برجام و ضمانت‌هايي براي حفظ آن

اول) اصلاح‌طلبان در ضرورت تنش‌زدايي با جهان و اجتناب از تبديل شدن ايران به كره‌شمالي دوم در ضمن حفظ الزامات استقلال ايران اشتراك گفتماني دارند. اما ترجمه اين تنش‌زدايي در ايران ۱۴۰۱ از مسير استفاده حداكثري از ظرفيت برجام كه توافقي چندجانبه است، مي‌گذرد. اگر نگاه راهبردي در سياست خارجي ايران در اولويت قرار داشته باشد، اين واقعيت هم بايد به خوبي ديده شود كه روندي كه در منطقه خاورميانه در حال انجام است، براي ايران، (منافع ملي و امنيت ملي) تهديد‌كننده است. امريكا و اسراييل اين‌بار همه ظرفيت‌هاي خود را 
به كار گرفته‌اند تا به ائتلافي بزرگ متشكل از كشورهاي عربي دست پيدا كنند و طبعا آنها براي خود نقش رهبري و راهبري اين ائتلاف را تعريف كرده‌اند. به ويژه اسراييل كه در حال ارتقاي نقش خود از بازيگري به بازيگرداني است. هر چند با دولت بايدن بر سر برجام اختلافاتي دارد، اما در شكل‌گيري اين ائتلاف بين آنها اختلافي به چشم نمي‌آيد. با چنين تحليلي طبعا ايران بايد با استفاده از همه ظرفيت‌هاي ديپلماتيك خود نبايد بگذارد اين ائتلاف شكل بگيرد. هر چندكار آنها نيز با توجه به تجربه‌هاي پيشين با دشواري‌هايي همراه است. بنابر اين براي كاهش اين بازيگري و بازيگرداني لازم است كه ايران تلاش كند رابطه خود را با عربستان بهبود ببخشد. اين دشمني و تخاصم در راستاي هدف مطلوبي است كه به ويژه اسراييل در منطقه دنبال مي‌كند. اينجا روشن مي‌شود كه حمله‌كنندگان به سفارت عربستان چطور و چگونه به صورت ديپلماسي ايران چنگ انداختند. 
دوم) در جهان امروز و تعريف جديد از روابط بين‌الملل هيچ دوست دائم و هيچ دشمن دايمي وجود ندارد. هر كشوري در چارچوب منافع ملي خود تلاش مي‌كند كه از ظرفيت‌هاي جامعه جهاني براي تقويت منافع ملي خود استفاده كند. بنابر اين ايران هم نبايد خود را از اين قاعده مستثنا بداند. شعار نه شرقي و نه غربي در كنار استقلال ايران بود كه معنا پيدا مي‌كرد؛ به اين مفهوم كه هيچ كشوري نه اجازه پيدا كند كه در امور داخلي ما دخالت كند و نه اين فرصت به او داده شود كه بخواهد با كارت ايران بازي كند. در موضوع برجام بارها توصيه و تاكيد شده است كه وقتي شما توافق چند جانبه‌اي داريد و طرف اصلي تحريم‌ها امريكاست و از قضا تندروهاي امريكا و اسراييل از مخالفان جدي اين توافق هستند و دولت ترامپ با يكجانبه‌گرايي اين توافق را نقض كرده است، شما بايد اين يكجانبه‌گرايي را نقد كنيد و با دست بالا وارد مذاكره مستقيم با دولتي شويد كه خودش شعار احياي برجام را داده است. فرصت‌سوزي چرا؟ چرا برجام را رقيب سياسي خود دانستيد كه امروز نتوانيد بدنه اجتماعي خود را با آن همراه ‌سازيد. 
با خود فكر نكرديد كه وقتي برجام به عنوان يك دستاورد ملي در رقابت‌هاي جناحي به گروگان گرفته شود، به فردي مانند ترامپ هم اين مجوز را مي‌دهد كه آن را نقض كند. همان‌طور كه خيلي‌ها بعد از روي كار آمدن ترامپ تيتر اول رسانه‌هاي‌شان اين بود كه: «ترامپ از برجام خارج شو!» 
سوم) اتفاقي كه بايد به‌موقع از وقوع آن پيشگيري مي‌شد، ارجاع پرونده ايران به شوراي امنيت سازمان ملل بود. در واقع بدترين اتفاق براي پرونده هسته‌اي همين ارجاع بود و اتفاق ناگزير براي دور كردن تهديد قطع‌نامه‌هاي شوراي امنيت و پيشگيري از فعال شدن مكانيزم ماشه شكل‌گيري توافقي چندجانبه مانند برجام بود. واقعيتي كه مخالفان برجام از ابتدا آن را ناديده مي‌گرفتند يا عمدا به روي مبارك خود نمي‌آوردند.


چهارم (چرا برجام بزرگ‌ترين دستمايه ايران براي دور كردن تهديدهاي شوراي امنيت عليه ايران و شكست ائتلافي است كه اسراييل براي ايفاي نقش بازيگرداني خود در منطقه خاور ميانه به دنبال آن است؟ در اينكه سلطه و توسعه‌طلبي و رفتارهاي امريكا يكي از عواملي است كه ثبات جامعه جهاني را تهديد مي‌كند و اين كشور موجب جنگ‌ها و من‌جمله كودتا عليه دولت ملي و قانوني دكتر مصدق داشت، ترديدي وجود ندارد، اما راه به چالش كشيدن اين هژموني لزوما از جاده هماوردي يا نفي آن نمي‌گذرد. تجربه كشوري مانند مالزي پيش روي ماست. نه شرقي و نه غربي به معناي حفظ استقلال و نفي سلطه است، انجام مذاكره مستقيم با كشوري كه طرف اصلي تحريم‌ها عليه ايران است، نه تنها به تاييد اين سلطه يا نفس شعار استقلال نيست، بلكه استفاده از ظرفيت‌ها و مناسبات جهان كنوني است. خاصه كه ايران پايبندي خود را به تعهدات برجام ثابت نموده و مي‌تواند در اين مذاكرات دست بالا را داشته باشد. چه دليلي بالاتر از اينكه بزرگ‌ترين مخالف برجام اسراييل است، مي‌تواند حجتي بر اهميت اين توافق راهبردي براي توقف بازي‌ها و بازيگرداني‌هاي او در منطقه  باشد.
پنجم) با توجه به چالش شوراي امنيت و اينكه از ساختاري كه دولت‌هاي امريكا دارند، نمي‌توان هيچ تضمين حقوقي كه آنها را متعهد به انجام آن كند، در واقعيت وجود ندارد، بايد فرصت عهدشكني را از اين ساختار گرفت. چگونه؟ راه‌حلي جز خلع سلاح كردن استراتژيك براي تضمين وجود ندارد. اينكه مذاكره‌كنندگان دولت سيزدهم بتوانند تضمين‌هايي كه ضمانت اجرايي داشته باشند در توافق جديد كسب كنند، قابل توجه است. اما طبعا آنچه كه مهم است ضمانت اجراست. اينجاست كه بايد كشور امريكا را فقط دولت امريكا نديد. اينجاست كه بايد از قدرت ديپلماسي عمومي استفاده كرد و سراغ مردم و نخبگان ضد جنگ و تحريم امريكا رفت. آنها هستند كه در نهايت خواست خود را به دولت‌هاي امريكا تحميل مي‌كنند. اما گام اول اين همراهي احترام گذاشتن به نمادهاي ملي و هويتي كشورشان است. با شعار مرگ بر امريكا و آتش زدن پرچم اين كشور، عملا اين هويت انكار، نفي و در معرض تهديد قرار مي‌گيرد. كافي است اين شعار مرگ و سوزاندن پرچم اين كشور از دستور كار كنار گذاشته شود. اين آغاز دوستي با مردم كشوري است كه قاطبه آنها با هر نوع جنگ و آتش افروزي كشور خود عليه كشورهاي ديگر مخالفند. كاري كه ماهاتير محمد هوشمندانه آن را به نفع كشورش به انجام رساند.