چهارراه های شلوغ شهر از کودکان کار

کیکاووس پورایوبی - زخم‌های تاول زده دست‌ها، پاهای عریان‌، لباس‌های مندرس و تکراری در زمستان و تابستان‌، چهره‌ای خسته از سرما و گرما، این‌ روزها در دل چهارراه های پرترافیک و در پشت چراغ قرمزها که می خواهیم عبور کنیم‌، چهره های معصوم بچه‌ها و آدم‌هایی را می بینیم که فوج فوج بر انبوه آنان افزوده می‌شود‌، نمی‌دانم شهروند و یا مهمانند در هر حال انسانند و از جنس خود ما، اگر تا دیروز تعدادشان اندک بود و کم شمار‌، اکنون تعدادشان بشدت در حال افزایش است‌، با اینکه در حسرت الفبای آموزشند‌، چند چیز را خیلی خوب می‌دانند‌، ماشین‌های گران‌بها را از معمولی بهتر می‌شناسند و بیشتر برای نظافت‌، سراغ ماشین‌های خانم‌ها می‌دوند و با پاشیدن آبی از شیشه شور بلافاصله‌ تی می‌کشند، در هر دو مورد می‌دانند روزی بیشتری نصیب‌شان می‌شود، چقدر سخت است از طلوع خورشید تا غروب غم بارش برای این جماعت ،خیره شدن به شیشه‌های دود آلود ماشین‌ها و پاک کردن آینه کدر آنان ، چه باید گفت و چه باید نوشت، به قول شاملو: تمام کلمات را در اختیار داشتیم و آن نگفتیم که به کار آید.
حتما فقط در شهر ما نیست که چهارراه‌هایش شلوغند از انسان‌های آرزومند زندگی شرافت‌مندانه‌، شهرهای دیگر نیز درگیر این اندوه‌اند.
می‌بینی باران! همچون شکوه عظمتت که امروز از نور دیدگان ما رفته‌ای‌، مهربانی چقدر زود از کوچه‌های ما رفت‌، همه رنج‌ها را می‌بینند ولی در زیر سایه‌های پنهان فراموشی به راحتی می‌گذرند‌، این باغچه است که دوباره تنها شده!
می‌دانم باندی از تبهکاران شهر این کودکان را به زنجیر کشیده‌اند و حاصل زندگی آنان را به تباهی نشانده‌اند‌، سازمانی است پر از جنایت که کودکان را به بردگی می‌گیرد و تصویری زشت بر پنجره خورشید می‌کشد‌؛ شهرداران و پاسبانان یا زورشان نمی‌رسد یا راه کار نمی‌دانند یا به آسانی از زیر بار این مسلخ انسانیت رد می شوند! نمی خواهم قضاوت کنم ‌و موضوع را سیاسی، چون واقعا نمی‌دانم، فقط می‌دانم حاشیه شهرها اصلا امن نیست و راهزنان در کمین، انسان‌ها در هم می لولند و فقر، این تیره کننده مظهر آدم‌ها‌، بیداد می‌کند‌، مگر از یک تبار نیستیم ؟ دیرینه‌شناسی ما گره خورده است به موجود اسطوره‌ای بنام انسان؛ زمان همت و فداکاری بزرگمردان است، ایثار و از خودگذشتگی‌های کوچک‌ تا اندکی از این غم بزرگ کاسته شود، شهر ناامن است و پر آشوب ؛
این صداهای خاموش را لااقل با اهدای لبخندی، غذای گرم و پوشاک در یابیم.