حاکمیت اموی بزرگ‌ترین عامل فساد مردم

امیرالمومنین علی(ع) در روایتی گرانبها می‌فرمایند: «اَلنَّاسُ بِأُمَرَائِهِمْ أَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبَائِهِمْ؛ مردم به فرمانروایان خود شبیه‌ترند تا به پدران خود». براستی این یک حقیقت تاریخی است که مردم در هر دوره بشدت تحت تاثیر حاکمیت زمان خود هستند و خوی و سبک زندگی حاکمان زمان خود را پیدا می‌کنند. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در همین زمینه یک نقل تاریخی را بیان می‌کنند که بسیار قابل تامل است: «در یکی از تاریخ‌ها خواندم زمانی که ولیدبن‌عبدالملک خلیفه شده بود، چون خیلی اهل جمع‌کردن ثروت و جواهرات و اشیای قیمتی بود، مردم کوچه و بازار وقتی به همدیگر می‌رسیدند، مکالمات‌شان از این قبیل بود: آقا! فلان لباس را آوردند، شما خریدید؟ آقا! فلان نگین را فلان کس آورده، شما خریدید؟ یعنی مردم همه‌اش راجع به خرید و فروش وسایل و اشیای زینتی و امثال اینها حرف می‌زدند. بعد عمربن‌عبدالعزیز آمد. او اهل عبادت بود. مورخ می‌گوید مردم کوچه و بازار وقتی به هم می‌رسیدند، یکی می‌گفت: آقا! راستی شما دیروز دعای ماه رجب را خواندید؟ دیگری می‌گفت: آن ۲ رکعت نماز را خواندید؟ بنابراین رفتار ماها یک تأثیر قهری در رفتار مردم دارد». مردم زمان حاکمیت بنی‌امیه نیز از این قاعده مستثنا نبودند و از همین رو سیدالشهدا با امتی مواجه بودند که خوی و منش بنی‌امیه را گرفته و از تعالیم نبی‌اکرم فاصله گرفته بودند. در این شرایط حضرت حسین(ع) به عنوان امام جامعه باید کاری می‌کردند تا جامعه اصلاح شود. به جهت بررسی انحراف جامعه زمان سیدالشهدا و اقدامات و تلاش‌های حضرت برای اصلاح آن با حجت‌الاسلام‌و‌المسلمین محمدمهدی ماندگاری، کارشناس مسائل دینی گفت‌وگو کردیم. *** * ابتدا بفرمایید جامعه و مردم زمان سیدالشهدا دچار چه انحرافات و ارتجاعاتی شده بودند که حضرت اصلاح امت اسلامی را یکی از اهداف قیام خود معرفی و در این راه جانفشانی کردند؟ در جامعه زمان امام حسین(ع)، دشمن با ترفندها و لطایف‌‌الحیلی ذائقه مردم را تغییر داده بود. در سوره توبه خداوند می‌فرماید: در برخی جوامع ذائقه مردم عوض می‌شود «یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ»؛ یعنی جای معروف و منکر عوض می‌شود. امروز هم دشمن همین کار را می‌خواهد انجام دهد و ذائقه مردم را تغییر دهد و جای معروف و منکر را عوض کند. به عنوان مثال یک روز حجاب در عرف جامعه‌ای که مبتنی بر دستورات دین است، شخصیت و زیبایی است ولی یک زمان دیگر حجاب عقب‌افتادگی است و بی‌حجابی می‌شود شخصیت و کلاس. یک روز لباس سالم برای آدم شخصیت است و امروز لباس پاره کلاس و شخصیت می‌شود. یک روز زندگی با حیوانات برای انسان افت دارد و امروز زندگی با حیوانات برای برخی کلاس و شخصیت دارد... و نمونه‌های مختلف دیگر.   در آن زمان ذائقه مردم در خوراک، پوشاک و ازدواج و مهم‌تر ذائقه مردم در تشخیص حاکم و امیر را تغییر دادند. به جای اینکه امام حسین(ع) و امام حسن(ع) و امیرالمومنین علی(ع)، امیر مردم باشند، یزید و معاویه امیر مردم می‌شوند. بنابراین علت اینکه امام هدف قیام خود را اصلاح امت جد گرامی‌اش و امر به معروف و نهی از منکر گذاشت از همین رو بود و در همین رابطه حضرت فرمود جای معروف و منکر عوض شده است. حضرت در جای دیگر می‌فرماید: «وَعَلَى الاْسْلامِ الْسَّلامُ اِذ قَدْ بُلِیَتِ الاْمَّه بِراعٍ مِثْلَ یَزیدَ؛ فاتحه اسلام را باید خواند، زیرا امت اسلام گرفتار چوپانى همانند یزید شده است». وقتی یزید بن معاویه سگ‌باز، میمون‌باز و شراب‌خوار امیرالمومنین می‌شود و معروف تبدیل به منکر می‌شود، اینجا باید قیام کرد و درباره معروف و منکر اصلی جهاد تبیین کرد و به مردم حقیقت را نشان داد. امروز اگر شما می‌بینید حضرت آقا مکررا به جهاد تبیین سفارش می‌کنند، بدین معناست که باید معروف و منکر اصلی را به مردم نشان دهیم.    * وقتی حضرت مشاهده کردند حکومت جای منکر و معروف را در بین مردم عوض کرده است، چه اقدامات فرهنگی‌ای انجام دادند؟ آیا اصلا قیام عاشورا یک کار فرهنگی بود؟ قیام حضرت ابا‌عبدالله‌‌الحسین(ع) صرفا یک حرکت جهادی علیه جریان باطل نبود، بلکه یک حرکت فرهنگی برای ایجاد دگرگونی در وضعیت فرهنگی آن زمان بود، چرا که به تعبیر آن حضرت از دین در عمل و مصداق چیزی جز نام باقی نمانده بود. در چنین فضایی آن حضرت به فکر ایجاد تحول فرهنگی در جامعه مسلمین افتاد تا از این طریق مردم را به سمت بندگی خدا سوق دهند.  حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام در کلامی نورانی فرموده‌: «انسان زمانی که در مسیر بندگی خدا باشد، از جهل و نادانی دور است». بنابراین هدف حرکت سیدالشهدا علیه‌السلام این بود که بندگان خدا را به سمت عبودیت و بندگی سوق دهد، به همین خاطر یکی از صفات امام حسین علیه‌السلام «دعوت‌کننده به سوی خدا» است. بنابراین کسی که در مسیر اباعبدالله‌الحسین قرار گیرد، یقینا در مسیر عبودیت خدا قرار گرفته است.  در اینجا این سوال مطرح می‌شود: چرا از بین معصومین این صفت به امام حسین اختصاص یافته است، مگر امامان دیگر دعوت‌کننده به سوی خدا نبودند؟! در جواب باید گفت دعوت به سمت خدا به چند روش ممکن می‌شود. ابتدا به صورت گفتاری و در قالب کلمات و بیانات و دومین روش به شیوه رفتاری یعنی با سیره عملی که همه معصومین با این دو روش مردم را به سمت دین خدا دعوت کردند اما سومین شیوه دعوت با ریخته شدن خون در راه خدا میسر می‌شود که این شیوه منحصر به حضرت اباعبدالله‌الحسین علیهم‌السلام است. در این روش امام با نثار خون پاک‌ خویش مردم را به سوی خدا دعوت کرد که این روش موثرترین شیوه برای سوق دادن مردم به سمت عبودیت و بندگی خداست.    * چرا حضرت سیدالشهدا برای ایجاد اصلاح در جامعه و جلوگیری از افزایش فساد و انحراف در بین مردم بنا را بر مخالفت با حکومت یزید گذاشتند و با حاکمیت مقابله فرمودند؟ از منظر تعالیم اسلامی نقطه اصلی معروف و منکر حکومت است لذا امام حسین(ع) فرمود «مَنْ رَأى سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلاًّ لِحُرُمِ اللهِ، ناکِثاً لِعَهْدِ اللهِ، مُخالِفاً لِسُنَّه رَسُولِ اللهِ، یَعْمَلُ فِی عِبادِاللهِ بِالاِثْمِ وَ الْعُدْوانِ فَلَمْ یُغَیِّرْ عَلَیْهِ بِفِعْل، وَ لاَ قَوْل، کانَ حَقّاً عَلَى‌الله أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ؛ هر کس سلطان ستمگرى را ببیند که حرام خدا را حلال شمرده، پیمان الهى را شکسته و با سنت رسول خدا مخالفت ورزیده، در میان بندگان خدا به ستم رفتار مى کند؛ و او با زبان و کردارش با وى به مخالفت بر نخیزد، سزاوار است خداوند او را در جایگاه آن سلطان ستمگر (دوزخ) بیندازد». در زمان امام حسین(ع) بی‌حیایی هست، شراب‌خواری و صادرات زن رقاصه در مدینه هست اما امام روی اینها دست نگذاشت با اینکه اینها همه منکر است و ولی خدا و مومنین و مومنات حتما باید نسبت به این مسائل تذکر دهند اما امام حسین(ع) می‌فرماید آب از سرچشمه گل‌آلود شده است. وقتی حکومت، حکومت ظلم و باطل باشد، معروف‌ها منکر و منکرها معروف می‌شوند. یک نفر از من پرسید فرق حکومت اسلامی با حکومت طاغوت چیست؟ در هر ۲ عبادت و معصیت می‌شود.  گفتم تفاوت این است که در حکومت اسلامی معروف قانونی است، منکر قاچاقی است؛ الان کسی بخواهد منکر انجام دهد می‌تواند اما قاچاقی انجام می‌دهند. الان بی‌حجابی و شراب‌خواری بی‌قانونی است. اما در زمان حکومت ظالم و جائر منکر قانونی است، مثلا مشروب‌فروشی‌ها و رقاص‌خانه‌ها زمان طاغوت رسمی بود و معروف قاچاق بود. امام حسین(ع) می‌فرماید اگر آب را از سرچشمه درست کنید، جامعه درست می‌شود، یعنی اگر حکومت، درست شود، آرام آرام معروف‌ها در جایگاه خود قرار می‌گیرد و منکرات از جامعه رخت بر می‌بندد. برای این است که امام بزرگوار و رهبر عزیز و همه اولیای دین بر حفظ نظام اسلامی تأکید می‌کردند که حفظ نظام از اوجب واجبات است. اگر ما می‌خواهیم در جامعه خود امر به معروف و نهی از منکر در تراز امر به معروف و نهی از منکر امام حسین باشد، باید بالاترین معروف را بشناسیم که بالاترین معروف، حفظ نظام و تقویت این نظام است. ما نمی‌گوییم نظام اشکال ندارد، قطعا مشکلاتی در این حکومت است اما اصل نظام معروف است. در اینکه اصل نظام بر اساس اسلام، قرآن و ولایت فقیه استوار است، شکی نیست. اگر می‌خواهیم پیرو امام حسین باشیم، بالاترین معروف تقویت و حفظ و کمک و حمایت این نظام است و بالاترین منکر حرکت کردن در پازل دشمن است؛ یعنی تضعیف، تخریب و تحریف این نظام. به منکرات و معروف‌های دیگر هم باید توجه کنیم اما اگر نظام اسلامی با قدرت و اقتدار در جایگاه خود قرار بگیرد، آرام آرام معروف‌ها زیاد می‌شود و کما و کیفا گسترش پیدا می‌کند و منکرات هم از بین می‌رود.    * چرا امر به معروف و نهی از منکر امام حسین(ع) به مقابله نظامی و جنگ سخت با حکومت وقت منتهی شد؟ زیرا دشمنان احساس کردند امام حسین(ع) فقط به بیان اکتفا نمی‌کند. امام می‌خواهد ریشه منکر را بکند، چون مردم از حضرت دعوت کردند، اگر مردم از امام دعوت نمی‌کردند و مثل زمان امام حسن(ع) می‌گفتند که ما از جنگ بیزاریم و قیام نمی‌کنیم، شاید امام حسین هم 10 سال روش امام حسن را ادامه می‌داد اما روزی که مردم اعلام آمادگی کردند امام بر خودش تکلیف دید که قیام کند و به سمت مردم کوفه حرکت کند. اینکه می‌گوییم نقش مردم به این خاطر است که مردم به امام‌شان گفتند ما از این حکومت ظلم و جور خسته شدیم، اگر مردم آماده اقامه معروف و ابطال منکر باشند، بر امام تشکیل حکومت واجب است. تشکیل حکومت همیشه واجب است اما وقتی مردم همراه امام نباشند، امام ابزار تشکیل حکومت ندارد. آنجایی که مردم برای امام حسین نامه نوشتند بر امام حرکت واجب شد و باید به سوی مردم حرکت می‌کرد. 15خرداد 42 همه مردم حرکت نکردند، انقلاب به پیروزی نرسید و حکومت اسلامی تشکیل نشد. 22 بهمن 57 همه مردم آمدند و گفتند نظام شاهنشاهی را نمی‌خواهیم و جمهوری اسلامی را می‌خواهیم، لذا امام موفق شد و انقلاب به پیروزی رسید. بنابراین اگر امر به معروف و نهی از منکر امام حسین منتهی به مقابله با دشمن شد، چون مردم همراهی کردند، اگر مردم همراهی نمی‌کردند، شاید امام حسین هم مانند باقی اهل‌بیت(ع) فقط به جهاد بیان و تربیت یار می‌پرداخت. *** عاشورا از نگاه آیت‌الله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی عزاداری و گریه راهبرد حفظ فرهنگ عاشورا در ریزترین و ساده‌ترین جریان‌هایی که در تمام این مدت تا روز عاشورا پیش آمده این نکته را بخوبی می‌بینید که امام خواسته است در واقعه کربلا با همه دستکاری‌هایی که شد، با همه تحریف‌هایی که وقایع‌نگارهای سپاه دشمن در آن کردند، آنچه از این واقعه و تاریخ آن برای مردم آینده می‌ماند، درسی آموزنده باشد. در روز عاشورا بعد از آنکه حضرت جبهه‌بندی می‌کند و مشخص می‌شود باید جنگ کرد، دستور می‌دهد خیمه‌ها را بیاورند، یکجا جمع کنند. در خندقی که پشت خیمه‌ها کنده بودند، هیزم کافی ریختند. فرمود آنها را آتش بزنید تا دشمن از پشت حمله نکند. بعد سپاه هفتاد و چند نفری خودش را منظم کرد، طبق نظام لشکری آن روز میمنه و میسره و قلب و پرچمدار و علمدار معین کرد. در همین موقع که حضرت مشغول تنظیم سپاه خودش است، یک عده از سپاه دشمن و سواران گفتند بیاییم از پشت به اردوی حسین حمله کنیم. یکی از آنها یا سرکرده آنها شمر بود. آمدند حمله کنند دیدند عجب خندقی است، گویی جنگ بزرگی در پیش است که برای آن خندق و آتش تهیه دیده‌اند. از این نظم دقیق در کار حسین بن على ناراحت شدند و شمر فریاد زد:‌ ای حسین! آتشی را که در روز قیامت در انتظارت است، به دست خودت در دنیا درست کردی؟ این جمله مثل تیری زهرآگین در قلب دوستان و هواداران حسین فرو رفت و نیش می‌زد. مسلم بن عوسجه عرض کرد آقاجان اجازه بدهید من این مرد خبیث را از اینجا با تیر بزنم تا کشته شود. دقت کنید، امام فرمود: نه! من حاضر نیستم ما جنگ را شروع کنیم تا دنیا بداند من در راه همان پیغمبری قدم می‌گذارم که در تمام جنگ‌های اسلام، جنگش صورت دفاع از حوزه اسلام داشت تا کسی جرأت نکند بگوید پیغمبر و خاندانش با زور شمشیر می‌خواستند حرف خودشان را پیش ببرند. باید دنیا بداند من جنگ را آغاز نکردم. فرمود: نه! تو تیر نینداز، بگذار آنها شروع کنند. سپاه را تنظیم کرد، بعد فرمود: بگذارید من پیش از هر کاری با این مردم صحبت کنم.  * * * اهل بیت، در مسیر کوفه تا شام و از آنجا تا مدینه، راه را برای نفوذ حادثه کربلا باز کردند. اما بر سر راه تفسیر تاریخی واقعه کربلا موانع بیش از اینها بود. کار به جایی رسیده بود که دیگر نمی‌شد به طور علنی نام حسین بن علی را بر زبان راند. پس از سخنرانی زینب، از میان همین مردم کوفه، عده‌ای پشیمان شدند، قیام کردند؛ اجتماعی عجیب تشکیل دادند و با حکومت جنگیدند و تا آخرین نفر کشته شدند. قیام توابین، قیام مختار و قیام‌های دیگر، بنی‌امیه را سخت ناراحت کرده بود. تصمیم گرفته بودند تا آنجا که برای‌شان میسر است کاری کنند که دیگر نام حسین هم برده نشود.  خب! حالا تکلیف پیشوایان مکتب حسین، امام سجاد و امام باقر و امام صادق و اینها چیست. باید فکری کرد، باید چاره‌ای اندیشید و راهی باز کرد. گفتند ‌ای مسلمانان!‌ ای دوستداران حسین! کار پراجر و ثواب برای شما این است که لااقل روز عاشورا به یاد حسین بیفتید و گریه کنید. این گریه ثواب فراوانی دارد. روایاتی که در باب ثواب فراوان گریه بر اباعبدالله است، از نظر زنده نگه داشتن خاطره کربلا بسیار مهم است. کمترین و ساده‌‌ترین راه برای زنده نگه داشتن خاطره کربلا و نام حسین بن علی ۳ چیز بود: یکی تشویق دوستان حسین به زیارت قبر وی، چه از نزدیک و چه از دور. هر گوشه دنیا هستی رو به کربلا بایست و بگو «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللـهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ‌الله (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ، یا اَباعَبْدِاللـهِ». روایاتی که در باب ثواب زیارت حسین و گریه بر حسین وارد شده ابتکار اجتماعی و دینی بسیار خوبی است. این ماییم که اشتباه می‌فهمیم. از شما می‌پرسم: در روزگاری که اگر کسی نام حسین را بر لب می‌آورد زبانش را از حلقومش بیرون می‌کشیدند، آیا راهی بهتر از این هم بود که عواطف درونی مردم را نسبت به حسین و قیام حسینی مستمر و مستدام، زنده و جاودان نگه دارند؟ این است که مساله ثواب گریه بر اباعبدالله و شهدای کربلا، مساله ثواب بر زیارت اباعبدالله و شهدای کربلا، در جای خودش بسیار عالی است. این ما هستیم که گاهی چیزی را از جای خودش برمی‌داریم و به جای دیگر می‌بریم. این اشتباه ما است اگرنه آنجا اشتباهی نیست به شرط آنکه زیارت، زیارت اباعبدالله باشد. گریه، گریه بر اباعبدالله باشد.  لابد اسم مرحوم شیخ مرتضی انصاری، فقیه بزرگ شیعه را که 104 سال پیش وفات کرده، شنیده‌اید. شیخ انصاری در کتاب فقه معروفش مکاسب محرمه،  می‌گوید غالب گریه‌کنندگان باید فکر کنند گریه‌شان بر اباعبدالله است یا نه؟ گاهی اوقات می‌بینید در مجلسی که سخن از اباعبدالله به میان می‌آید، مرد و زن گریه می‌کنند اما واقعا بر آلام درونی و غم‌های خودشان می‌گریند. این گفتار شیخ انصاری است. این گریه، گریه بر اباعبدالله نیست؛ گریه بر اباعبدالله، گریه‌ای است که توأم با شناسایی مقام موقعیت ایشان است. زیارت بر اباعبدالله زیارتی است که توأم با معرفت به حق و موقعیت ایشان و روح قیام و نهضتش باشد، لذا در بعضی روایات آمده کسی که اباعبدالله را زیارت کند، عارف به حق است. بنابراین خاندان حسینی طبق همان تعالیم عالی اسلام و بر وفق سنن اسلامی با دستور گریستن بر اباعبدالله و زیارت مزار او زمینه‌ای فراهم کردند که این چراغ هرگز خاموش نشود. برای اینکه اگر یک نفر روز عاشورا به یاد حسین(ع) می‌افتاد و می‌گریست، واقعا عمال حکومت دژخیم چه کار داشتند که بدانند چرا گریه می‌کند. دیگر فشار تا این حد نمی‌شد. نمی‌توانستند بگویند چرا گریه می‌کنید؟ چرا در خانه‌تان می‌ایستید والسلام علیک یا اباعبدالله می‌گویید؟ بنابراین تفسیر صحیح ثواب گریستن بر اباعبدالله این است که عرض کردم و براستی هم ثواب دارد. به طور کلی وقتی ما نتوانیم هیچ‌گونه پیروی از اباعبدالله بکنیم و راهی جز اظهار علاقه و مهر نسبت به آستان حسینی نداشته باشیم، گریستن بسیار بجاست. از راه همین جلسه‌های خانوادگی عاشورا بود که شیعیان، مهر حسین را منتقل می‌کردند. در یک خانه، روز عاشورا پدر و مادر می‌نشستند و داستان کربلا را به طور خلاصه می‌گفتند و گریه می‌کردند. این خاطره در ذهن کودکان زنده می‌ماند و هر سال می‌گفتند مگر روز عاشورا چه اتفاقی افتاده که شما بر آن گریه می‌کنید؟ آن وقت داستان حسین را نقل می‌کردند و اینگونه دست به دست به ما رسید.  اما گریستن و زیارت کردن باید در حد خودش باشد. انحصار و اقتصار و اکتفای بر گریستن و زیارت کردن مال زمانی است که راه دیگری باز نباشد.  آن موقعی که راه باز است و دوستان حسین می‌توانند به راه حسین بروند، اگر نرفتند و فقط گریه و زیارت کردند، منحرف شده‌اند. باید دوستان حسین چنان تربیت شوند که براستی در برابر هر انحراف از حق و دین به پا خیزند و قدرت قیام و نهضت داشته باشند.  * * * امروز اظهار ارادت به آستان مقدس حسینی صرفا با گریستن و زیارت رفتن نیست و اگر مردمی پیدا شوند که در این اظهار ارادت صرفا به این کارها اکتفا کنند، یا جاهل و نادان و بی‌خبرند یا خودشان را گول می‌زنند. از قبیل گول زدن‌ها و کلاه‌هایی که خیال می‌کنند سر خدا می‌گذارند اما در حقیقت سر خودشان گذاشته‌اند.  بنابراین انتظار داریم و امیدواریم از این پس مردم ما اولا در شناسایی مقام حسین بن علی و شهدای کربلا و خاندان حسین بیشتر دقت کنند و جدیت داشته باشند و واقع‌بین باشند. ثانیا در اظهار اخلاص به آستان مقدس حسینی، به جای آنکه فقط بگریند و به زیارت بروند، کمی هم از اعمال و رفتار این خاندان فضیلت و تقوا و حقیقت و جهاد پیروی کنند و تأسی بجویند. منبع: کتاب مبارزه پیروز