در ره منزل لیلی (یادداشت روز)

  یادکرد اربعین از اختصاصات سیدالشهدا، حضرت ابی‌عبدالله‌الحسین علیه‌السلام است و مشابه آن درباره هیچ نبی یا امام دیگر وجود ندارد. روز اربعین روز «زیارت» امام حسین علیه‌السلام است و از آنجا که اولین زیارت که در اولین اربعین صورت‌گرفته توسط زائری از صحابه نامدار حضرت رسول صلوات‌الله‌علیه بوده و بسیاری از اخبار پس از رحلت را به این صحابی داده است ـ نوع عمل جابر برای زیارت شهید عطشان کربلا که شامل راهپیمایی، غسل، ندبه و توسل می‌باشد، مورد امضا قرار گرفته است. بنابراین شیعه در تاریخ تلاش کرده تا با پیروی از روش جابر، یاد و نام امام مظلوم خویش را زنده نگه دارد.
یکی از موارد زیارت اربعین «پیاده‌روی» و به عبارتی «راهپیمایی» است. در راهپیمایی و پیاده‌روی نوعی «شیفتگی توأم با حزن» وجود دارد؛ نوعی سرگشتگی سوگوارانه و تمنای آنچه بر محبوب گذشته بر خویشتن را در ذات خود دارد؛ یعنی «طلب». راهپیمای حسین در این عمل، در واقع از خداوند می‌خواهد که آنچه بر حسین رفته و امام مظلوم به آن مفتخر گردیده است را به او هم نصیب کند. یعنی یک حرمان خودخواسته متعالی و به قول لسان‌الغیب؛
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی


این راهپیمایی خود را به بلا افکندن برای رسیدن به محبوب است و در واقع تمثیلی هر چند بسیار ناقص از وضعی است که بر محبوب و معشوق گذشته است. کاروان حسینی واحه به واحه در بیابان پیش رفت و در هر منزلگه خبری پرخوف و خطر رسید و ندایی که بازگردید و وعده‌هایی به کاروانسالار که تو شهید و خاندانت اسیر می‌شوند و او و «آن کاروان» سر بازگشت نداشتند و به پیش می‌رفتند تا به «کرب‌وبلا» برسند.
هیچ نداند بلا، واله و شیدای دوست
ورنه کجا سر برد، سر نه سزاوار اوست
خار مغیلان و زخم طعنه را از مکه تا کربلا بر خویش هموار کردند و در «کربلا» تن به تیغ سپردند و خم به ابرو نیاوردند و رضا به قضایی شدند که معشوق رقم زده بود. حالا شیعیان همان‌ها که خلق شدند از طینت کربلائیان، در اربعین به راه افتاده‌اند و با ذکر حسین حسین واحه به واحه می‌پیمایند تا به خاک خونرنگ کربلا برسند و حائر حسینی را در بغل بگیرند و تو گویی این امتداد همان کاروان است که در آن شیرخوارگان و سالخوردگان هرکدام نقشی داشتند و نیمروزی تا جریان تاریخ را عوض نمایند و عوض نمودند. امروز خبری جذاب‌تر از خبر اربعینیان برای دنیا نیست. دنیا این راهپیمایی را خیلی «رندانه» می‌داند، بزرگ‌ترین راهپیمایی تاریخ و بزرگ‌ترین «سرسپردگی آزادگان»، سینه‌زنان ستم‌سوز، معاصران حضور و راهگشایان امام غائب. در این راهپیمایی، عاشورا به مهدویت و ظهور اتصال پیدا کرده است؛ مانوری از عملیاتی که قطعاً در پیش است. مشت‌ نمونه خروار.
برای اربعین، زیارتی مقرر و نشانه‌ای از شیعه‌گری خوانده شده، مثال نماز شب و نماز فریضه و جهر به بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. زیارت اربعین، نشانی از زمان غیبت صغری دارد و به نیمه قرن سوم بازمی‌گردد و شیخ مفید آن را در «مسارالشیعه» روایت کرده است. در این زیارت خطاب به سالار شهیدان آمده؛ «وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَهًِْ وَحَیْرَهًِْ الضَّلالَهًِْ...» و جان خود را در راه تو داد تا بندگانت را از (گرداب) جهالت و نادانی و سرگردانی گمراهی برهاند.
ای خوش عاشقی که سر معشوق دارد و عشقش عاشق‌پرور و در یک کلام «پدر عاشق امت» است.
چه خوش باشد به وقت یار دیدن
بـسی دلـخسته را مقصد رسیدن
این فقره می‌گوید اگر حسین نباشد، بندگان در عین بندگی ممکن است گرفتار جهل و گمراهی شوند بی‌آنکه راه نجاتی داشته باشند. وجه دیگر این است که کار امت از جهل و گمراهی به کجا رسیده بود که جز با شهادت و اسارت آل‌‌الله اصلاح نمی‌شد.
در فقره دیگر زیارت اربعین گفته شده «...حَتَّى سُفِكَ فِی طَاعَتِكَ دَمُهُ وَ اسْتُبِيحَ حَرِيمُهُ...» در راه طاعت تو خونش بر زمین ریخت و حریم او شکسته شد. کربلا و عاشورا صحنه بندگی بزرگ‌زادگان بوده است، همان که آن عنصر لعین گفت: «تا زانوی اسبم طلا دهید که من پسر شاه‌ پرده‌دار را کشته‌ام». کسی در کربلا به خاک در افتاد که در افلاک بود.
بلندمرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
و در فقره دیگر زیارت اربعین آمده «وَ جاهَدْتَ فى سَبیلِهِ حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ» و تو در راه او مجاهده کردی تا آنگاه که مرگ تو را در ربود. این یعنی از همان چهارم هجری که زاده شد تا 61 که با چهره خونین، خدا را ملاقات کرد، در جهاد بوده، در زمان پیامبر، در رکاب پدر و در رکاب برادر و این همه در یک افق صورت گرفت. بنابراین جهاد و جد و جهد او با «خدا» شناخته می‌شود و نه در مصاف با پلیدی که به پیکارش آمده بود. بدین سبب او در آخرین لحظه که زمان انتها درجه مصائب اوست، از رضا و تسلیم صحبت کرد نه از جفا و ستم و این راه را از تولد تا مرگ بی‌وقفه پیمود.
در فقره‌ای دیگر آمده «وَ لَعَنَ اللهُ مَنْ ظَلَمَكَ وَ لَعَنَ اللهُ أُمَّهًًْ سَمِعَتْ بِذَلِكَ فَرَضِيَتْ به» پس لعنت خدا بر آن که تو را کشت و لعنت خدا بر آن که بر تو ستم روا داشت و لعنت خدا بر امتی که این شرح را شنید و به آن رضایت داد. آنان که امام را در کربلا با آن وضع به شهادت رساندند ـ که کسی را مثل آن پیش نیامده بود، آن‌گونه که امام مجتبی علیه‌السلام به برادرش فرمود: «لا يَوْمَ كَيَوْمِكَ» ـ فقط آنان نبودند که نیزه و شمشیر کشیدند و اسب تاختند، امتی بودند و هستند که به این رسم تن سپردند و در برابر آن تسلیم شدند. اینها مردمان یک شهر و یک مملکت و یک زمان نبودند، همه کسانی بودند و هستند که سر به کار خویش می‌گیرند و حسین‌ها را در برابر یزیدها تنها می‌گذارند.
در فقره دیگر آمده است: «أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُورا فِی الْأَصْلابِ الشَّامِخَهًِْ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَهًِْ [الطَّاهِرَهًِْ] لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّهًُْ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیَابِهَا» من گواهم که تو نوری بودی از پدرانی بلندمرتبه و مادرانی پاکیزه که دوره جاهلیت، که به انواع نجاسات آلوده بود، به آنان سرایت نکرده و بر آنان لباس‌های ناپاک نپوشانده بود. آنان که در حریم کبریا وارد شدند تا صاحبان حل و حرم را غارت کنند، حقیرانی بودند که نام و نشان جاهلی‌شان جز عار و نکبت و تن‌پوششان جز دنائت و پستی نبود. آنان شب‌پره‌هایی بودند که طاقت نور را نداشتند و در پی سیاهی و تباهی بودند. اینها کجا و پیامبرزادگانی که جز پاکی در آنها راه نداشت! آن هم پاکی تکوینی که هرگز رخدادها با هر سختی و حوادث با هر پستی آنان را کدر نمی‌کرد: «إِنَّما يُريدُ اللهُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ أَهلَ‌البَيتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطهيرًا» واقعه کربلا مصاف این نور با آن نار بود.
در فقره دیگری از این زیارت آمده است: «وَ أَشْهَدُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِینِی وَ خَوَاتِیمِ عَمَلِی وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ» گواهم که خود به شما مؤمنم و می‌دانم بازمی‌گردید و دوره شما آغاز می‌شود آنچنان که قوانین و معارف دینی می‌گویند و نیاز من جز این نیست و می‌گویم دلم تسلیم دلتان و کارم ادامه کارتان است. شیعه ادامه حسین است که اگر نباشد شیعه نیست. شیعه می‌داند کار امام و یارانش در ظهر یا عصر عاشورا به پایان نرسیده است کما اینکه کار آنان از صبح عاشورا یا اول محرم شروع نشده است. کار حسین و یاران او آغاز شده است، آنان بازمی‌گردند. من یقین دارم پس دلم با دل او یکی است و کارم جز کار او نیست. راه دیگری ندارم و به راه دیگری نمی‌روم.
این حقیقت اربعین و راهپیمایی آن است، می‌روند تا برسند؛ چون جای‌ماندگانی که به اختیار نمانده‌اند، خواب نرفته و دچار اشتباه نشده بودند، مانع داشتند و حالا که برداشته شده به راه افتاده‌اند تا برسند. کمی دیر شده اما راه باقی و مقصد معلوم است. بله هنوز خوف و خطر هم هست ولی آن که منتظر است به خوف و خطر فکر نمی‌کند؛ به وصال می‌اندیشد و برای منتظر هر صدایی در اطراف، تداعی صدای پای یار می‌کند و هر کورسویی برای او افقی از رسیدن است. بنابراین می‌رود و می‌رسد و آرام می‌گیرد و لذا گفته‌اند در قلب مؤمن از حسین نوری است که هرگز خاموش نمی‌شود.
در دیده من نوری است همواره همو بینم.
سعدالله زارعی