پروژه‌های احیای دریاچه ارومیه مثل چسب‌زخم هستند !

لیلامهداد| احیای دریاچه ارومیه؛ مطالبه‌ای ملی. دریاچه‌ای که چشم‌انتظار حقابه نشسته تا از خشک‌شدن نجات بیابد. این در حالی است که رهاسازی جریان آب و کاهش 40درصدی مصرف آب کشاورزی هنوز در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. قرارها بر این بود تا مصرف آب کشاورزی کاهش 40درصدی به خود ببیند تا جانی به دریاچه ارومیه بدهد. قول‌وقراری که هنوز محقق نشده است.
تراز آبی دریاچه افت کرده و گفته‌ها از مراحل نهایی تونل انتقال آب به دریاچه خبر می‌دهد. خبرهایی که از تکمیل 98درصد ساخت سد کانی‌سیب هم تا پایان شهریور می‌گوید. اگرچه معاون اداره کل حفاظت محیط‌زیست آذربایجان‌غربی ارتفاع آب دریاچه را 1270.77 متر از سطح آب‌های آزاد اعلام کرده است. با این تفاسیر یعنی سطح آب در مقایسه با سال گذشته کاهش 66سانتی‌متری را تجربه کرده است. به گفته حجت جباری در سال آبی جاری 700میلیون مترمکعب به سوی دریاچه رهاسازی شده ‌است.

با توجه به خشکسالی‌های اخیر حقابه دریاچه ارومیه چه میزان تعیین شده است؟
سه‌میلیارد و یک‌میلیون مترمکعب حقابه دریاچه ارومیه است. حقابه‌ای که تنها حدود یک‌میلیارد و خرده‌ای آن محقق می‌شود. برآوردهای کلی حوزه آبریز دریاچه هم چیزی حدود هفت‌میلیون مترمکعب، اگرچه کاهش بارندگی‌ها و ادامه‌دارشدن خشکسالی‌ها این میزان را به نزدیک 6میلیارد مترمکعب رسانده است. 20درصد از منابع آبی تجدید‌پذیر باید مصرف شوند. عددی که با چشم‌پوشی تنها می‌تواند به حدود 40درصد برسد. رقم بیش از این پرخطر است و منطقه و قلمرومان را دچار تنش آبی می‌کند. بحث اینجا بر سر منابع و مصارف است که باید تعادل در آن برقرار شود.

سهم دریاچه ارومیه از آب‌های تجدیدپذیر؟
کمتر از 20درصد حقابه دریاچه ارومیه در سال آبی جاری به سمت دریاچه رهاسازی شده است. حدود 700میلیون مترمکعب از  3.4میلیارد مترمکعب حقابه‌ دریاچه ارومیه در سال آبی جاری به‌سمت دریاچه ارومیه رهاسازی شده است. نگران به‌کارگیری آب انتقال‌یافته از رودخانه زاب در جهت توسعه مجدد اراضی کشاورزی در حوضه آبریز دریاچه ارومیه‌ایم. این در حالی است که سهم حوضه آبریز دریاچه ارومیه از آب‌های تجدیدپذیر با احتساب کاهش بارش‌ها در طی چند سال گذشته سالانه حدود 6.5میلیارد مترمکعب است.

خشکسالی، بهره‎‌برداری از منابع زیرزمینی و معضل تامین حقابه‌ها چه نتیجه‌ای دربرخواهند داشت؟



به‌هم‌خوردن تعادل منابع و مصرف آن نتیجه ادامه این رویه است. آمارهای مربوط به سال 94 از مصرف 70 تا 80درصد منابع آبی تجدیدپزیر خبر می‌دهد. آماری که بی‌شک طی سال‌های اخیر صعودی‌بودن را تجربه‌کرده‌اند. در کنار محقق‌نشدن حقابه دریاچه شاهد بهره‌برداری بیش از حد مجاز هم هستیم. بهره‌برداری از منابع تجدید‌پذیر در کل ایران به عدد 110 می‌رسد. یعنی ما 100درصد آب تجدیدپذیرمان را مصرف می‌کنیم. این در حالی است که علاوه بر آن از منابع دیگر هم مانند آب‌های زیرزمینی و … برای مصرف برداشت داریم. این رویه یک نتیجه بیشتر ندارد، به‌هم‌زدن تعادل منابع و مصرف.
با توجه به شرایط کنونی دریاچه صحبت از انتقال آب به دریاچه در میان است. این انتقال آب تا چه میزان می‌تواند به حیات دریاچه کمک کند؟
یکی از ابر پروژه‌های تعریف‌شده برای احیای دریاچه ارومیه، پروژه انتقال آب رودخانه زاب به دریاچه ارومیه است. طرح بزرگ عمرانی که با دوسال تاخیر (به دلایل فنی و مالی) روبه‌رو است. این طرح احتمالا اواسط سال‌جاری به بهره‌برداری خواهد رسید. این تونل انتقال به گفته کارشناسان حدود 600میلیون مترمکعب آب به‌ سمت حوضه آبریز دریاچه ارومیه روانه خواهد کرد.
معمولا انتقال آب بین‌حوضه‌ای امری غیرپایدار و راه‌حلی موقتی است. راهکاری که معمولا توهم وجود آب بیشتر و به تبع آن تشدید توسعه را دربردارد. به‌شخصه بیم آن دارم مقداری از این آب مجددا برای توسعه اراضی کشاورزی تخصیص یابد.

و اما ماجرای تهدید تنش آبی تا چه حد برای حوضه آبریز جدی است؟
طبق تعریف جهانی صرفا مجاز به برداشت 20درصد از آب تجدیدپذیریم. این رقم اگر به مرز 40درصد برسد کمی خطرناک ولی قابل قبول است. اما برداشت بیش از 40درصد از منابع آبی تجدیدپذیر امری بسیار پرخطر بوده و حوضه آبریز را دچار تنش آبی می‌کند. متاسفانه در حوضه آبریز دریاچه ارومیه 75درصد منابع آب تجدیدپذیر در حال استفاده است. در منطقه‌ای مانند خراسان تا 135درصد از منابع آب مورد استفاده قرار می‌گیرد. این آمار مربوط به مطالعات سال 94 است و بی‌شک طی سال‌های اخیر صعودی‌بودن این روند دور از ذهن نیست.

دو دهه از رویکرد توسعه‌ای می‌گذرد و امروز شاهد پایین‌آمدن تراز دریاچه هستیم. آیا می‌توان سدسازی‌ها را در این مسأله دخیل دانست؟
رویکرد توسعه‌ای دهه 70 از ظرفیت 30میلیاردمترمکعبی دریاچه ارومیه خبر می‌داد. دوره‌ای که آب‌های سطحی و آب دریاچه تا سطح جاده‌ها می‌آمدند. از حجم 30میلیاردمترمکعبی دریاچه ارومیه چیزی جز یک‌میلیاردمترمکعب در دهه 90 باقی نگذاشت. در آن بازه زمانی قرار بر این شد تا از آب‌های زیرزمینی و چاه‌ها برای توسعه منطقه استفاده شود.
سدسازی به همان دهه 70 و دوران گفتن از توسعه برمی‌گردد. سدسازی‌هایی که متاسفانه جنبه توسعه پایدار را نادیده گرفت. شرایط فعلی به نتیجه در نظر نگرفتن جنبه توسعه سدسازی‌ها دو دهه قبل برمی‌گردد. بعد از دو دهه شاهد پایین‌آمدن تراز دریاچه ارومیه هستیم.

دریاچه قبل از این در دهه 90 یک‌بار از خطر خشکسالی رها شد. آیا این‌بار هم امیدی به رهایی دریاچه از این خطر وجود دارد؟
دریاچه ارومیه اوایل دهه 90 خطر خشک‌شدن را از سر گذراند. خطری که ستاد احیای دریاچه را راه‌ انداخت برای نجات دریاچه. ستاد در سال‌های اخیر تلاشش در تثبیت وضعیت دریاچه بود. کاهش بارندگی‌ها اما کمی شرایط را سخت کرد. نباید فراموش کرد که اولویت حفظ شرایط آب شرب منطقه هم بود. تامین آب شرب منطقه باعث شد حقابه دریاچه در سال‌های اخیر به شکل کامل تحویل داده نشود. مقدار تثبیت‌شده هم در حال کاهش است. تراز دریاچه پایین آمده. ترازی که در مقایسه با سال قبل 66 تا 70سانت کمتر است.

برخی از شنیده‌ها حاکی از این است که خشک‌شدن دریاچه مساوی است با شروع طوفان‌های نمکی که تا تهران می‌رسند. این مسأله تا چه حد جدی است؟
طوفان‌های نمکی و رسیدنش تا پایتخت هنوز ثابت‌شده نیست. طوفان‌های نمکی در روستاهای اطراف دریاچه محسوس‌تر است. بحث آب تنها به آب آشامیدنی معطوف نمی‌شود. دریاچه ارومیه چند بُعد به خود می‌بیند. بُعد هویتی دریاچه که برای شهروندان این منطقه حائزاهمیت است. اگرچه بُعد فرهنگی و اجتماعی این دریاچه هم هست. شاید به دلیل ابعاد مختلف دریاچه نمی‌توان به‌راحتی از آن گذشت.

از سال‌ها پیش دریاچه ارومیه ستاد احیا را به خود می‌بیند. حضور این ستاد تا چه میزان کمک‌حال دریاچه بوده؟
دریاچه ارومیه برنامه‌های مختلفی برای احیا به خود می‌بیند که هنوز تکمیل نشده‌اند. در سال‌های اخیر تمرکز ستاد احیا بر فعالیت‌های سازه‌ای بوده است. یکی دیگر از برنامه‌های ستاد دهانه‌سازی برای برخی از آبگیرها بوده. دهانه‌هایی که ورودی آبگیرها را در زمستان‌ها می‌بندد و جلوی هدررفت آب به رودخانه‌ها را می‌گیرد. بخشی از آب رودخانه زاب به سمت عراق سرریز می‌شود، چون شیب زمین به آن سمت است. یک سد برای جمع‌آوری و ذخیره آب در این مسیر زده شده است. گویی همین آب قرار است از طریق تونلی به دریاچه وارد شود. 99درصد از پروژه‌ها تا شهریورماه به اتمام می‌رسند. البته باید کاهش آب کشاورزی را هم در احیای دریاچه ارومیه لحاظ کنیم، اگرچه در کاهش 40درصدی کشاورزی موفق عمل نکردیم.

سدسازی‌ها به‌عنوان یکی از عوامل مخرب محیط‌زیست شناخته شده‌اند. با این تفاسیر چنین طرحی شدنی است؟
بله، از سدسازی به‌عنوان یکی از عوامل مخرب محیط‌زیست نام برده می‌شود، اما سدسازی اینجا با هدف احیای دریاچه ارومیه است. درواقع این دست از پروژه‌ها چسب زخمی موقتی‌اند و نمی‌توان از آنها به‌عنوان طرح‌های پایدار نام برد. اگرچه ورود آب به حوزه آبریز به اعتقاد من توهم‌ داشتن آب و توسعه کشاورزی را درپی خواهد داشت. این طرح‌ها می‌توانند موقتی کمی حال دریاچه را خوب کنند، به شرط اینکه ما برنامه‌های بلندمدت و پایداری برای حیات دریاچه در نظر داشته باشیم.

بهره‌برداری بیش از حد مجاز از منابع آبی
موضوع آب و تغییر اقلیم جزو 10 چالش جهانی محسوب می‌شود. ایران در کمربند خشک و نیمه‌خشک از لحاظ بارش قرار دارد. این در حالی است که متوسط بارش جهانی 3.5 برابر  بیشتر از متوسط بارش در ایران است. خشک و نیمه‌خشک بودن ایران را باید به‌عنوان ویژگی ذاتی این منطقه قبول کرد. قبول این واقعیت کمک‌می‌کند تا رفتارها و سیاست‌گذاری‌های آبی طبق این ویژگی انجام شود. در چنین شرایطی دیگر بر منابع آبی کشور بیش از توان آن بارگذاری نمی‌شود. بحث اصلی بر سر منابع و مصارف است که باید تعادل و تناسبی در آن برقرار شود. این در حالی است که دریاچه ارومیه در کنار محقق‌نشدن حقابه‌اش شاهد بهره‌برداری بیش‌ازحد مجاز از منابع آبی است. این دریاچه با توسعه بی‌حد و حصر  اراضی کشاورزی هم دست به گریبان است. توسعه کشاورزی که ممنوعیتش توسط هیأت وزیران در سال ۹۳ اعلام شد.