سازمان نظام معلمی تشکیل شود

آموزش‌وپرورش به دلیل ارتباط نزدیک با زندگی خانواده‌ها همواره در معرض توجه بوده است. این وزارتخانه در دولت یازدهم و در ایام انتخابات، دچار حاشیه‌های متعدد شد. اکنون تصور می‌کنید مهم‌ترین اولویت وزارت آموزش‌وپرورش در دولت دوازدهم چه موضوعاتی باید باشد؟
باید بپذیریم مسیری که آموزش‌وپرورش در گذشته طی کرده، لزوما برای آینده مسیر درستی نیست؛ به عبارت دیگر با توجه به شرایط امروز، مسیر طی‌شده در گذشته دیگر پاسخگو نیست. برای یافتن راه‌های جدید باید با خلاقیت به مدیریت نگاه شود. پیدا کردن روش‌هایی برای عبور از موانع پیش روی آموزش‌وپرورش، اولویت نخست است. آنچه به صورت مداوم مورد توجه قرار داشته تاکید بر خود مساله بوده است. اگر این سوال را 20سال پیش هم می‌پرسید، همان موانعی که در آن سال‌ها فراروی آموزش‌وپرورش بود، امروز هم وجود دارد و نتوانسته‌ایم روش‌های پایداری برای عبور از این موانع پیدا کنیم. همواره خواسته‌ایم از راهکارهای سنتی برای حل مسائل استفاده کنیم که همین امر سبب شده موانع 20سال پیش کماکان وجود داشته باشد و موجب فاصله میان آموزش‌وپرورش با وضعیت باکیفیت و مورد انتظار شود.
چطور ممکن است در طول 20سال مشکلات حل‌نشده باقی مانده باشند؟
دلیلش این است که هنوز هم از همان مسیری که در 20سال پیش استفاده می‌شد، بهره گرفته می‌شود. اداره آموزش‌وپرورش امروز مانند همان 20سال پیش است و تا وقتی این‌گونه باشد بهبودی مشاهده نخواهد شد. بار دیگر تکرار می‌کنم که آموزش‌وپرورش از کیفیت فاصله دارد. منظور از کیفیت هم رضایت جامعه است. به دلیل اینکه فاصله زیادی با خط کیفیت وجود دارد و به‌طور طبیعی در چنین وضعیتی نمی‌توان آموزش‌وپرورش باکیفیتی داشت، بنابراین این وزارتخانه همواره مورد اعتراض و انتقاد همه آحاد جامعه قرار دارد. نیاز نخست در حل مسائل آموزش‌وپرورش یافتن راه‌های جدید برای اداره آن است. باید ایمان بیاوریم تا زمانی که بخواهیم از همان مسیر گذشته با موانع موجود مبارزه کنیم، شکست خواهیم خورد و این موانع کماکان سر راه خواهند ماند.


اراده‌ای برای یافتن مسیر جدید نبوده یا اینکه آموزش‌وپرورش آن‌قدر درگیر مسائل دیگر است که فرصت این کار را نداشته است؟
بخشی از آن مربوط به نبود اراده است که نمی‌توان آن را کتمان کرد، اما به نیاز یافتن راه‌های جدید از منظر خلاقیت و نوآوری نگاه نشده است. به عنوان نمونه یکی از مشکلات مزمن در آموزش‌وپرورش معیشت معلمان است. همیشه خواسته‌ایم مشکل معیشت معلمان را از روش‌هایی که قبلا بوده، حل کنیم. مثلا سهم آموزش‌وپرورش را در بودجه عمومی دولت افزایش دهیم و دائما بگوییم دولت باید بودجه بیشتری به این وزارتخانه اختصاص دهد تا بتوان وضعیت معیشت معلمان را بهبود ببخشید. این راهکار، مسیری است که 20- 30 سال پیش هم به آن فکر می‌کردیم و انتخاب می‌شد، در حالی‌که امروز این روش به‌تنهایی جواب نمی‌دهد و ظرفیت دولت‌ها برای افزایش اعتبارات آموزش‌وپرورش، ثابت و معین است، یعنی تا حدی قادر به افزایش آن است و بیش از آن امکانپذیر نیست یا در بحث تکیه بر محفوظات در برنامه‌های درسی هم همین رویه جاری است. یکی از انتقادات به آموزش‌وپرورش این است که برنامه‌های درسی به‌گونه‌ای است که تنها بر محفوظات تکیه دارد و دانش‌آموزان فرمول‌ها و تعاریفی را حفظ می‌کنند، امتحان می‌دهند تا نمره بگیرند، اما بعد از 20روز تا یک ماه فراموش می‌کنند و اول مهرماه روز از نو و روزی از نو!
یکی از سوالات همین بود که چرا مباحث آموزش داده‌شده در آموزش‌وپرورش، کاربری عملی ندارد و تنها در حد خواندن برای کسب نمره است.
درست است. این مدل برنامه‌ریزی درسی از 30-40 سال پیش آغاز شده است. نیاز امروز جامعه مهارت‌های زندگی است. دانش‌آموزان باید یاد بگیرند چگونه زندگی اجتماعی داشته باشند، اما هیچ‌گاه در مدرسه چنین موضوع مهمی آموزش داده نمی‌شود و نتیجه هم این می‌شود که انتقاد می‌کنند چرا در مدارس تنها بر محفوظات تاکید می‌شود. این صورت‌مساله‌ای است که همه به آن می‌پردازند، اما من به عنوان کارشناس و مدیر آموزش‌وپرورش که باید مسیرهای جدید برای این موضوع پیدا کنم چنین کاری را انجام نمی‌دهم و مجددا از همان روشی که 20 یا 30 سال پیش برنامه‌ریزی شده بود تبعیت می‌کنم. اگر خیلی همت شود 200صفحه کتاب به 150صفحه تبدیل می‌شود. این مدل سنتی است و پاسخ نمی‌دهد. همان 150صفحه باقیمانده هم تکیه بر محفوظات است. در آموزش‌وپرورش امروز به افرادی برای تصمیم‌گیری نیاز داریم که خلاقیت در پیدا کردن مسیرهای جدید برای عبور از موانع داشته باشند. آن مدیر و کارشناسی نمره خوبی می‌گیرد که راه‌های جدید معرفی کند، نه آنکه راه‌هایی که در گذشته بوده و اجرا شده را در سخنرانی‌هایش با آب و تاب زیادی مطرح و طرحی مبتنی بر روش‌های قدیم ارائه کند. آموزش‌وپرورش زمانی می‌تواند از سیکل بسته‌ای که سال‌ها در آن گرفتار است، خارج شود که با استفاده از تجربیات گذشته و بین‌المللی، روش‌های جدیدی برای برون‌رفت از مشکلات پیدا کند.
خودتان راهکاری ارائه کرده‌اید؟
بنده سال‌ها معاون مالی اداری وزارت آموزش‌وپرورش بودم و تمام تلاشم بر این بود که روش‌های متفاوت از گذشته پیدا کنیم که تا حدودی هم موفق بودم. در حدود سه سالی که در این جایگاه بودم زمان کافی برای به ثمر نشستن این روش‌ها نبود. این کارها نیازمند زمان بیشتری است، اما در همان زمان هم در حوزه منابع مالی، نیروی انسانی و... ابتکارات جدیدی را پایه‌گذاری کردیم.
آموزش‌وپرورش نهادی مستقل از سایر نهادها نیست و به همین دلیل نیازمد ارتباط با دیگر نهادها و بخش‌هاست. در روش جدید این تعاملات چگونه تعریف شده است؟
همان‌طور که اشاره کردید آموزش‌وپرورش فصل مشترک و محل اتصال همه مراجع و نهادهاست. اهمیتی که آموزش‌وپرورش در چشم‌اندازهای آینده جامعه دارد، ایجاب می‌کند که نوع تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی در این وزارتخانه مورد وفاق همه بخش‌ها و نهادهای کشور باشد. در کشور ما گروه‌های سیاسی با سلایق مختلف فعال هستند و نهادهایی داریم که قطعا سلایق آنها با هم تفاوت دارد که این تفاوت‌ها باید به شکل فصل مشترکی در آموزش‌وپرورش جمع شود. اگر نوع برنامه‌ریزی در آموزش‌وپرورش به شکلی باشد که صرفا منطبق با یک سلیقه سیاسی باشد، قطعا در سایر بخش‌ها نگرانی‌هایی را ایجاد می‌کند. مدل برنامه‌ریزی در آموزش‌وپرورش باید به نحوی باشد که تمام دیدگاه‌ها و سلایق متفاوت این اطمینان را پیدا کنند که مسیر آموزش‌وپرورش مسیر درستی است.
به نظر نمی‌رسد هماهنگی مدنظر شما قابل تحقق باشد. زمانی که دولت آقای روحانی آغاز به کار می‌کند، برنامه و استراتژی جدیدی دارد که با دولت قبل متفاوت است و سیاست‌های کلی نظام نیست که واحد باشد.
دولت‌ها که تغییر می‌کنند سلایق سیاسی هم تغییر پیدا می‌کند که طبیعی است، اما اقتضای آموزش‌و‌پرورش این است که سلایق سیاسی در برنامه‌ریزی آموزشی و درسی تأثیر‌گذار نباشند. هدف آموزش‌وپرورش کشور صرف‌نظر از سلایق سیاسی، مشترک است. گروه‌های سیاسی هدف آموزش‌وپرورش را یک موضوع می‌دانند و آنچه موجب اختلاف می‌شود روش‌های حرکت به سمت هدف است. افرادی که اکنون در تصمیم‌سازی‌های دولت یازدهم مشارکت ندارند، همواره با نگرانی و تردید به آموزش‌وپرورش نگاه می‌کنند که مبادا این وزارتخانه بچه‌های ما را از دین و معرفت دور کند. این شکاکیت تعارض را بالا می‌برد و وقتی چنین شد آموزش‌وپرورش به‌جای پرداختن به مسئولیت اصلی خودش و صرف انرژی در این مسیر، باید به حاشیه‌ها جواب دهد، یعنی حاشیه‌هایی برای آموزش‌وپرورش ایجاد می‌شود که انرژی برای ماموریت اصلی را می‌گیرد. آنچه من به عنوان وفاق همگانی مطرح کردم این‌گونه حاصل خواهد شد که در مرحله تصمیم‌سازی و نه تصمیم‌گیری در آموزش‌وپرورش، افراد مختلقی که ذینفع در موضوع و ماموریت این وزارتخانه هستند، در جریان فرایند تصمیم‌سازی آموزش‌وپرورش باشند. باید به‌طور مداوم اطلاع‌رسانی دقیق از فرایند آموزش‌وپرورش با مردم و نهادها و همه آنهایی که در حوزه ذینفعان هستند، داشته باشیم.
چرا برای اجرای این ایده، آموزش‌وپرورش سخنگو ندارد؛ همان‌طور که وزارت‌خارجه دارای سخنگویی است که هر هفته رخدادهای این وزارتخانه را اعلام می‌کند؟
سخنگو خوب است اما کافی نیست. باید شبکه اطلاع‌رسانی گسترده داشته باشیم که مرتبا آنچه اتفاق می‌افتد را اطلاع‌رسانی کند. مثلا اعلام شود برنامه درسی دچار چه تغییراتی می‌شود، کدام بخش‌ها تغییر می‌کند یا حذف می‌شود. توضیح داده شود که چرا تغییر داده می‌شود. در حوزه منابع انسانی قرار است چه تغییراتی صورت گیرد و... . این اطلاع‌رسانی‌ها، اعتمادی را در سطح جامعه ایجاد می‌کند که این اعتماد سبب برطرف شدن نگرانی‌ها می‌شود یا آن را کاهش می‌دهد. از سوی دیگر، سوءاستفاده‌هایی که منتقدان و مخالفان سلایق دولت دارند هم کاهش پیدا می‌کند، چراکه دیگر نمی‌توانند حاشیه‌سازی کنند.
جالب این است که وقتی مخالفان دولت بهانه‌ای برای تخریب ندارند، سراغ آموزش‌وپرورش می‌آیند.
آموزش‌وپرورش ماهیت منحصربفردی در کشور دارد. شاید برای جامعه مهم نباشد که وزارت صنعت در مورد فولاد چه سیاستی دارد، چراکه ذینفع نیستند، اما ذینفعان در آموزش‌وپرورش به‌اندازه 80‌میلیون نفر هستند. فردی که مخالف سیاست دولت است، از خلأ اطلاعاتی سوءاستفاده می‌کند. در همین موضوع سند 2030 بخشی از انتقادات درست است، اما یک بخش هم مورد سوءاستفاده مخالفان دولت قرار گرفت. آن بخشی که مورد سوءاستفاده قرار گرفت از همین خلأ و ضعف اطلاع‌رسانی ما استفاده کردند. اطلاع‌رسانی ما دقیق نبود، مردم در جریان قرار نگرفتند، مجلس هم کمتر در جریان دقیق تصمیمات قرار گرفت و سایر گروه‌های ذینفع در آموزش‌وپرورش هم بی‌اطلاع بودند که سبب فشار زیادی به دولت شد. در آموزش‌وپرورش به دلیل گستردگی ذینفعان، باید اطلاع‌رسانی از فعالیت‌ها داشته باشیم و حرف سلایق سیاسی گوناگون را بشنویم. در تصمیم‌سازی باید حرف آنها و نگرانی‌هایشان را بشنویم و سپس براساس آن نگرانی‌ها، برنامه‌ریزی صورت گیرد.
مطالبات و توقعاتی از آموزش‌وپرورش وجود دارد. این انتظارات و توقعات با مقدورات کشور همسویی دارد یا خیر؟
 در سال‌های اخیر به دلایل مختلف سطح انتظارات و توقعات از آموزش‌وپرورش به‌اندازه‌ای بالا رفته است که با مقدورات تناسب ندارد. منظور هم فقط بحث مالی نیست، بلکه همه زمینه‌ها مدنظر است. به هر حال کشور مقدوراتی دارد که می‌شود آن را کاهش یا افزایش داد، اما در نهایت دارای حد مشخصی است. این دامنه در بالاترین سطح خود با توقع و انتظارات، فاصله پیدا کرده است. اگر این فاصله پر نشود نتیجه آن نارضایتی می‌شود. امروز توقعاتی که از سیستم آموزش‌وپرورش است تناسبی با مقدورات ندارد.
شما به مشکلات اشاره می‌کنید، اما چه راه‌حلی وجود دارد؟
یکی از برنامه‌هایی که می‌تواند در رفع مشکلات کمک بزرگی به آموزش‌وپرورش کند تشکیل تشکلی با حضور معلمان است، یعنی معلمان در حوزه‌های تصمیم‌گیری تخصصی این وزارتخانه دخالت داشته باشند، مانند سازمان معلمی که مطرح شده بود. این تشکل مانند سازمان نظام مهندسی است که بخشی از وظایف اداره مهندسی کشور را نهاد غیردولتی که از خود مهندسان تشکیل شده اداره می‌کند و به نوعی تغییر روشی است که در ابتدای بحث به آن اشاره کردم. اکنون تمام آموزش‌وپرورش از سوی وزارتخانه اداره می‌شود، اما از فردا می‌توان بخشی از آن را به معلمان خبره، متعهد، حرفه‌ای و... سپرد. اکنون سازمان نظام معلمی با این فلسفه و منطقی که دارد مورد تایید همگان است و باید تشکیل شود و مثلا معلمان گواهی صلاحیت علمی خودشان را از این طریق ارزیابی کنند. دولت چرا باید در این مقولات دخالت کند؟
اما این روند و تشکیل تشکل سازمان نظام معلمی و پذیرش آن نیاز به زمان زیادی دارد، چراکه بحث چالش‌آفرینی است. این‌طور نیست؟
درست است. اگر بخواهید همین موضوع منطقی و مطلوب را تصویب و ابلاغ کنید، کار بسیار سخت و دشواری است، زیرا بلافاصله گروهی می‌گویند مبادا این سازمان نظام معلمی پس‌فردا تظاهراتی را سازماندهی کند که نتوان آن را کنترل کرد یا مبادا این نظام معلمی اختلالی در مدیریت منابع انسانی ایجاد کند که نتوان آن را مدیریت کرد. ‌هزار و یک اما و اگر پشت آن می‌آورند و در نتیجه این ایده خوب را زمینگیر می‌کنند. شرایط کشور باید به‌تدریج آماده شود و گروه‌های ذینفع را که نگرانی‌ها را مطرح می‌کنند، باید دور یک میز بنشانیم و بگوییم می‌خواهیم این کار را انجام دهیم و حالا شما چه ملاحظاتی را لازم می‌دانید تا از آن نگرانی‌ها کاسته شود. مخالفان نباید ریشه و اصل تشکیل این سازمان را بزنند، بلکه اجازه دهند کار آغاز شود و طی چهار - پنج سال به آنجا برسیم که از پتانسیل عظیم نیروی انسانی در آموزش‌وپرورش، در اداره این وزارتخانه هم استفاده کنیم که مطالبه بحق معلمان است. معلمان گلایه می‌کنند چرا نام هر فردی که مدرک لیسانس دریافت کرد «معلم» می‌شود و سر کلاس می‌رود. این فرد تقریبا همان‌اندازه حقوق می‌گیرد که یک معلم با تجربه متخصص دریافت می‌کند. نظام پرداخت‌ها متناسب با صلاحیت افراد نیست، در حالی‌که مثلا نظام پرداخت یک پزشک عمومی با پزشک متخصص متفاوت است.
برای حل این مشکل راهکاری هم هست یا فقط باید منتظر زمان بود؟
دو کار باید انجام شود. نخست اینکه معلمان را با اطلاع‌رسانی دقیق قانع کنیم که مقدورات کشور را در نظر بگیرند و توقعشان را متعادل کنند. مثلا معلمان می‌گویند چرا خودمان کتاب تالیف نکنیم که حرف خوبی است، اما به پیش‌نیازهایی احتیاج است. امثال این انتظارات را باید متعادل کنیم و از سوی دیگر مقدورات را طی رایزنی با دولت و مشورت‌های صادقانه با رقبای سیاسی، مطرح کنیم و بگوییم می‌خواهیم مقدورات را بالا ببرید یا به مجلسیان بگوییم ما نیاز به قوانین و مقرراتی داریم که این مشکلات را حل کند.
یکی از مسائلی که مطرح می‌شود آن است که دستگاه آموزش‌وپرورش دستگاه عریض‌وطویلی است. آیا در همه کشورهای دنیا آموزش‌وپرورش از نظر تعداد کارمند و اعضای ستادی چنین پرحجم است؟ برخی می‌گویند اداره این دستگاه عریض‌وطویل از حوزه اختیارات وزیر خارج است، چون بزرگ‌ترین دستگاه اجرایی کشور است. آیا راهکاری برای کوچک و چابکسازی وزارت وجود ندارد؟
به عنوان فردی که 33سال در سطوح مختلف آموزش‌وپرورش حضور داشته‌ام، در یک جمله به این سوال پاسخ می‌دهم که راه نجات آموزش‌وپرورش، ارتقای بهره‌وری است، یعنی باید بتوانیم بهره‌وری اعم از حوزه نیروی انسانی و منابع را افزایش دهیم. شرط لازم برای بالا بردن بهره‌وری کاهش تمرکز است. در مدیریت اصطلاح درجه پیچیدگی و درجه رسمیت و درجه تمرکز وجود دارد که سه شاخص مهم در ارزیابی سیستم‌ها و سازمان‌هاست. در آموزش‌وپرورش هر سه این شاخص‌ها در حد اعلاست و درجه رسمیت، پیچیدگی و تمرکز این وزارتخانه بسیار بالاست. کوچک شدن سیستم آموزش‌وپرورش، بهره‌وری و سرعت تصمیم‌گیری را بالا می‌برد و خلاقیت‌ها افزایش پیدا می‌کند. وقتی اختیارات را به مدیر مدرسه و نهادهای مدرسه دادید، اگر با مشکلی مواجه شدید به‌جای رفتن سراغ کتاب مقررات و یافتن مثلا ماده فلان که 30 و 40 سال پیش هم همین کار را می‌کردیم، اختیار تصمیم‌گیری براساس شرایط آن مدرسه است و دیگر نیاز نیست تنها کتاب مقررات را مدنظر داشت.
قوانین داخل کتاب‌ها هنوز برای همان 30 - 40 سال پیش است؟
قوانین به‌روز شده، اما مثلا 700صفحه مقررات به مدیر مدرسه داده‌ایم. این تعداد مقررات به مدیر می‌گوید مانند فرد کر و کور و لال هستی که باید این 700صفحه تو را حرکت دهد. اگر درجه پیچیدگی را کم کنیم، در صورت بروز مشکلی در مدرسه معلمان جمع می‌شوند و به بررسی موضوع و یافتن راهکار براساس شرایط شهر و مدرسه می‌پردازند. دیگر نگاه نمی‌کنند فلان ماده مقررات چه گفته، بلکه راه‌حلی به عقل خودشان می‌رسد که این همان مصداق بهره‌وری است.
فرق بخش دولتی و خصوصی هم در همین بهره‌وری است، یعنی بخش خصوصی توجه زیادی به قوانین قدیمی ندارد و براساس کسب بیشتر منافع، تصمیماتی اتخاذ و اجرا می‌کند.
درست است و مثال خوبی زدید. مقررات در شرکت‌های خصوصی و سازمان‌های غیردولتی غالبا کمک‌کننده به تصمیم‌گیر است، یعنی اگر تصمیم‌گیر بخواهد از آنها استفاده می‌کند و در غیر این‌صورت توجهی به آنها نخواهد داشت. مقررات در بخش‌های خصوصی حاکم بر تصمیم نیست. زمانی مقررات تسهیل‌کننده است و زمانی هم حاکم است. اکنون در بسیاری از مسائل مدارس، مدیر می‌داند راه‌حل مندرج در مقررات درست نیست، اما چاره‌ای ندارد و باید اجرا کند.
پس به این نتیجه می‌رسیم که اکنون در قوانین آموزش‌وپرورش اختیار زیادی برای مدیران لحاظ نشده و آنها تنها مجری مقررات قدیمی هستند. درست است؟
من در پاسخ به سوالات قبل به لزوم کاهش درجه رسمیت اشاره کردم که یک مورد آن همین است که استانداردها را تعیین کرده و دستورالعمل می‌نویسید و به کارمندتان در سازمان می‌گویید آن‌طور که من می‌گویم باید کار را انجام دهید که به آن درجه رسمیت می‌گویند. هر اندازه تعداد این دستورالعمل‌ها در سازمانی بیشتر باشد درجه رسمیت آن بالاتر است، البته در برخی سازمان‌ها درجه رسمیت باید بالا باشد، یعنی کارکنان باید مطابق دستوری که داده می‌شود، عمل کنند، اما در آموزش‌وپرورش امروز نباید درجه رسمیت آن‌قدر بالا باشد. مدیر مدرسه باید بتواند در زمان‌هایی دستورالعمل‌ها را کنار بگذارد و براساس آنچه خود می‌داند و جمع معلمان به نتیجه رسیدند، کاری انجام دهد که متاسفانه اکنون در آموزش‌وپرورش این‌گونه نیست.
نتیجه عملکرد براساس دستورالعمل آموزش‌وپرورش چه بوده است؟
نتیجه بالا رفتن درجه رسمیت، درجه پیچیدگی و درجه تمرکز، این است که بهره‌وری به میزان زیادی پایین آمده است و همین موضوع یکی از انتقادات است که به آموزش‌وپرورش می‌شود و به نظر من انتقاد درستی است. البته باید در نظر داشت که مخاطب این انتقاد معلم نیست، بلکه من مدیر ارشد وزارت آموزش‌وپرورش و بنده کارشناس ارشد وزارتخانه و تصمیم‌گیران ارشد کشور هستیم که اجازه نمی‌دهیم بهره‌وری بالا برود.
راستی چرا خانم‌ها در سطوح بالای مدیریتی آموزش‌وپرورش مظلوم واقع شده‌اند و شاهد حضور آنها در سطوح بالای مدیریتی این وزارتخانه نیستیم؟
آنچه اشاره کردید انتقاد درستی است. 60‌درصد نیروی انسانی در آموزش‌وپرورش را خانم‌ها تشکیل می‌دهند و زمینه به‌کارگیری نیروی خانم در آموزش‌وپرورش نسبت به سایر دستگاه‌ها بسیار بیشتر است. عدم استفاده از خانم‌ها در سطوح بالای مدیریتی آموزش‌وپرورش انتقاد درستی است، اما نباید فراموش شود موانعی وجود دارد که باید برداشته شود، برای مثال خانم‌ها در آموزش‌وپرورش رغبتی به پذیرفتن کارهای اداری ندارند، چراکه ساعت کاری نیروهای آموزشی به نحوی است که فرصت بیشتری برای رسیدگی به خانواده در اختیار آنها قرار می‌دهد، اما اگر همین خانم نیروی اداری شد دیگر آن ساعات و تعطیلات را ندارد، بنابراین یکی از موانع این است که خانم‌ها در پذیرش مسئولیت‌های اداری رغبت کمتری نشان می‌دهند. البته می‌توان به نحوی آن را تسهیل کرد تا رغبت افزایش پیدا کند. در لایه مدیران میانی کمتر از خانم‌ها استفاده شده است. امروز در لایه مدیران ارشد برای استفاده از خانم‌ها و به‌کارگرفتن مدیر توانمند خانم با مشکل مواجه هستیم. تجربه 30-40‌ساله نشان می‌دهد که در آموزش‌وپرورش انتقال مدیریت از مدیر عملیاتی به مدیر میانی و سپس مدیر عالی باید به شکل سلسله‌مراتبی اتفاق بیفتد و تجربه ما در آموزش‌وپرورش در 20-30 سال گذشته هم نشان داده اگر یک مدیر عملیاتی موفق را به یکباره در جایگاه مدیر ارشد قرار دهیم، با شکست مواجه می‌شویم. مثلا اگر یک مدیر مدرسه که همه او را موفق می‌دانند را در جایگاه معاون مدیرکل بگذارند، این خانم که تا دیروز مدیر مدرسه موفقی بوده، پس از رسیدن به مدیرکلی بسیار ناکارآمد شده است و پس از شش ماه همان‌هایی که می‌گفتند چرا از خانم‌ها در لایه مدیریت استفاده نمی‌کنید، گفتند عجب اشتباهی کردیم که خواستیم از خانم‌ها استفاده شود.
حس حسادت مردانه است که برایشان سخت است پیشرفت خانم‌ها را ببینند؟
نه، این‌طور نیست. مدیر موفق مدرسه را باید یک تا دو سال به عنوان مدیر آموزش‌وپرورش منطقه منصوب کنیم. امروز اگر بپرسید چرا از مدیران خانم در مدیریت عالی استفاده نمی‌کنید، پاسخ ندارم، چون زمینه برای این خانم‌ها فراهم نشده است که در لایه مدیران میانی قرار بگیرند و با مهارت مدیریت میانی و ارشد آشنا شوند و پس از دو سال به‌مراتب بالاتر بروند. آموزش‌وپرورش می‌تواند به یک مدل موفق برای سایر دستگاه‌های اجرایی تبدیل شود، یعنی در آموزش‌وپرورش مدل پیشرفت سلسله‌مراتبی را اجرا کنیم و سایر نهادهای اجرایی از آن الگوبرداری کنند و از پتانسیل عظیمی که نیروهای انسانی خانم دارند بیشتر در سطوح مدیریت استفاده شود.
زمان بیکاری در مدارس زیاد است، ساعاتی هست که دستاورد روشنی وجود ندارد و همین موجب کسلی دانش‌آموزان می‌شود. چرا تدبیری برای نشاط و سرزندگی دانش‌آموران در مدرسه نشده است که خانه دوم آنهاست؟
این روال را خودمان درست کردیم و قابل تغییر است. آنچه اشاره کردید به دلایل مختلف رخ داده که بخشی از آن به‌خاطر شرایط فیزیکی و برنامه‌های آموزشی و درسی و بخشی هم به دلیل نداشتن مهارت نیروی انسانی است. البته در برخی مدارس دولتی این مشکل کمتر است و دانش‌آموزان آزادانه‌تر در مدرسه زندگی می‌کنند و شاداب‌تر هستند، اما متاسفانه اغلب مدارس دارای محیط خشک است که در آن دانش‌آموزان فقط به ساعت نگاه می‌کنند که تعطیل شود. به محض به صدا درآمدن زنگ پایان، گویی صدها زندانی حبس ابد آزاد شده‌اند. وقتی به دلایلی مانند بارش برف، مدارس تعطیل می‌شود، همه از ذوق و شوق شش متر به بالا می‌پرند که نشان می‌دهد مدرسه دارای محیطی نیست که دانش‌آموزان در آن احساس سرزندگی کنند. بخش عمده این شرایط هم مربوط به برنامه‌های درسی و مطالب خشک است، یعنی مطالبی که دانش‌آموزان احساس می‌کنند کارآمد نیست و مجبور هستند آن را حفظ کنند، مانند غذایی که ممکن است خوب باشد، اما آن را جلوی فردی می‌گذارند که تمایل به خوردن آن غذا ندارد و به او می‌گویند اگر تمام این غذا را نخوری، نمی‌توانی از در خارج شوی که با ‌هزار سختی غذا را قورت می‌دهد تا زودتر خارج شود. برنامه درسی و آموزشی و پرورشی هم همین‌طور است و نگاه خلاقانه و ابتکاری برای تغییر نداشتیم. هیچ‌وقت ننشستیم و بگوییم محیط مدرسه این‌طور است و چه کنیم که دانش‌آموزان با اشتیاق بیشتری بیایند و موقع رفتن هم با قدری دلتنگی مدرسه را ترک کنند؟ مدارس از خلأ روش‌های خلاقانه برای تغییر در برنامه‌های آموزشی و پرورشی رنج می‌برند.
یکی از دغدغه‌های دانش‌آموزان احضار والدین برای شکایت از اقدامات آنهاست. این موضوع هم سبب نگاه نگران دانش‌آموزان به مدرسه و مسئولان آن است. این‌طور نیست؟
ارتباط اولیا با مدرسه هر اندازه بیشتر باشد به بهبود شرایط و کیفیت می‌انجامد. مدل انتخاب رئیس منطقه باید عوض شود. مدیر منطقه باید با معیارهای دیگر انتخاب شود. اگر بپذیرید به فردی نیاز داریم که خلاقیت داشته و راه‌های جدید را بتواند پیدا کند، مدیر مدرسه و رئیس منطقه به نحو دیگری انتخاب می‌شود، یعنی فردی به عنوان رئیس منطقه انتخاب می‌شود که بتواند راه‌های جدید را پیدا کند. اینکه دست بر روی دست بگذاریم و گفته شود که از بالا نگفتند چه کنیم، درست نیست. مدیر مدرسه به‌جای اینکه فکر کند اولیای دانش‌آموزی که قوانین مدرسه را رعایت نمی‌کند و مشکل‌دار است را احضار کند از زاویه دیگر به این مساله نگاه کند.