فرق مانتو و پرايد

اين توييت يكي از فعالان اصلي رسانه‌اي نواصولگرايان است: «‏دو تا خانم از آشنايان نصف روز وقت گذاشتند رفتند ميدان هفت‌تير و هفت‌حوض مانتوي مناسب پيدا نكردند. عصباني. بهم گفتند دستت به مسوولان مي‌رسد بگو اينجا را درست كنيد گشت ارشاد اتوماتيك كارش كم مي‌شود. اين توليدات براي كدام جامعه است؟ اين هم حرف و ايده‌اي.»  فرض اين است كه محتواي اين توييت ساختگي نيست، بلكه نقل‌قول واقعي دو خانم نوشته شده است. در نقد آن مي‌توان به چند نكته اشاره كرد. فرض كنيم كه واقعا هم همين‌طور باشد. چه نتيجه‌اي بايد گرفت؟ معناي روشن چنين پديده‌اي اين است كه تقاضا براي مانتوهاي مورد نظر آن دو خانم آنچنان اندك است كه كمتر كسي حاضر به توليد آن مي‌شود. اگر چنين است، چه جاي بحث و گلايه‌گذاري مي‌ماند؟ مگر اينكه بگويند مانتودوزها بايد متناسب با سليقه اين دو يا چند نفر مشابه ديگر، توليد كنند و همه زنان هنگام خريد مانتو خود را با آن سليقه هماهنگ نمايند. خوب اين كار پاك كردن صورت‌مساله است و موجب انحراف حكومت در شناخت جامعه مي‌شود. كاري كه در مورد حجاب هم همين شده است و تصويري غيرواقعي از جامعه به نمايش مي‌گذارد. به علاوه فرض كنيم برخلاف قانون جلوي توليد رسمي اين مانتوها را گرفتيد آيا فكر نمي‌كنيد كه شيوه‌هاي ديگر براي تامين تقاضاي زنان به اين‌گونه مانتوها وجود دارد؟ مشروبات الكلي و مواد مخدر كه هر دو به كلي ممنوع هستند، به وفور در دسترس عموم است، چه رسد به لباس كه شامل چنين محدوديت‌هايي نمي‌تواند بشود. شايد منظورشان اين است كه اين يك توطئه از سوي دست‌هاي پنهان براي تغيير سليقه زنان است. بعيد است كه كسي چنين ادعاي بي‌ربطي را طرح كند، زيرا مانتو، خودرو نيست كه دو كارخانه دولتي انحصار توليدات بي‌كيفيت چون پرايد را دارند و مردم به هر دليلي مجبورند آن را بخرند. كافي بود به آمار كارگاه‌هاي توليد پوشاك فقط در تهران مراجعه مي‌كردند كه در اينترنت در دسترس است، بيش از ۲۲۰۰ توليدي است كه احتمالا ۱۰ تا ۲۰درصد آنها مشغول توليد مانتو هستند و اتفاقا بسياري از آنان افراد مذهبي و مقيد هستند و اين يعني بازار كاملا رقابتي و بدون سوگيري است. اگر آنان علاقه‌اي به توليد اين مدل مانتو ندارند، نشان‌دهنده غيرمقرون به صرفه بودن اين نوع مانتو و نداشتن بازار و تقاضا براي آن است و اين بدترين نتيجه براي طرفداران و متقاضيان اين‌گونه مانتو و فرهنگ رسمي  است.
شايد نيازي به طرح اين استدلال‌ها نباشد. نويسنده محترم مي‌توانست يك سرچ ساده كند و انواع و اقسام آدرس فروشگاه‌هاي مانتوهاي اداري و تصاوير اين مانتوها را ببيند. حتي نيازي به اين كار هم نيست، در خيابان كه راه برويد، مي‌بينيد كه بسياري از خانم‌ها از اين مانتوها استفاده مي‌كنند كه طبعا خودشان آنها را ندوخته‌اند و حتما خريده‌اند. پس چرا چنين مساله ساده‌اي كه انواع و اقسام شواهد براي نادرستي و رد آن وجود دارد، به راحتي از سوي يك فعال رسانه‌اي و مدير مسوول يك روزنامه مهم كشور پذيرفته و منتشر مي‌شود؟ و جالب‌تر اينكه بالاي سه هزار لايك هم مي‌خورد. چگونه ممكن است موضوعي كه به اين سادگي قابل رد است، پذيرفته و حتي منتشر و تاييد شود؟ در حقيقت اين افراد در پي تاييد پيش‌فرض‌هاي خاصي هستند و كمتر علاقه‌اي به بررسي صحت و سقم علمي و منطقي اين نوع گزاره‌ها دارند. اين مساله در موضوع مانتو، به راحتي و سهولت قابل رد است، ولي در موضوعات ديگر نمي‌توان آنان را به نادرستي گزاره‌هاي‌شان قانع كرد، هر چند منطق آنان در موضوعات ديگر نيز به اندازه همين مورد نادرست و دور از عقل سليم است.
مشكل ديگر آنان ناآشنايي با مفاهيم علمي و واقعي است. اگر كسي با گزاره‌هاي معمول و متعارف اقتصادي آشنا باشد و بداند كه رابطه عرضه و تقاضا چگونه است و تاثير اصلي را تقاضا بر عرضه مي‌گذارد و نه برعكس، يا توجه كند كه در بازار رقابت كامل نمي‌توان چنين سلايقي را به مردم تحميل كرد، در اين صورت متوجه بايد شد كه گير ماجرا در سياست‌هاي كنترلي يا اعتقاد به وجود برنامه‌هاي توطئه‌آميز عده‌اي براي منحرف كردن پوشش زنان است. توجه بايد داشت كه شكست سياست‌هاي فرهنگي خيلي پيش‌تر رخ داده و صداي شكستن استخوان‌هاي آن نيز شنيده مي‌شود، ولي برخي افراد براي نشنيدن اين صدا، هنوز در پي بيان توجيهات عجيب هستند.