جامعه در شکاف سنت و مدرنیته

کیکاووس پورایوبی - بقول بعضی از فلاسفه و جامعه شناسان شکاف بین نسل‌ها شدیدا در حال عمیق تر شدن است اگر ما نسل‌های دهه ۵۰ و ۶۰ با نسل گذشته، یعنی همان والدین خودمان مثلا ۳۰ سال فاصله و اختلاف نسلی داشتیم، از کلمه فسیل مغزها برای آنان به ندرت استفاده می کردیم، امروز این فاصله در کمترین حالتش یک قرن است ‌که نسل جدید و انسان امروزی با تغییرات عمیق در پایگاه زیست خود و پدیده های حاشیه‌ای و پیرامونی ایجاد کرده است.
اگر برای نسل ما داشتن تحصیلات عالیه، رفتن به دانشگاه جهت کسب مدرک و یا تقریبا دریافت مهارت، آشنایی با دنیای کتب، نشریات و روزنامه‌ها و ماهواره‌ها، اتفاقی بود نادر که آرام آرام در هر گوشه و کناری در حال رخ دادن بود؛ اما از دهه هشتاد به این طرف انقلابی در حال شکل‌گیری است، انگاره‌ها، ایستارها، جستارها، نوعی نگرش به هستی شناختی، متافیزیک و زیباشناختی پوست انداخته و رنگ جدیدی گرفته و بسیار متمایز و متفاوت از گذشته شده است.
در کنار تحولات عظیم در علوم تجربی، بوم زیست انسان ها دگرگون شده است، شاید همگان سوالات فلسفی مطرح نکنند که بقول: آیزایا برلین در آن صورت زندگی واقعا متوقف می شود لیکن انباشت سوالات بی پایان ذهن را به حد انفجار رسانده است.
نمی‌توان مدعی شد نسل امروز که حاصل ملغمه‌ای از دانش عملی و نظری مدرنیته است تمام سنت‌ها و رویه‌های گذشته را منکر است و باطل می‌داند اما هنرهای تجسمی امروزی، خیال‌های فانتزی و افشاگریهای جدید فلسفی، ویرانگری بی سابقه علوم تجربی پیچیدگی های زندگی اجتماعی، تفاوت های اساسی را در سپهر سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، دنیای سینما و تئاتر، صحنه‌های خیره کننده شبکه‌های پر تنوع تلویزیونها همراه با بوروکراسی عریض و طویل حاکم بر سیستم‌ها، دنیای دیجیتال، فضای مجازی و نسل جدید گوشی های هوشمند و غیره، آیا با این اشکال مدون پرگار زندگی می توان تصور داشت که در دنیای گذشته متوقف شده‌ایم؟


مدرنیته امکان دگرگونی است، هویتی جدید از هویت خود، از این رو این هویت تازه شکل گرفته نمی تواند پاسخگوی کنش‌ها، اندیشه ها، خواسته‌ها و یا بهتر واپس زدن های روانی فرد باشد.
امروزه با سبک خاصی از یک تجربه‌ حیاتی مواجه هستیم که فضای فکری انسان‌ها به وجود آورده است، خواسته های نسل امروزی که پدیده مدرنیته را در تمام سطوح زندگی خود تجربه می‌کنند تلنبار وسیعی از فشارها، آرمان‌ها، آرزوها و حتی اضطراب‌ها و استرس‌ها را با خود به همراه دارند که اگر در تحقق آن کوتاهی شود با سرزنش همقطاران خود نه تنها در داخل مرزها حتی در خارج از قلمروی جغرافیایی خود مواجه هستند، واژه هایی چون کمتر توسعه یافته، جهان سومی، شرق زده و غیر متمدن دایره لغاتی است که سپهر سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و غیره را وارد ادبیات امروزی ساخته که مملو از داستان ها و رمان‌های رویایی می‌باشد که تا دیروز آرمان های خیالی بود، از این روست که بشدت در مقابل سنت و رویه های آن عکس العمل نشان داده می شود و جبهه مقابلی گشوده شده است.
اگر سنت‌ها مورد بازبینی قرار نگرفته و دگردیسی مجدد نشوند و خود را با پدیده های ریز و درشت مدرنیته تطبیق ندهند قطعا شکست سختی را متقبل خواهند شد.
در کوتاه شدن دیوارهای زمان و مکان که تحولات با کاتالیزورهای فوق شتاب دهنده متحول شده است و ذره های ریز مدرنیته وارد تمام مرزهای جغرافیایی گشته فضای معنوی و عشق و دلدادگی دگرگون شده البته ناگفته نماند سنت‌ها و رویه‌های آنکه بخش جدایی ناپذیر گذشته فرهنگ و تمدن یک ملت است که نوستالژی علاقمندی به آن نه محو می شود و نه در حافظه تاریخی یک ملت به فراموشی سپرده می شود لیکن اصرار بر بازگشت بی قید و شرط به آن، همان اندازه غیر ممکن است که بخواهیم زمان را متوقف و یا به عقب برگردانیم.
پدیده هایی که امروز وارد زندگی شده البته ابتدا در غرب و سپس در شرق ببینید به چه میزان در زندگی ها جا باز کرده، سبک زندگی زناشویی که زمانی هم در وصلت و هم جدایی زوج ها، معمایی شده بود و خصوصا در جدایی، بیشتر با خشونتهای خانوادگی به اتمام می رسید به آسانی شکل قانونی پیدا کرده و به راحتی جامعه پذیر شده، البته منظور تایید این سبک زندگی نیست، یا نگهداری حیوانات خانگی خصوصا در شهرهای بزرگ عملا دنیای مدرنیته و سنت را در مقابل هم قرار داده در حالی که بخش وسیعی از جامعه این پدیده ها را پذیرفته و موضوع در حال گسترش می باشد، بخشی دیگر بشدت در نکوهش آن تلاش کرده و بر حاکم شدن سنت در آن اصرار دارند.
سرکوب پیامدهای مدرنیته و داستان آن، سنت را قوی نمی سازد، سنت را روبروی مدرنیته قرار ندهیم که در این تقابل ضربه ای سخت بر سنت خواهیم زد، راه حل اصلی صحبت کردن میان سنت و مدرنیته است، ارزش گذاری و پاسداشت سنت ها به شیوه ای نکو، بهینه سازی آنان، خرافه زدایی و جوهر و ذات آن را نمایش دادن، شکوه دوباره تاریخ کنونی را پر ارزش می کند.