عبرت ها و درس آموخته‌هاي جوانان انقلابي

سجاد سالک
يک سال از تشکيل دولت انقلابي مي‌گذرد. کم کم مديران دولت جديد روي موضوعات تسلط بيشتري پيدا کرده و امکان ارزيابي و بررسي عملکرد دولت هم براي ناظران فراهم‌تر مي‌شود. در عين حال، ماه عسل دولت هم به پايان رسيده و به تدريج روزهاي سخت پاسخ‌گويي و ارائه کارنامه عملکرد فراخواهد رسيد. 
در يک سال گذشته بوروکرات‎ها عموما به کناري رفته و نسل جديدي از مديران جوان و جهادي بر سر کار آمدند که سال‌ها در پژوهشکده‌ها، رسانه‌ها و کانون‌هاي انديشه‌ورزي توليد محتوا کرده و داعيه‌هاي زيادي براي حل فوري، جهادي و انقلابي مشکلات معيشتي و اقتصادي مردم داشتند اما به نظر مي‌رسد تجربه يک سال گذشته، واقعيات نظام اداري را برايشان آشکار کرده و در حال پي بردن به اين مساله هستند که مشکلات اقتصادي و اجتماعي کشور ريشه‌دار بوده و اداره کشور، آن‌گونه که از دور به چشم مي‌آمد نيست.
در هشت سالي که حسن روحاني و دولت اعتدال بر سر کار بود، برخي منتقدان در خصوص گرفتاري‌هاي کشور چنان سخن مي‌گفتند که گويي که رونق اقتصادي و حل مشکلات معيشتي مردم يک دکمه‌اي زيرميز در خيابان پاستور دارد و دولتي ها حوصله ندارند آن دکمه را فشار دهند تا اوضاع خوب شود. از همين رو بود که منتقدان دولت فرياد مي‌زدند چرا دولت اوضاع بورس را خوب نمي‌کند؟ چرا پروژه‌هاي عمراني با نگاه جهادي به نتيجه نمي‌رسد؟ چرا فکري فوري براي حل مشکل مسکن خانواده‌ها نمي‌شود؟


احتمالا يکي از تلخ‌ترين لحظات براي مردان کابينه رئيسي زماني است که فيلم پيشنهادات و اظهارنظرات منتقدانه سال‌هاي گذشته‌شان در فضاي مجازي بازنشر مي‌شود. روزگاري که بيرون گود نشسته بودند و فکرش را هم نمي‌کردند روزي خودشان مخاطب بايدها و حل و فصل مشکلات قرار مي‌گيرند. 
جوانان انقلابي به مرور در مي‌يابند اداره دولت پيچيدگي‌هاي خاص خود را دارد. بهترين استاد علم اقتصاد، لزوما بهترين متولي اقتصادي دولت نخواهد بود. نسخه‌ها و سندهاي زرق و برق‌داري که در کانون‌هاي گفتماني و انديشه‌ورزي بيرون از دولت تهيه شده و در سخنراني‌ها هم کف و سوت زيادي به خودش اختصاص داده الزاما در قوه مجريه قابليت اجرا ندارد.
کارشناسان باتجربه و مديران با سابقه‌اي که در اين سال‌ها از سر اضطرار، نسخه‌هايي تجويز کرده‌اند خودشان هم متوجه تبعات و پيامدهاي برخي تصميمات بودند اما يک محدوديت‌ها و اقتضائاتي وجود داشت که به آن نقطه رسيدند. همان محدوديت‌ها هم اکنون هم وجود دارد و رفته رفته روي سخت خود را به مديران جديد هم نشان مي‌دهد. به عنوان نمونه برجام، ايده‌آل‌ترين سندي نبود که با قدرت‌هاي جهاني به امضا رسيد بلکه مقدورترين و مقرون به‌صرفه‌ترين و ممکن‌ترينش بود. معناي اين سخن را امروز بهتر از هرکسي علي باقري و تيم مذاکره کننده خوب درک مي‌کند. مذاکره‌کنندگان ارشد ايران حالا ديگر دريافته اند در تيم قبلي کسي کم کاري نکرده و خيانتي اتفاق نيفتاده است. براي همين، مسير امروز ديپلمات‌هاي انقلابي همان مسير ظريف و عراقچي است. آن‌هايي که روزگاري وعده مي‌دادند مشکلات بورس را سه روزه مي‌توان حل کرد و قيمت ارز را با بگير و ببند و دلارپاشي به بازار مي‌توان کاهش داد حالا متوجه شده‌اند که موضوع ريشه‌دارتر از اين حرف‌ها است که چند روزه و چندساعته بتوان آمپولي تزريق کرد و مريض بدحال را شفا داد. همچنين فسادستيزي، اشتغال‌زايي و توسعه عمراني، اتفاقي نيست که با بخشنامه و دستورالعمل رقم بخورد. آسيب‌هاي اجتماعي و حل گرفتاري هاي مردم، صرفا با صدور دستورات پياپي و مانور رسانه اي محقق نمي‌شود. در عين حال آنچه امروز جوانان انقلابي پس از يک سال متوجه شده‌اند بايد درس عبرتي باشد براي جوانان تحول‌خواه و تحصيل‌کرده‌اي که امروز بيرون گود نشسته‌اند و تصور مي‌کنند با حضور در دولت مي‌توانند کاري کنند کارستان. کار اجرايي به خصوص در اين ساختار، قواعد خاص خودش را داشته و اصولي دارد که در بهترين دانشگاه‌هاي دنيا نيز تدريس نمي‌شود. شايسته است منتقدان در نقد دولت انقلابي مراقبت کنند از دامنه انصاف خارج نشوند و ايرادات و نکاتي طرح نکنند که اگر روزگاري خودشان هم بر مسند مسئوليت قرار گرفتند گريبانشان را بگيرد و ببينند که راه برون رفت بهتري پيدا نمي‌کنند. سرنوشت حجت عبدالملکي، سرنوشت درس‌آموزي است. استاد دانشگاهي که سال‌ها تريبون‌هاي مختلف در اختيارش بود، انواع پيشنهادات و انتقادات و تذکرها را خطاب به مسئولان اجرايي مطرح مي‌کرد و زماني که خودش در قله مسئوليت قرار گرفت، تناقض‌هاي تئوري و عمل‌اش نمايان شد، ضعف‌هايش خيلي زود به چشم آمد و در نهايت حتي يکسال هم دوام نياورد.
خلاصه اينکه ساختار اداري کشور، واقعيات مديريتي را خيلي زود به مديران اعم از انقلابي و اصلاح‌طلب تحميل مي‌کند، افسوس که ايران خسارت مي‌بيند تا اين ظرائف براي همه نمايان شود.