برجام دیگر وجود خارجی ندارد!


وقتی وارد عرصه ی مذاکره شدیم یعنی هر آن ممکن است بخشی از مواردِ اختلافی، یکی از گزینه‌های مورد بحث باشد از این زاویه اگر نگاه کنیم
مذاکرات 1+4 فراتر از برجام در حال انجام است چون طرفین درخواست‌هایی از همدیگر دارند که ربطی به مباحث هسته‌ای ندارد!
آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: عراق، هفتمین ماهِ بدون دولت و رئیسِ جمهور را سپری می‌کند، لبنانی‌ها به کشوری بدون دولت تن در داده و می‌شود این چنین مدعی شد که دیگر عادت کرده اند، سوریه و مخالفان دولت اسد در بلاتکلیفی محض به سر می‌برند؛ از یک سو خبر می‌رسد که ترکیه و اردوغان در صدد رفع اختلافات هستند از سوی دیگر اما آمریکایی‌ها همچنان در حال بیرون بردن ذخائر انرژی سوری‌ها و صد البته سرگرمی شدید روسیه در بحرانِ اوکراین حالا دیگر اسد را نیز نگران کرده است.
تحرکات در یمن گیج و گنگ است، یک روز از آتش بس می‌گویند و روزی دیگر از توافقات پنهان و در نهایت این شاخ و شانه است که به بحث‌هایی اینچنینی پایان می‌دهد.


سفرای کشورهای عربی در حال بازگشت به بیروت هستند، برخی موضعگیری‌ها در عراق حتی بی‌خیال‌ترین همسایگانِ این کشور را نگران کرده است، شمال عراق زیر تیغ تیز رصد شبانه روزی تهران است تا دوباره اسرائیلی‌ها از آب گل آلود شده قصدِ صیدِ ماهی
نداشته باشند.
قطر اگرچه سرگرم مقدمات برگزاری جام جهانی 2022 است اما یک پای سیاسی‌های این کشور، تهران و یک پای دیگرشان نیویورک است؛ گویی بعدِ فیصله ی موضوع طالبان این بار می‌خواهند یک میانجیِ موفق در فقره ی اختلافات ایران و آمریکا باشند.
اگرچه آمریکایی‌ها همچنان از تحریم‌ها می‌گویند و نیز اگرچه مذاکرات تهران ـ ریاض بی‌هیچ توضیحی تعطیل شده است اما همگان متوجه شده‌اند که به اصطلاح، پیچِ تحریم‌ها به سفتیِ زمان ترامپ نیست و جمهوری اسلامی ایران در خلا مذاکراتی که نه تعطیل است و نه در جریان به فروش نفت مشغول و در کنار این مسئله در حال برانداز کردنِ اوضاع شرق اروپا تا در روندِ مذاکرات به نتیجه ی دلخواه نزدیک و نزدیک‌تر شود.
افغانستان و طالبان روی تیغه ی تیز و دلهره‌آور به رسمیت شناخته شدن یا نشدن گام بر می‌دارند، عمران خان در پاکستان به چالشی عظیم گرفتار آمده و همه ی این‌ها از نگاه یک عده از تحلیلگران فقط دلیلی خاص دارد و آن به نتیجه نرسیدنِ مذاکرات 1+4 یا همان مذاکرات هسته‌ای است که یک طرفِ آن جمهوری اسلامی ایران است و سوی دیگرِ ماجرا، چین، روسیه، اروپا و اندکی آن طرف تر؛ ایالات متحده ی آمریکا!
> برجام؟! کدام برجام؟
نه به دنبالِ اصل توهم توطئه هستیم و نه به دنبالِ ربط دادنِ همه‌ی مسائل به برجام؛ اما محسن جلیلوند استاد روابط بین‌الملل واکنش قابلِ تاملی به عبارت برجام نشان داده می‌گوید: این که همه ی موضوعاتِ فهرست شده به برجام ربط دارد یا نه یک بخشِ ماجرا است اما اول باید ببینیم از کدام برجام صحبت می‌کنیم.
جلیلوند خاطرنشان می‌سازد: من با اصل کلمه ی برجام مشکل دارم زیرا معتقدم، برجام دیگر وجود خارجی ندارد این مذاکراتی که در جریان است اصلاً و اساساً چیز دیگری است از جنسی دیگر و در مسیری متفاوت!
بالاخره با این استاد روابط بین‌الملل به توافق می‌رسیم که به جای برجام بگوییم:«مذاکرات تیم اعزامی از سوی دولت سیزدهم برای گفتگو با طرف‌های اروپایی، آمریکا و چین و نیز روسیه در مورد مسائل اختلافی!»
> برجام در حوزه ی انرژی هسته‌ای بود
حالا بحث رسیده به موضوعات منطقه‌ای!
جلیلوند می‌گوید: مگر نه این که ایران و 1+4 پیرامون مباحث هسته‌ای به بحث و تبادل نظر و رفع اختلافات فی مابین می‌پرداختند الان دیگر بحث آن قدر فراگیر شده که باید گفت؛ حاشیه‌ها متن را
به طور کلی از بین برده اند.
> توافقات پنهان و نانوشته!
این کارشناس روابط بین‌الملل با مثالی به این پرسش که آیا در جریان مذاکرات، طرفین به توافقات پنهانی رسیده‌اند یا نه؟ این گونه پاسخ می‌دهد: شما در نظر بگیرید که طرف‌های مذاکره کننده، صرفاً برای استراحت، میز مذاکرات را ترک کنند و همان جا است که می‌تواند گفتگوها در فضایی غیر رسمی و به اصطلاح پنهان نیز شکل بگیرد.
جلیلوند ادامه می‌دهد: خودتان می‌گویید توافقات پنهانی! این بدان معنا نیست که مثلا دور از چشم همه به توافقاتی رسیده باشند این می‌تواند بدان معنا باشد که توافقات غیررسمی از توافقات رسمی پیشی گرفته یا به تعبیری دیگر، عمل از گفته سبقت
گرفته است.
وی می‌افزاید: وقتی می‌بینید یمن در مسیری دیگر قرار دارد یا صدر در عراق مواضع جدیدی اتخاذ می‌کند یا مذاکرات ایران و عربستان متوقف شده یک معنا بیشتر ندارد و آن این که بالاخره در خلال مذاکرات، حتی غیررسمی و نانوشته به توافقاتی رسیده‌اند که خود باعث نرم‌تر شدنِ مواضع نیز شده است.
محسن جلیلوند گریزی به جنگ جهانی اول می‌زند و می‌گوید: اساساً جنگ جهانی اول، جنگ عموزاده‌ها و عمه زاده‌ها بود، این با آن و آن با دیگری نسبت خویشاوندی داشتند پس معلوم است که بخشی از تواقفات پنهانی باشد.
جلیلوند خاطرنشان می‌سازد: الان هم احساس من این است که یک سری مسائل حل شده و سر میز مذاکره نیاورده‌اند از آن طرف هم آمریکا بسیاری از تحریم‌ها را شل کرده است مثلا فروش نفت ایران به برخی کشورها را به دلایل مختلف مثل بحران اوکراین نادیده می‌گیرد‌. یعنی عملا لغو نکرده اما شُل کرده تا ایران هم دستاوردهایی داشته باشد. اما در مجموع این مذاکرات باید عوض شود و چیزهای دیگری در دستور کار قرار گیرد تا مسائل به نحوی حل شود که نتایج ملموس‌تری داشته باشد.
> حضور افغانستانی‌ها در ایران موضوع تازه‌ای نیست اما...
این استاد روابط بین‌الملل در ادامه ی این گفتگو، گریزی هم به حادثه اخیر در مشهد زده می‌گوید: وقتی شبکه‌های اجتماعی را رصد کنیم می‌بینیم هجمه‌های بسیاری علیه افغانستانی‌ها شکل گرفته که نشان می‌دهد عده‌ای می‌خواهند از این حضور که تازگی هم ندارد به نحوی در خدمت منافع خود و علیه ایران بهره‌برداری کنند. موضوعی که دلهره‌آور است این که، این موضوع در حال افزایشی شدن است یعنی برنامه ریزی نشده اما هماهنگ در حال وسعت گرفتن است.
> آمریکا می‌خواهد عمران خان را مهار کند!
جلیلوند معتقد است رخدادهای اخیر در پاکستان، دعوای واشنگتن و اسلام آباد نیست بلکه دعوای کاخ سفید و عمران خان است در اصطلاح سیاسی، آمریکایی‌ها متوجه برنامه‌های عمران خان شده‌اند و می‌خواهند او را مهار کنند موضوعی که عمران خان را در این موضع قرار داده آن که پاکستان دولت پادگانی و ارتش سالار دارد اما عمران خان می‌خواست مدلی که اردوغان در ارتش ترکیه پیاده کرد در پاکستان پیاده کند که شکست خورد حال این شکست خوردن می‌تواند زیر سر ارتشی‌ها باشد می‌تواند و یا زیر سر آمریکایی‌ها اما هدف مهار عمران خان بود و چندان به موضوع ایران و مذاکرات هسته‌ای ربط پیدا نمی‌کند!
> برجام دو و سه یا برجامی دیگر؟!
جلیلوند با این تاکید که روابط بین‌الملل عرصه سیالی است که همه حوادث به هم چسبیده شده است و نمی‌توان آن‌ها را از هم جدا کرد می‌گوید: وقتی دختر رئیس هوآوی را در آمریکا گرفتند سهام هوآوی در برزیل ۳۸ درصد سقوط کرد. به دنبال این اتفاق کارخانه‌های قطعه‌سازی تلفن همراه که در شرق آسیا بودند هم دچار مشکل شدند. پس از لحاظ علم سیاست نیز همه مسائل به هم ربط دارد. در همین موضوع مذاکرات هسته ای، رفتار روس‌ها با ایران قبل و بعد بحران اوکراین تفاوت کرد. الان حاشیه بر متن غلبه کرده است و برجام دو و سه هرگز موضوعیت ندارد.
> توافق بی‌دردسر نداریم
جلیلوند مخالف است که عده‌ای این گونه جا بیاندازند که چون دولت عوض شده لابد توافق بی‌دردسر خواهد بود.
وی اظهار می‌دارد: محافل قدرت هر کدام منافعی این و آن سوی مرزها دارند؛ گروهی خواهان به نتیجه رسیدن و گروهی دیگر خواهان عدم نتیجه‌گیری است. حتما باید به یاد داشته باشیم که در عرصه ی بین‌المللی، نخست اقتصاد سیاسی داریم، بعد سیاست بین‌الملل و در نهایت حقوق بین‌الملل. ساده‌ترین تعبیری که از این عبارت می‌توان ارائه داد آن است که بگوییم هر توافقی اول باید منافع اقتصادی را تامین کند حال می‌تواند این منافع، منافع ملی باشد یا منافع محافل قدرت و گروه‌های ذی نفوذ سیاسی اما اصل بر منفعت است از هر زاویه‌ای که بنگریم.
جلیلوند معتقد است اصل بقا تعیین‌کننده است یعنی در هر صورت به نتیجه رسیدن و نرسیدنِ مذاکرات باعث نابودی یک گروه و قدرت گرفتنِ گروهی دیگر می‌شود به تعبیری ساده‌تر اگر توافق امضا شود یک گروه به طور کامل حذف خواهد شد و اگر توافق امضا نشود گروهی دیگر به انتهای حیات سیاسیِ خود خواهد رسید در هر دو صورت کشاکشی به وجود آمده که این موضوع را پیچیده کرده است و این گونه است که می‌گویم «توافق بی‌دردسر وجود خارجی ندارد.»
> کاسبان تحریم قطعاً مردم نیستند!
این استاد روابط بین‌الملل در بخش پایانی این گفتگو تاکید می‌کند: بر اساسِ همان اصل بقا، اصلی که تامین‌کننده منافع این یا آن دست است؛ همواره عده‌ای تیم طرفِ مقابل را به کاسبی در حاشیه توافق و عدم توافق متهم می‌کنند هر دو گروه چه برنده و چه بازنده(!) فاکتور را به حساب مردم خواهند نوشت چون کاسبان تحریم هرگروهی، دسته‌ای و حزبی که باشد قطعاً سهمی به مردم نخواهد رسید؛ ساده و صریح این که همه به نوعی در زمره ی کاسبان تحریم هستند الا مردم!