محمدعلی وکیلی از آیت‌الله‌زاده‌های اعدامی تا آقازاده‌های ساده لوح!


شاید نسل جدید نداند که مرحوم آیت الله گیلانی حکم اعدام دو فرزند خود را به جرم عضویت در گروهک منافقین در ابتدای انقلاب صادر کرد؛ آنچنانکه آیت الله جنتی و مرحوم آقای حسنی امام جمعه ارومیه نیز خود بانی اعدام فرزندانشان به جرم عضویت در سازمان مجاهدین خلق شدند. دهه شصت هر کس در مقامی زیر بارِ انحراف فرزند خود خصوصاً آلوده شدن به گروه منافقین نمی رفتند. نه تنها مقامات، خیلی از مردم معمولی وقتی از گرایش ها و نیات فرزند خود در همکاری با این گروه آدم کش خبردار می شدند فوری گزارش آن را می دادند. البته در دل امید داشتند فرزندانشان متنبه شوند اما ادامه همکاری فرزند با سازمان را گزارش می دادند.
حال آن اقدامات و آن تعهدها و احساس مسئولیت‌ها را با موضع کنونی آقای میرسلیم در خصوص انحراف و بازداشت فرزندش مقایسه کنید. این در حالی است که فرزند آقای میرسلیم پس از چهل سال از انقلاب و حجم سنگین جنایات منافقین و آگاهی جوانان نسبت به ماهیت این گروهک آدمکش به این سازمان پیوست است ولی آقازاده های اعدامی ابتدای انقلاب به سازمانی پیوسته بودند که هنوز مشهور به سازمان مجاهدین خلق بود و لقب منافقین نگرفته بود؛ زمانی که هنوز دست این گروهک در دست دشمن متجاوز، یعنی صدام، قرار نگرفته بود؛ هنوز جنایاتشان در کشتن مردم کوچه و بازار رو نشده بود؛ و فقط انحرافشان به لحاظ عقیدتی نمایان شده بود. در واقع فریب خوردن یک جوان و ‌عضویت در آن سازمان در دهه شصت امری قابل درک بود؛ شعارهای جذاب غلیظی می دادند که با گفتمان مسلط جوانان در آن زمان سازگار بود و هنوز پرده جنایت و خیانتشان بر نیفتاده بود. اکنون به قدری چهره این گروهک آشکار شده که هیچ اپوزیسیون جمهوری اسلامی حتی برای مخالفت با جمهوری اسلامی هم حاضر نیست ننگ موافقت و موافقت با اینان را بپذیرد. گروهی با تاریخی آکنده از خیانت و ترور، چه جای دفاع و دلربایی دارد؟ با چه میزان از سادگی می شود فریب این منافقان را خورد؟ "سادگی" برای توجیه این پدیده کمی ساده سازی نیست؟
اکنون چند سوال جدی ایجاد شده است؛ با معیار آقای میرسلیم «که فرزندم چون عاطفی و ساده لوح بود دچار این انحراف شد» و بنابراین مشمول چنین حکم خفیفی شده است آیا اعدامی‌های اولیه مشمول این معیار نبودند و آیا پدران آنان نیز نمی‌توانستند به این معیار تمسک بجویند و خواهان تخفیف در حکم فرزندانشان شوند؟
آیا اگر فرزند آقای میرسلیم انحرافش در دهه شصت رخ می داد ایشان خواهان اعدام بود یا همچنان با تمسک به ساده لوح بودن توجیه گر این حکم بودند؟


و اما سوال مهمتر خطاب به دستگاههای نظارتی است که مگر از شرائط احراز صلاحیت نمایندگی مجلس عدم عضویت وابستگان درجه یک درگروه‌های ضدانقلاب نبود؟ چگونه چنین می شود؟! با این اقدامات قرار است چه بلایی بر سر ذهن این جامعه بیاید؟ وقتی می خواهید تصمیمی بگیرید و جایی هوای رفیقتان را داشته باشید آیا با خود فکر می‌کنید که ادراک جامعه را نسبت به حاکمیت چه تغییری می دهیم؟