ناشنیده‌های 100 سال جلسات قرآنی مشهد

جواد نوائیان رودسری – گفت‌وگو با استاد سیدجواد سادات فاطمی، یک فرصت مغتنم است؛ قاری و معلم قرآن، پژوهشگر قرآنی و البته از بانیان جامعه قاریان مشهد. او وابسته به خانواده‌ای است که سابقه‌ای 100 ساله در فعالیت‌های قرآنی شهر ما دارند؛ سابقه‌ای که جریان‌ساز است و باعث تغییرات بنیادی در سبک تلاوت قرآن کریم و گسترش مجالس قرآنی مشهد شده است. استاد سادات فاطمی، شیوا و روان صحبت می‌کند و از تاریخچه مجالس قرائت قرآن مشهد، اطلاعات گسترده و دقیقی دارد. آن‌چه در پی می‌آید، مشروح گفت‌وگوی من با این استاد برجسته قرآن است؛ گفت‌وگویی که نه فقط تاریخچه صدسال اخیر جلسات قرآنی مشهد را با جزئیات کمتر شنیده شده پیشِ روی شما قرار می‌دهد و درباره نقش خاندان سادات فاطمی در این روند، اطلاعات خوبی را عرضه می‌کند، بلکه ناشنیده‌هایی از فعالیت‌های قرآنی و انقلابی رهبر انقلاب را هم، بازگو می‌کند. به همین دلیل، ترجیح دادم پرسش‌هایم را حذف کنم و به شما مخاطب ارجمند، این فرصت را بدهم که روایتی پیوسته و شیرین را از زبان مصاحبه‌شونده بشنوید؛ روایتی که مطمئنم از خواندن آن لذت خواهید برد.   نخستین استاد قرائت قرآن با صوت و لحن تا حدود صدسال قبل، تا جایی که ما توانستیم اطلاعات کسب کنیم، آموزش قرآن در مشهد روال مکتب‌خانه‌ای داشت؛ هر محله صاحب مکتب‌خانه‌ای بود که پیرمرد یا پیرزنی آن را اداره می‌کرد و بچه‌ها هم، برای فراگیری قرآن می‌رفتند به این مکتب‌خانه‌ها. قرائت هم به صورت ساده آموزش داده می‌شد، یعنی همراه با صوت و لحن یا سبک خاصی نبود. این وضعیت همچنان ادامه داشت تا این‌که اوایل دهه 1300 خورشیدی، یک استاد قرآن به نام سیدمحمد عرب زعفرانی، به قصد زیارت، از عتبات به مشهد آمد. تعدادی از تجّار و معتمدان شهر که از ورود وی به مشهد مطلع شده‌بودند، نزد وی رفتند و از مرحوم سیدمحمد عرب خواستند که در مشهد بماند و کار آموزش قرآن را برعهده بگیرد؛ قرار شد که وی را از نظر مالی تأمین کنند، برایش منزلی بگیرند و او به این کار مشغول باشد. مرحوم حاج‌آقای امینی، پدربزرگ مادری ما و همین‌طور حاج‌آقای سلامتی، شوهرخواهر حاج‌آقای امینی که هر دو در پایین خیابان حجره داشتند، از افرادی بودند که این پیشنهاد و درخواست را به مرحوم سیدمحمد عرب ارائه دادند. قرار شد که آن مرحوم، در مشهد به کار آموزش قرائت قرآن بپردازد و علاقه‌مندان را در مشهد، با سبک قرائت عراقی آشنا کند. مرحوم سیدمحمد عرب، این پیشنهاد را پذیرفت و در مشهد ماندگار شد. او به مدت 20 سال در این شهر، به آموزش قرائت قرآن مشغول بود. وی حدود سال 1320ش درگذشت و در حرم مطهر مدفون شد. حضور و فعالیت سیدمحمد عرب در مشهد، سرآغاز آموزش قرآن با شیوه قرائتِ توام با صوت و لحن بود. ظهور قاریان توانمند در مشهد حاصل فعالیت 20 ساله سیدمحمد عرب در مشهد، پرورش شاگردانی زبده و توانمند بود؛ از جمله ملاعباس که شاگرد درجه یک مرحوم عرب محسوب می‌شد و استاد قرآن مقام معظم رهبری هم بوده‌است. شاگرد دیگر مرحوم عرب، حاج‌آقای رضوان بود که خطاط آستان‌قدس رضوی و از ثُلث‌نویسان مطرح آن روزگار محسوب می‌شد و یادگاری‌های هنر او، هنوز در اماکن متبرکه قابل مشاهده‌است. در کنار این‌ها، مرحوم حاج سیدحسین حافظیان بود که مدت‌ها به عنوان صدرالحُفّاظ آستان‌قدس رضوی شناخته می‌شد و تا بعد از انقلاب این سِمَت را داشت. مرحوم مهدی شجریان هم از شاگردان سیدمحمد عرب بود و همین‌طور، حاجی توسلی خیاط و تعداد دیگری که البته ما خیلی دقیق مشخصات آن‌ها را نداریم. به این ترتیب، نسلی از استادان قرائت قرآن پدید آمد که در آموزش قرآن در مشهد، بسیار تأثیرگذار بود. گریزی به تاریخچه ساختار جلسات قرآنی  جلسات سیدمحمد عرب یا به صورت خانگی برگزار می‌شد یا آن‌ها را در اماکن متبرکه و مسجد گوهرشاد منعقد می‌کردند. برنامه شاگردان او نیز، چنین بود. من جلسات خانگی و همین‌طور جلسات حرمِ برخی از این استادان را به خاطر دارم. یادم هست که در دارالحُفّاظ حرم مطهر، جلسات حاج‌آقای حافظیان برگزار می‌شد؛ هر شب جلسه بود و اصلاً این جلسات میان مردم شهرت داشت. همه می‌دانستند که هر شب، یک ساعت بعد از نماز مغرب و عشا، این جلسه منعقد می‌شود. بعد از درگذشت مرحوم حافظیان، صدرالحُفّاظی آستان‌قدس به اخوی ما، حاج سیدمرتضی سادات فاطمی واگذار شد. دیگر استادان قرآن، بیشتر در جلسات خانگی حضور داشتند. از میان این جلسات، من جلسه مرحوم شجریان، مرحوم توسلی و مرحوم رضوان را به یاد دارم که در آن شرکت می‌کردم. جلسات مرحوم رضوان، در منزل پدربزرگ ما، مرحوم حاج‌آقا امینی برگزار می‌شد؛ صبح‌های جمعه و به صورت ثابت.هزینه جلسات، به این معنا که وجهی به استاد بدهند، وجود نداشت. معمولاً استادان درخواست وجه نمی‌کردند؛ حتی از جیب خودشان، بعضی وقت‌ها به بچه‌ها جایزه می‌دادند؛ اما برای پذیرایی و دیگر امور، بالطبع هزینه‌هایی داشت که بیشتر برگزارکننده تقبل می‌کرد؛ مثلاً در جلسه قرآن منزل پدربزرگ ما، صبح‌های جمعه، صبحانه می‌دادند و بعد از آن، جلسه قرائت قرآن را شروع می‌کردند. هزینه آن هم توسط مرحوم حاجی امینی تقبل می‌شد؛ البته این را هم بگویم که این جلسات هزینه آن‌چنانی نداشت و آن‌ها را با کمترین هزینه ممکن برگزار می‌کردند. در واقع سبک پذیرایی در این جلسات، مثل همین روضه‌های خانگی بود که امروزه برگزار می‌شود و مردم هم شرکت می‌کنند. در مشهد به این جلسات، «دوره قرآن» می‌گفتند. نسل قاریان تحول‌آفرین نسلی که توسط سیدمحمد عرب تربیت شد، نسل بعدی استادان بزرگ قرائت قرآن کریم را در مشهد پرورش داد؛ نسلی که به واقع تحول‌ساز بود. گسترش مجالس خانگی و برگزاری جلسات قرآنی در مساجد و تکایا، نقش مهمی در افزایش علاقه‌مندان به قرائت قرآن کریم در شهر مشهد داشت. مرحوم مختاری، از شاگردان برجسته مرحوم حافظیان و یکی از این افراد تأثیرگذار بود.  من و دو نفر از برادرانم، شاگردان او بودیم. البته باید بگویم که سطح معلومات و توانایی قرائت مرحوم مختاری، از مرحوم حافظیان بالاتر بود. در پرتو همین تلاش‌ها، مشهد به قطب فعالیت‌های قرآنی تبدیل شد و در دوران ما، هر شب، صدها جلسه قرآنی در این شهر برگزار می‌شود و تعدادشان آن‌قدر زیاد است که ما آمار دقیقی از آن‌ها نداریم. ورود سبک مصری به مشهد اتفاق دیگری که می‌توان در تاریخ یک قرن اخیر فعالیت‌های قرآنی شهر مشهد به آن اشاره کرد، ورود سبک مصری به این شهر است. سبک مصری از زمانی که رادیو مصر تأسیس شد، در جهان اسلام دوستدارانی پیدا کرد و به تدریج، به کشورهای مختلف، از جمله ایران راه یافت؛ این اتفاق در حدود سال 1945م/ 1324ش افتاد. از آن زمان به بعد، به تدریج صدای قاریان مشهور مانند مصطفی اسماعیل، عبدالباسط و... به ایران هم رسید و قاریان قرآن را تحت تأثیر قرار داد. البته به غیر از رادیو، ورود گرامافون به عنوان پخش‌کننده صدا، در انتشار این سبک از قرائت بی‌تأثیر نبود. من درباره تأثیر این وسیله بر قرائت قرآن شهر مشهد، چیزهایی به یاد دارم؛ سال 1345، کودکی چهار، پنج ساله بودم؛ پدربزرگ ما، مرحوم حاجی امینی، گرامافونی داشت که روزهای جمعه، هنگام صرف صبحانه قبل از برگزاری جلسه قرآن، صفحه تلاوت عبدالباسط را در آن می‌گذاشت و پخش می‌کرد. نخستین قاریان آشنا با سبک مصری، افرادی مانند مرحوم مختاری بودند؛ مرحوم مختاری در سال 1302ش متولد شد؛ هم، دوره سیدمحمد عرب را درک کرد و هم، شاگرد مرحوم حافظیان بود. مرحوم مختاری در سال 1372ش درگذشت. از میان قاریان مصری، عبدالباسط اولین نفری بود که در میان قاریان مشهدی طرفدار و علاقه‌مند پیدا کرد. بد نیست در این‌جا از حاج‌آقای اوحدی هم یاد کنم؛ پدرش روحانی بود و فکر می‌کنم که حاجی در نجف به دنیا آمد و در سال 1334ش به ایران بازگشت، مدتی در قم زندگی کرد و در سال 1340ش به مشهد آمد. او هم تسلط بسیار خوبی بر سبک قرائت عبدالباسط داشت و به علاوه، بر سبک شعیشع هم مسلط بود. حضور این افراد، قطعاً بر قرائت و گسترش سبک مصری تأثیر گذاشت. تا پیش از آن، عموماً سبک قرائت عراقی رایج بود که ریشه در فعالیت سیدمحمد عرب و شاگردانش داشت. خاطراتی شیرین از جلسات قرآنی من با سبک مصری و عبدالباسط، از کودکی و با نوار آشنا شدم. مرحوم دایی‌ام، حاج حسن امینی، استاد قرآن بود و خیلی هوای ما را داشت؛ به جلسه قرآن می‌برد. آن مرحوم حدود سال 1343ش به مکه رفت و یک ضبط صوت، همراه با نوارهای قرآن آورد که عمدتاً قرائت عبدالباسط بود. من اکثر مواقع پای این ضبط صوت می‌نشستم و قرآن گوش می‌دادم. یادم هست در باغ پدربزرگ که ما بیشتر اوقاتمان را آن‌جا می‌گذراندیم، می‌نشستیم و قرآن گوش می‌کردیم. من از چهارسالگی شروع کردم به خواندن سوره‌های کوچک. به همین دلیل، دایی‌ام مرا با وجود کم سن و سالی، به جلسات قرآن آن زمان می‌برد؛ مثل جلسه مرحوم شجریان. یادم هست به یکی از این جلسه‌ها رفته‌بودیم؛ مرحوم شجریان به افراد مختلف می‌گفت که قرآن بخوانند، اما به من، چون کوچک بودم، اعتنایی نکرد. بغض گلویم را گرفت و می‌خواستم گریه کنم. دایی‌ام به او گفت که اجازه بدهد من هم بخوانم و مرحوم شجریان اجازه داد. وقتی قرائتم تمام شد، کلی مرا تحسین کرد و آفرین گفت و این، اسباب تشویق بود. بعد از آن، همان‌طور که اشاره کردم، در جلسه قرآن حاج‌آقای رضوان که در منزل پدربزرگ ما برگزار می‌شد هم، شروع کردم به خواندن قرآن. به جلسه حاج‌آقای حافظیان در حرم هم می‌رفتیم؛ جلسه بسیار منظم و مُعْظَمی بود؛ باشکوه‌ترین جلسه قرآن مشهد. مرحوم حافظیان، مدیرِ مقتدری بود؛ اصلاً جلسه‌داری‌اش با بقیه فرق می‌کرد. در جلسه او، کسی حق نداشت وسط جلسه بلند شود؛ اگر فردی می‌خواست جلسه را ترک کند، با صدای بلند و رسای خودش فریاد می‌زد: «بشین!» و بعد، سکوت همه جا را فرامی‌گرفت؛ سکوت مطلق! ابهت خاصی داشت. افراد مختلفی به این جلسه می‌رفتند، اخوی ما، حاج مرتضی و آقای اوحدی هم می‌آمدند؛ آقای دکتر فخلعی، استاد فعلی دانشگاه فردوسی و برادرش هم می‌آمدند. آقای دکتر آن زمان مثل من در سنین نوجوانی قرار داشت، بسیار خوش صدا بود؛ قاریان آن جلسه را، این افراد تشکیل می‌دادند. نخستین حافظان قرآن مشهد ما در مشهد آن روز، یعنی حوالی سال 1350ش، فقط یک حافظ قرآن داشتیم که پیرمرد نابینایی بود؛ یعنی به آن معنا حافظ قرآن وجود نداشت؛ اصلاً توجهی به حفظ قرآن نمی‌شد یا اگر حافظ قرآن داشتیم، کسی نمی‌شناخت و خبر از او نداشتیم. پیرمرد حافظ قرآن، به جلسه آقای حافظیان در حرم مطهر می‌آمد. گاهی آقای حافظیان با آن صدای خاص و رسای خودش می‌گفت: «حافظ، بخون!» او هم شروع می‌کرد به خواندن و البته، صوت و لحن خاصی نداشت. اولین حافظ قرآن مشهد، به معنای واقعی کلمه، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تربیت شد؛ آقای گرامی اولین کسی بود که حفظ قرآن را با تجوید و رعایت قواعد انجام داد و بعد، او بود که به پرورش استادان حفظ قرآن کریم، مانند آقای عابدین‌زاده پرداخت و جریان حفظ قرآن در مشهد قوّت گرفت. یک‌بار از او درباره چگونگی آغاز علاقه‌اش به حفظ قرآن و ورود به این عرصه پرسیدم، ‌گفت: من دانشجوی دانشگاه علوم اسلامی رضوی بودم. مرحوم آیت‌ا... خزعلی برای تدریس تفسیر و برخی درس‌ها، به مشهد می‌آمد. دیدم ایشان خیلی به آیات قرآن مسلط است؛ آیه را که می‌خوانی، شماره سوره و آیه را می‌گوید. خیلی جذب این روش شدم. یک روز به آیت‌ا... خزعلی گفتم که روش شما در تسلط و حفظ قرآن، خیلی مرا جذب کرده‌است، اگر بخواهم مثل شما باشم، باید چه‌کار کنم؟ آیت‌ا...‌خزعلی به من گفت که دست‌کم 10 جلسه لازم است تا من روش حفظ قرآن را به تو یاد بدهم. گفتم آماده‌ام و اگر مزاحم نیستم، هر وقت مشهد می‌آیید، خدمت برسم و یاد بگیرم. این‌گونه بود که جلساتی برگزار شد و من یادداشت‌های آن جلسات را در قالب یک جزوه، منتشر کردم. بنابراین، آقای گرامی، تحت تأثیر آیت‌ا... خزعلی، حفظ قرآن را شروع کرد و طی سه سال به پایان برد. اگر اشتباه نکنم، حدود سال 1363ش بود که آقای گرامی حفظ کل قرآن را تمام کرد و مشهد صاحب یک حافظ قرآن، به معنای کامل کلمه شد. تحولی به نام «جامعه قاریان قرآن» سبک آموزش قرآن در کلاس و با استفاده از روش‌های نوین، با تشکیل جامعه قاریان شروع شد. البته قبل از تشکیل جامعه قاریان، حدود سال 1360ش، دارالقرآن در سازمان تبلیغات اسلامی تأسیس شده‌بود. فعالیت دارالقرآن بر اساس سبک و روش‌های جدید بود، از کلاس‌های مدرن، لوازم کمک آموزشی و کتاب‌های تدوین شده استفاده می‌کردند. در شهرهای مختلف شعبه‌هایی تشکیل شد و در مشهد هم بود. با این حال، مجموعه‌ آن‌ها، مجموعه‌ای دولتی به حساب می‌آمد که به بودجه عمومی وابستگی داشت و این موضوع، باعث برخی محدودیت‌ها می‌شد و از آن طرف، تابع مقرراتی بود که بعضاً، اجرای آن‌ها مشکل یا در برخی موارد غیرممکن بود. البته فعالیت‌های دارالقرآن تأثیر و ارزش خودش را داشت؛ مثلاً در عرصه اعزام قاری به کشورهای دیگر، خیلی خوب و مؤثر عمل می‌کرد. ما در مشهد تصمیم گرفتیم این تشکیلات را به صورت مردمی ایجاد کنیم. جمعی از قاریان جوان مشهد به دنبال این موضوع افتادند؛ اهداف مختلفی را هم دنبال می‌کردیم، آموزشی، فرهنگی، صنفی و... . قرار بود که این تشکیلات وابسته به دولت نباشد. اساسنامه‌ای نوشتیم که در آن مبنای اساسی تصمیم‌گیری، مجمع عمومی بود؛ همه افراد جامعه قرآنی مشهد می‌توانستند عضو جامعه قاریان شوند و هیئت مدیره را انتخاب ‌کنند. در ابتدای کار، به نظر رسید که با توجه به اشراف آیت‌ا... خامنه‌ای بر وضعیت قاریان مشهد و شناختی که از آن‌ها دارند، لازم است از ایشان هم کسب اجازه کنیم. به پیشنهاد یکی از دوستان، قرار شد که من خدمت معظم‌له برسم و اساسنامه را هم به ایشان تقدیم کنم. نامه‌ای تنظیم کردیم و با اساسنامه بردم تهران و تقدیم حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای کردم و توضیح دادم که قرار است چه‌کار کنیم. این کار در نوع خودش، بسیار جدید و منحصر به فرد بود؛ قبل از ما هیچ مؤسسه فرهنگی با این ساختار و شاکله وجود نداشت. حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای در مواجهه اول، فرمودند که کار جدیدی است و آن را تأیید و زیرِ نامه را هم پاراف کردند. از همان ابتدا، به دنبال نوآوری و کارهای تازه بودیم؛ مثلا نخستین مهدکودک قرآنی را جامعه قاریان در مشهد راه‌اندازی کرد یا مرکز تربیت مدرس قرآن کریم را به وجود آوردیم و ساختارهای درسی آن طراحی شد؛ حتی برای برخی درس‌ها که منابع لازم را نداشتیم، نشستیم و کتاب تألیف کردیم. مثلا دو جلد کتابی که بنده نوشتم، منابع مورد نیاز در همین زمینه بود؛ در واقع مجموعه‌ای از کارهای تأسیسی صورت گرفت. تنها در مرکز تربیت مدرس قرآن کریم، بیش از 12 هزار نفر ثبت‌نام و از امکانات آموزشی آن استفاده کردند. خیلی از مربیان قرآن مهدکودک‌ها در مشهد، فارغ‌التحصیلان همین مرکز هستند. جُنگ قرآن را نخستین بار، جامعه قاریان برپا کرد و همچنین، محفل‌های قرآنی را که در جاهایی مانند تالار ابن‌سینا یا سینما هویزه مشهد برگزار شد. مروری بر افتخارات یک خاندان پدربزرگ پدری ما، روحانی بود و ما هم ایشان را ندیدیم؛ خیلی زود فوت کرد. پدربزرگ مادری ما، مرحوم حاج میرزامحمد امینی مقدم، تا بعد از پیروزی انقلاب در قید حیات بود و در حدود سال 1360 درگذشت. اصالت حاج‌آقای امینی، یزدی بود. آن مرحوم، برای زیارت به مشهد آمد و بعد، این‌جا ماندگار شد. از تجّار پنبه و نخ بود. در یک تیمچه، واقع در پایین خیابان حجره داشت. همان‌طور که قبلاً هم اشاره کردم، شوهرخواهر مرحوم امینی، یعنی حاج ماشاا... سلامتی هم، در همان تیمچه صاحب حجره بود. این دو، بانیان ماندگارشدن سیدمحمد عرب در مشهد بودند. مرحوم امینی در سال 1270ش متولد شد و حدوداً در سال 1290ش به مشهد مهاجرت کرد. این مهاجرت، زمینه هجرت بقیه افراد خانواده امینی را از یزد به مشهد فراهم کرد و هفت خواهر مرحوم پدربزرگ ما هم، ساکن مشهد شدند و همین‌جا ازدواج کردند. قبل از این‌که جلسات قرآن سیدمحمد عرب تشکیل شود، جلسات قرآن در مشهد وجود داشت، ولی در آن، توجهی به سبک قرائت نمی‌شد. پدربزرگ ما هم بر اساس علاقه‌ای که داشت، در این جلسات شرکت می‌کرد. بعدها و با ماندگارشدن سیدمحمد عرب، جلسات قرآن منزل حاج میرزامحمد امینی هم، تشکیل شد. دقیقاً نمی‌دانم جلسات قرآن منزل پدربزرگ از چه زمانی آغاز شده‌بود. اخوی ما، حاج‌آقا مرتضی می‌گفت که از زمانی که یادش می‌آید این جلسه برقرار بوده‌؛ ایشان متولد سال 1328 است. بنابراین، می‌توان برای آن قدمتی پیش از این تاریخ و حتی اوایل دهه 1300 خورشیدی و زمانی که مرحوم سیدمحمد عرب تازه به مشهد آمد، قائل شد. نکته مهم این است که این جلسه، در کوران شرایط پراختناق دوره رضاشاه و سیاست‌های ضددینی او، تداوم پیدا کرد و برقرار ماند. خانه پدربزرگ ما در بالاخیابان قرار داشت، حوالی میدان توحید امروزی و جایی بعد از کوچه «رضوی‌ها» که در آن زمان به «حیطه مُلّا» معروف بود. پدربزرگ خانه بزرگی داشت؛ یک باغ چهارهزار متری که البته، برای محله بالاخیابان، با سابقه باغ‌های بزرگش، خیلی عجیب به نظر نمی‌رسید. خانه پدربزرگ، یعنی جایی که در آن جلسات قرآن برگزار می‌شد، با چنین موقعیتی، فضایی بسیار مصفّا و دلنشین داشت. در همین کوچه حیطه ملا، یک مکتب‌خانه هم بود که اخوی ما، حاج‌آقا مرتضی در سال 1335ش، زمانی که هفت ساله بوده، آن‌‌جا رفته و قرآن یادگرفته‌است. من البته، مکتب‌خانه رفتم، اما قرآن را با نوار یاد گرفتم. همان‌طور که اشاره شد، جلسات قرآن خانه پدربزرگ را حاج‌آقا رضوان مدیریت می‌کرد؛ منزلش در محله بالاخیابان، کوچه «هاون» قرار داشت. مرحوم حاج سیداحمد سادات فاطمی، عموی ما هم، از قاریان بسیار خوش‌صدا بود که در همان زمان، در جلسات قرآن حضور داشت. پدرم، مرحوم حاج سیدابوالقاسم سادات فاطمی نقل می‌کرد که وقتی عمویم در دوران مدرسه، ظاهراً در مدرسه «اسلام»، در کلاس قرآن می‌خواند، همه بچه‌های مدرسه جلوی درِ کلاس جمع می‌شدند و گوش می‌دادند. ولی خب، کار پدر بزرگ مادری از منظر تأثیری که در توسعه فعالیت‌های قرآنی داشت، بسیار بااهمیت بود. راز کاست‌های مسجد امام حسن(ع) اخوی ما، حاج‌آقا سیدمرتضی سادات فاطمی، اوایل به سبک عبدالباسط قرآن را قرائت می‌کرد؛ مثل بیشتر قاریان مشهد که چنین بودند. تا این‌که حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای از او می‌خواهند که سبک مصطفی اسماعیل را امتحان و با این سبک تلاوت کند. اولین‌بار  هم مقام معظم رهبری یک نوار باکیفیت از قرائت مصطفی اسماعیل را در اختیار اخوی ما قرار دادند. این نوار را که گوش دادیم، جذب قرائت مصطفی اسماعیل شدیم؛ اصلاً این اقدام تحولی در قرائت قرآن مشهد به وجود آورد. این اتفاق مربوط به حدود سال 1350ش است. کم‌کم این سبک رواج پیدا کرد و از مشهد به تهران رفت. اخوی ما کار تکثیر نوارهای مصطفی اسماعیل را انجام می‌داد و به دیگر شهرها می‌فرستاد. ایشان اول خیابان سنایی، مغازه‌ای داشت که ظاهراً فروشگاه لوازم منزل بود؛ اما در کنار این کار، نوار قرآن هم تکثیر می‌کرد و در اختیار علاقه‌مندان می‌گذاشت. البته کار به این‌جا ختم نمی‌شد، مغازه اخوی ما، محل تکثیر نوارهای سخنرانی حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای هم بود و حاج مرتضی، نوارهای سخنرانی مسجد امام حسن مجتبی(ع) را می‌آورد و تکثیر می‌کرد؛ این سخنرانی‌ها، اخیراً با عنوان «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» و به صورت یک کتاب منتشر شده‌است. البته برخلاف باور برخی، حاج مرتضی نوارها را ضبط نمی‌کرد. ماجرای ضبط نوارها برمی‌گردد به سال 1352ش و زمانی که حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای به اخوی ما می‌گویند یک دستگاه ضبط صوت خوب نیاز دارند. حاج مرتضی هم می‌رود از خیابان خسروی، یک دستگاه ضبط صوت سونی-105 می‌خرد؛ در آن زمان این نوع ضبط صوت‌ها، در نوع خودش بهترین بود. این ضبط صوت تحویل مقام معظم رهبری شد و ایشان وجه آن را خودشان پرداخت کردند؛ بعد دستور دادند که آن را در اتاق طبقه بالای مسجد امام حسن مجتبی(ع) مستقر کنند. به آقای دهستانی که هنوز در قید حیات است و مهارتی در کارهای سیم‌کشی و امور مربوط به صوت و تصویر داشت، فرمودند که کار سیم‌کشی به طبقه بالا را انجام بدهد و ضبط صوت را به بلندگو وصل کند. بعد از آن، به آقای والی‌نیا‌پور که از رفقای قرآنی ما هم هست، گفتند که کار ضبط‌ کردن سخنرانی‌ها را برعهده بگیرد؛ یعنی زمان سخنرانی مقام معظم رهبری، طبقه بالا بنشیند و نوارهای کاست را برای ضبط سخنرانی، داخل دستگاه بگذارد. به این ترتیب، مجموعه سخنرانی رهبر انقلاب در ماه مبارک رمضان، ضبط شد. بعد از ماه رمضان، حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای، نوارها را از آقای والی‌نیاپور می‌گیرند و تحویل برادر ما، حاج مرتضی می‌دهند و سفارش می‌کنند که نوارهای تکثیرشده را فقط در اختیار کسی بگذارد که از معظم‌له نامه و دستخط دارد. جالب است که حاج مرتضی، نمی‌دانست نوارها را چه کسی ضبط کرده و آقای والی‌نیاپور هم نمی‌دانست چه کسی این نوارها را تکثیر می‌کند! حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای در این زمینه کاملاً امنیتی رفتار کردند تا اگر یک نفر گرفتار ساواک شد، برای دیگران اتفاقی نیفتد.