آگاهی عقلانی، سرچشمه آرامش انسانی

محمدعلی نویدی- منظور از آگاهی و ادراک و معرفت عقلانی، علم مبتنی بر استدلال و برهان واقع گرایانه یا مبتنی بر امور و مسائل واقعی است. یعنی، منبع و مرجع چنین علمی، واقعیات و حقایق صاحب «اثر» می‌باشد که امکان سنجش و مشاهده و معاینه وجود دارد. بی تردید چنین معرفتی برای زندگی لازم و نافع و اثربخش خواهد بود؛ زیرا با سامان و دوام و قوام زندگانی بشری ربط وثیق پیدا می کند. به تعبیر دیگر، آگاهی عقلانی، در مقابل آگاهی عمومی و عام است که لاجرم مقید به برهان و استدلال و واقعیت نیست و نوعی آگاهی دیمی و من عندی است.
مثلاً دو مقوله فراگیر و مهم عشق و محبت از یک سو، و خشم و نفرت از سوی دیگر را در نظر بگیرید، آگاهی عقلانی ریشه و منشا همین عشق و علاقه مندی انسانی است. بدین دلیل که تا ارتباط عمیق و وثیق در ذهن و ضمیر و دل و جان و عقل و اندیشه بسته و منعقد نشود، امکان تجلی و ظهور محبت و عشق و دلبستگی انسانی به یک موضوع و مسئله و موجود دیگری، تحقق و تحصل نمی‌یابد. آن عقد و گره عقلی است که سبب کشش و جاذبه می شود. بیاد داشته باشیم از آرامش زندگی انسانی سخن می گوییم. چنین است در خصوص نفرت و کینه و خشم و غضب در باره چیزی و کسی و مسئله ای. اگر عشق و محبت و صلح و دوستی موجب آرامش وجودی و واقعی می شود، لازم است به افزایش و ارتقای آگاهی عقلانی توجه جدی و عملی شود. اگر نفرت و کین موجب اضطراب و استرس و پریشانی می گردد، حتماً لازم است به آگاهی و علم عقلانی و اصیل خود برگردیم و در رشد عقل ها بکوشیم و اندیشه ورزی را جدی بگیریم. اینکه عقل پروری و اندیشه ورزی امری مهم و حیاتی است از همین حصول و عدم حصول آرامش وجودی و اثری نشات می‌گیرد. در زندگی واقعی انسان، ریشه عقل و خرد خدادادی آدمیان است.
آرامش بنیادین از همین آگاهی عقلانی و علمی ناشی می شود. عدم تعادل و توازن در امور زندگی و کار و بار انسان و معاد و معاش بشر، این آرامش واقعی را به هم می ریزد و می ستاند و موجب آشفتگی می شود. زیرا سامان و سازمان امور از هم می پاشد و پریشان می گردد، ریشه اضطراب و استرس و نگرانی در همین نابسامانی و آشفتگی است. بنابراین، هرگونه تغییر نامتعادل و هرگونه فشار ناگهانی و غیر قابل تحمل به انسان و زندگی وی، موجب پریشانی و عدم آرامش است. آگاهی عقلانی عامل و علت تعادل و بالانس امور زندگی است، زیرا، در جایی و مسئله ای که دلیل و برهان مبتنی بر واقعیت نداریم، عدم توازن و تعادل از همان جا سر بر می آورد و در زندگی رخنه می کند و موجب پریشانی و پراکندگی امور زندگی می شود. این قاعده هم در مورد معیشت مردم صادق است و هم در خصوص معاد مردم صدق می کند. مسائل اجتماعی نیز چنین وضعیتی دارند. اساساً انسان در جستجوی آرامش واقعی است و همین امر باعث شده است تا آدمی به زندگی اجتماعی تن بدهد. چون با آرامش وجودی، انسان می تواند در زندگی رشد و پیشرفت و موفقیت داشته باشد. راستی، خوشبختی انسان با همین آرامش واقعی پیوند لاینفک داد. بدون آرامش وجودی و واقعی، گویی آدمی در برهوت و آشفتگی و پریشانی پرتاب شده است و موجودیت و هویت اش گم‌گشته است. بنابراین، توجه و تفطن به آگاهی عقلانی می تواند مبدا آرامش وجودی-اثری باشد.
در آگاهی عمومی « مثل تحلیل های مراکز عمومی، تاکسی، اتوبوس، مترو، خیابان و خانه و نظایر اینها» چون تمرکز و تمحض برهانی و علمی نیست، نمی توان انتظار ایجاد آرامش اصیل داشت؛ و شاید چنین آرامشی موقتی و مسکنی‌ باشد. اما آرامش واقعی حاصل آگاهی عقلانی است؛ زیرا با دلیل و برهان و واقعیت حمایت و پشتیبانی می شود، واقعیت مستدل و مستند را نمی توان به چیزی تقلیل و تحویل داد. و هر موضوعی که با استدلال واقعی حمایت شود، یک نوع استحکام وجودی به ارمغان می آورد و آن استحکام و اتقان همان آرامش حقیقی است.
حاصل سخن این است که انسان بالذات محتاج آرامش واقعی است. و کسب و حصول این آرامش او را وادار و مجبور به زندگی اجتماعی کرده است. مهمترین و اصلی ترین عامل بدست آوردن این آرامش آگاهی عقلانی است. آگاهی عقلانی سرچشمه عشق و آزادی و عدالت آدمی ست. خردمندی آن است که خود انسان و هم نوعان و نزدیکان و مدیران جامعه نیک و ژرف اندیش باشند تا آگاهی عقلانی جامعه افزون شود و جان ها و ذهن ها به آرامش وجودی تقرب جویند و این همان راحتی و رفاه اجتماعی است.