌باشند و جملگی آنان دارای نقش‌های پایه‌ای، ارزشمند و بااهمیت بوده و مورد نیازجامعه‌ای آگاه و پیشرو است.
در جامعه‌ای که کودکان آن از حقوق اولیه‌ی خود محروم بوده، در رسیدن به موقعت‌ها و موفقیت‌ها، جنسیت به جای شایستگی ملاک باشد،اساسا فضای مورد نیاز و زمینه‌های اولیه برای تحقق هیچ‌یک از مظاهر عدالت اجتماعی - حتی همان اهداف و آرمانهایی که از نظر این گروه افراد اهمیت زیادی دارد- فراهم نخواهد بود.
درنهایت این توجه به پویایی و چندجانبگی نیازهای جامعه و پرهیز از دگم بودن است که می‌تواند به رشد همه‌جانبه‌ی آن منجر گردد.