سیاست تغییر رژیم ایران راه به جایی نبرد و نمی‌برد

احمد فاضل زاده
دکترای روابط بین‌الملل
مایکل هیرش یک خبرنگار ارشد در فارین پالیسی است. او پیش از این سردبیر ملی مجله پولیتیکو بود. او همچنین به‌عنوان سردبیر خارجی، خبرنگار ارشد دیپلماتیک و خبرنگار اقتصادی ملی برای نیوزویک فعالیت کرده است. هیرش همچنین نویسنده دو کتاب «جرم سرمایه: چگونه اندیشمندان واشنگتن آینده امریکا را به وال استریت تبدیل کردند» و «در جنگ با خود: چرا امریکا شانس خود را برای ساختن جهانی بهتر تلف می‌کند» نیز هست. هیرش در یادداشت تحلیلی خود که به تازگی منتشر کرده، به دو دهه روابط خصمانه امریکا با ایران اشاره می‌کند و سرفصل‌هایی از این موضوع را مورد بررسی قرار می‌دهد.
هیرش در بخشی از یادداشت خود اشاره می‌کند که با گذشت بیش از دو دهه از سیاست‌های شکست خورده امریکا که به‌شدت میان رویارویی و همکاری در نوسان است، واشنگتن و غرب همچنان خود را در برابر ایران در جایگاه بازیگران متخاصم می‌بینند. امروز، اگرچه ایران با برخی مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کند، اما تهران توانسته برنامه هسته‌ای خود را سرپا نگه دارد و آن را تدام بخشد. در هفته‌ای که گذشت، ایالات متحده، بریتانیا، آلمان و فرانسه، بجز دست کشیدن از تلاش‌های نادرست خود برای احیای توافق هسته‌ای 2015، پیش‌نویس قطعنامه‌ای را به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) که ناظر هسته‌ای سازمان ملل متحد محسوب می‌شود، ارائه کردند که در آن از عدم همکاری ایران انتقاد کرده بودند. ایران به‌شدت به این موضوع واکنش نشان داد و تعدادی از دوربین‌های نظارتی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را خاموش کرد و برنامه‌هایی برای ارتقای غنی‌سازی اورانیوم انجام داد؛ چیزی که رافائل گروسی، مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی درباره‌اش می‌گوید: «می تواند ضربه مهلکی به توافق باشد.»


از دیدگاه نویسنده، استراتژی ایالات متحده آنقدر شکست خورده است که دیگر تنها باید برای آن ابراز امیدواری کرد و به‌نظر می‌رسد کار چندانی برای بهبود آن از دست مقامات برنمی‌آید. برخی از کارشناسان می‌گویند: «ما می‌توانیم امیدوار باشیم چون به حرکت خود ادامه می‌دهیم، به شرطی که امریکا نخواهد به ایران فشار بیشتری وارد کند.» اسرائیل هم کار بزرگی انجام نخواهد داد. دو دهه اخیر روابط ایران و امریکا فهرستی از فرصت‌های از دست رفته، فرصت‌های نابسامان و سوء‌تفاهم‌های عمیق را ایجاد کرده است. حتی ویلیام برنز، رئیس سیا که در گذشته یکی از بازیگران کلیدی در باز کردن کانال‌های جدید به تهران بود، این موضوع را در مصاحبه‌ها و خاطراتش در سال 2019 در کتابش (The Back Channel) گفته است. تنها استثنا، پیمان هسته‌ای باراک اوباما، رئیس جمهور وقت ایالات متحده بود که اکنون به نظر می‌رسد با وجود تلاش‌های محتاطانه رئیس جمهور جو بایدن برای احیای این توافق، که به طور رسمی به عنوان برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) شناخته می‌شود، در حال از دست رفتن است.
سردبیر سابق مجله نیوزویک در بخش دیگری از یادداشت خود و با اشاره به سیاست‌های خصمانه غرب و امریکا بیان می‌کند که این تلاش‌ها نشان داده‌اند که رویکرد ایالات متحده و غرب چقدر متناقض و مردد بوده است. یکی از محققان روابط بین‌الملل در این باره گفته است: «رویکرد ضعیف امریکا در قبال برجام، به نوبه خود باعث شده است که بسیاری در تهران نسبت به آینده این توافق بدبین باشند و این تماماً مربوط به بدعهدی امریکا و همدستی اروپایی‌ها در اعمال فشار بر ایران برای امتیازات بوده است.» به بیانیه اوباما پس از امضای برجام نگاه کنید؛ کاملاً واضح بود که ما هیچ تصوری در مورد رابطه بهتر یا اینکه ایران بازیگر خوبی در منطقه است، نداریم.
مایکل هیرش در قسمتی از یادداشت خود به گفته جان تیرمن، مدیر اجرایی مرکز مطالعات بین‌المللی انستیتوی فناوری ماساچوست و یکی دیگر از نویسندگان کتاب «جمهوری‌های اسطوره‌ای» اشاره می‌کند که می‌گوید: اوباما مطیع‌ترین رئیس‌جمهور ما در قبال ایران در ۴۵ سال گذشته بوده است. اما همین اوباما در اظهارات خود در 14 ژوئیه 2015، با اعلام توافق بر سر برنامه جامع اقدام مشترک از ایران به عنوان دشمن قسم خورده یاد می‌کند. تیرمن گفته بود: ایالات متحده در صد سال گذشته از نظر نقش خود در جهان، توسعه طلب بوده است. اما این مسأله با این باور دیرینه ایرانیان یعنی استکبارستیزی در تضاد است. بنابراین دو ذهنیت اصلی وجود دارد که اساساً با یکدیگر در تضاد هستند.
با این حال، تیرمن و دیگر کارشناسان می‌گویند که بسیاری از فرصت‌های اصلی برای توافق واقعی از دست رفته است و ریشه این قضیه به پس از یازده سپتامبر بازمی‌گردد؛ زمانی که ایالات متحده در زمان جورج دبلیو بوش، رئیس‌جمهور وقت، تلاش‌های ایران برای همکاری را رد کرد و در عوض تهران را به بخشی از «محور نامتجانس» خود با عراق و کره شمالی تبدیل کرد. جیمز دابینز، دیپلمات ارشد سابق امریکایی که در آن زمان مذاکرات با تهران را رهبری می‌کرد، در مصاحبه هفته گذشته خود گفت: «ایرانی‌ها در آن زمان برنامه هسته‌ای زیادی نداشتند، فکر می‌کنم دولت بوش در آن زمان اشتباهات زیادی مرتکب شد.»
در بخشی از یادداشت هیرش آمده است: «در هفته‌های پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر در سال 2001، حتی ایران نیز مانند بسیاری از کشورها، همدردی خود را با واشنگتن اعلام کرد. معاون وزیر امور خارجه وقت ایران و همفکرانش که در ایالات متحده تحصیل کرده بود و بعداً سفیر سازمان ملل و سپس وزیر امور خارجه شد و در حال مذاکره بر سر توافق 2015 بود - به دنبال دستیابی به این توافق بودند. اما با وجود این امریکایی‌ها از خود حسن نیت نشان ندادند. در نوامبر همان سال در سازمان ملل، کالین پاول، وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده، با وزرای خارجه روسیه و شش کشور همسایه افغانستان، از جمله ایران، مشغول گفت‌و‌گو بود تا حکومت پس از طالبان در افغانستان را بررسی کند. پاول که اکتبر گذشته در 84 سالگی درگذشت، در مصاحبه‌ای در سال 2007 خاطرنشان ساخت که کمال خرازی، وزیر امور خارجه وقت ایران، بیانیه‌ای را ارائه کرده که در آن کشورش نسبت به سقوط تصادفی پرواز 587 امریکن ایرلاینز در 12 نوامبر، که منجر به کشته شدن 260 سرنشین شد، اعتراض کرده بود.»
هیرش با استناد به واکنش مقامات امریکایی در آن مقطع بیان می‌کند: مقامات امریکایی گفتند که در اواخر همان ماه، در کنفرانس صلح در «بن آلمان» که برای تصمیم‌گیری در مورد دولت پس از طالبان برگزار شد، ثابت شد که ایرانی‌ها نسبت به همکاری ابایی ندارند. «دابینز مذاکره‌کننده ارشد ایالات متحده» چند سال بعد در مصاحبه‌ای به یاد می‌آورد که ایرانی‌ها «تعدادی پیشنهاد سازنده در طول جلسه ارائه کردند. پیشنهاد‌های مختلفی برای صلح داده بودند و یکی از دیپلمات‌های امریکایی گفته بود که این پیشنهادات ایده‌های خوبی هستند. در کنفرانس توکیو در ژانویه 2002، ایران متعهد شد حدود 550 میلیون دلار به افغانستان کمک کند. این بزرگترین مبلغ ارائه شده توسط هر کشور غیرعضو در OECD بود و تقریباً همان مبلغی بود که واشنگتن تعهد کرده بود. اما یک هفته پس از پایان آن کنفرانس، بوش سخنرانی بدنام خود را ایراد کرد و ایران را با عراق و کره شمالی به عنوان «محور شرارت» مورد اتهام قرار داد. با این حال، تلاش‌های تهران برای بهبود روابط پس از سخنرانی بوش و همچنین پس از حمله امریکا به عراق در مارس 2003 ادامه یافت.
این خبرنگار ارشد فارن پالسی در اشاره به اتهام تروریسم خواندن ایران از سوی امریکا و بی‌توجهی امریکا به حسن‌نیت همیشگی ایران می‌نویسد: واشنگتن پست بعداً گزارش داد که نماینده دائمی ایران در سازمان ملل تنها چند روز پس از سخنرانی «محور شرارت» پرونده‌ای قطور حاوی عکس‌ها و مدارک سفر 290 نفر را به کوفی عنان دبیرکل وقت سازمان ملل داد. ایران گفت که آنها تروریست‌های القاعده بودند که در تلاش برای فرار از مرز افغانستان دستگیر شدند. اما بوش و تندروهای ارشد دولتش، بویژه دیک چنی، معاون رئیس جمهور، دونالد رامسفلد، وزیر دفاع و پل ولفوویتز، معاون رامسفلد، ایران را تنها یک کشور پناه‌دهنده تروریست می‌خواندند؛ این درحالی است که بارها و بارها ایران در مبارزه با تروریسم با امریکایی‌ها همکاری کرده بود. اما امریکایی‌ها همواره ایران را به بهانه‌های مختلف محکوم می‌کردند؛ در حالی که جمهوری اسلامی ایران حسن نیت خود را نشان داده بود. ایران آخرین تلاش خود را در آن دوره انجام داد، زمانی که از طریق تیم گولدیمان سفیر وقت سوئیس در تهران، یک پیشنهاد پشتیبان برای گفت‌و‌گوهای گسترده با ایالات متحده در مورد بسیاری از موضوعات مهم، از جمله برنامه هسته‌ای ایران را فکس کرد. دولت بوش این طرح را نادیده گرفت و مدعی شد که مشخص نیست چه کسی آن را تهیه کرده است.
در سال‌های بعد با آغاز برنامه هسته‌ای ایران، دیدگاه‌های جنگ‌طلبانه نسبت به ایران همچنان در واشنگتن غالب بود. چنی، رامسفلد و دیگر مقامات ارشد متقاعد شده بودند که هرگونه گشایش جدی مذاکرات با ایران تنها به یک دولت اسلامگرا در تهران مشروعیت می‌بخشد و مطمئن بودند روزی سقوط خواهد کرد. آنها همچنین بر این باور بودند که سرنگونی دیکتاتور عراق صدام حسین این روند را تسریع خواهد کرد یا حداقل تهران را برای تسلیم ترسانده است.
هیرش همچنین با اشاره به مطالب قبلی خود درباره ذهنیت ایرانیان از امریکا و علل تیره بودن این ذهنیت، به کودتای 28 مرداد اشاره می‌کند و مداخله امریکا در این واقعه را از سوی ایرانیان غیرقابل دفاع می‌داند. او در این‌باره می‌نویسد: همان‌طور که نگارنده در سال‌های گذشته گفته است، چشم‌انداز تغییر رژیم تحت حمایت ایالات متحده، خاطرات زشتی را زنده کرد که در نگاه ایرانیان، تصویر دولت اسلامگرا از امریکا را به عنوان شیطان بزرگ نشان می‌دهد. روایت سیاسی ایران مدرن به واقع در سال 1953 آغاز شد، زمانی که سیا و بریتانیا محمد مصدق، منتخب دموکراتیک مردم ایران را سرنگون می‌کردند. یکی از فعالان سیاسی ایرانی در مصاحبه‌ای با من در سال 2007 در سفرم به تهران برای مجله نیوزویک گفت: خاطره 1953 در ایران هنوز بسیار زنده است. او گفت: «بسیاری از ایرانی‌ها نمی‌توانند فراموش کنند که کودتای امریکا و بریتانیا در واقع روند دموکراتیک در ایران را در همان مرحله در نطفه خفه کرد. اما پس از آن، دخالت ایالات متحده ادامه یافت. در طول 25 سال رژیم شاه، امریکا مستقیماً در کاری که او انجام می‌داد، دخالت داشت و هنگامی که عراق [در سال 1980] به ایران حمله کرد، ایالات متحده به‌طور کامل و نظامی از رژیم صدام حمایت کرد. همه آنها می‌دانستند که صدام متجاوز است، اما از تجاوز او حمایت کردند. با این حال، در مصاحبه دیگری در جریان سفرم در سال 2007، یکی از مقامات به من گفته بود که حتی در دوران احمدی‌نژاد، تهران آمادگی خود را برای کاهش تنش‌ها اعلام کرده است. این مقام همچنین گفته بود که اگر امریکا رویکردی متفاوت از رویارویی با ایران را که از گذشته تاکنون داشته دنبال کند، مناسبات ما نیز تغییر خواهد کرد. سفیر سابق ایران در بریتانیا، در آن زمان به من گفت: «ایران به دنبال دارا بودن این فناوری است و این موضوع برای بازدارندگی ضروری است.»
مایکل هیرش درباره حضور تهران در مذاکرات برجام و کارشکنی امریکا در این باره اشاره می‌کند: تهران به شرکت در مذاکراتی ادامه داد که در سال 2004 به رهبری اروپایی‌ها و در زمینه هسته‌ای آغاز شد. در آن زمان واشنگتن همکاری نکرد و این مذاکرات دستاوردهای کمی داشتند؛ اما در زمان دور دوم ریاست جمهوری اوباما، ایالات متحده شروع به ایفای نقش فعال‌تری کرد که در نهایت  زمینه ساز توافق برجام شد. سازمان ملل و اتحادیه اروپا در ازای لغو تحریم‌های اعمال‌شده توسط واشنگتن، پیمان غنی‌سازی اورانیوم ایران را به مدت 15 سال محدود کرد و تهران را ملزم کرد که حدود 97 درصد سوخت هسته‌ای خود را به خارج از کشور ارسال کند و بیشتر سانتریفیوژهای خود را برچیند.
به بیان هیرش، منتقدان این مذاکره - که تا به امروز بر مخالفت خود پافشاری می‌کنند - همچنان اصرار داشتند که این معامله بیش از حد نامتوازن و پر از نقص است. بسیاری با «بنیامین نتانیاهو»، نخست‌وزیر وقت اسرائیل، همسو بودند و اصرار داشتند که فشار بیشتر ایالات متحده و احتمالاً اقدام نظامی، ایران را متوقف می‌کند. در میان منتقدان البته ترامپ بود که از این پیمان خارج شد و تحریم‌های اقتصادی بیشتری را وضع کرد. هیچ کدام از این اقدامات نتیجه نداد و هفت سال بعد، به جای اینکه ایران یک سال یا بیشتر، با داشتن اورانیوم غنی شده کافی برای  فناوری هسته‌ای فاصله داشته باشد، تنها چند هفته با این امر فاصله دارد. با این حال، حتی در حال حاضر، ممکن است امیدی برای مذاکره بیشتر وجود داشته باشد. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی می‌گوید در عین حال ایرانی‌ها، در حالی که غنی‌سازی اورانیوم را از سر می‌گیرند، آن را تا حد زیادی تسریع نکرده‌اند.
هیرش امید به تغییر رژیم در تهران را همچنان بحث غالب در واشنگتن می‌خواند؛ اگرچه چندان راه به جایی نمی‌برد. همچنان که تاکنون راه به جایی نبرده است و ایران روز به روز قوی‌تر شده است. درنهایت باید گفت که ایران حسن نیت خود را در برهه‌های مختلف نشان داده است و این امریکا بوده که رویه خصمانه‌ای بر مناسبات حاکم کرده و همواره این رویه را شدت بخشیده است.