ايران يكپارچه خاري در چشم دشمنان

سرزمين پهناور و باستاني ايران به‌رغم اينكه طي قرون متمادي زخم‌هاي مهلكي بر پيكرش وارد و بخش‌هاي عمده‌اي از آن جدا شد هنوز در محدوده فعلي نيز خاري در چشم دشمنان منطقه‌اي و بازيگران جهاني است، هنوز در مناطقي از قفقاز، شرق و جنوب ايران زخم‌هاي ناشي از جدايي التيام نيافته و نبض‌هاي بريده‌شدگان از خاك اصلي به ياد كهن سرزمين اجدادي خود مي‌تپد، به‌رغم جدا شدن بخش‌هاي عمده‌اي از پيكر پهناور ايران توسط دشمنان (بعضا اقدامات دوستان نادان)، هنوز ايران كنوني در محدوده فعلي چون خاري در چشم دشمنان و بدانديشان و باعث آزار و نگراني آنهاست، اين بدانديشان خود را در سايه ايران رشيد و قوي، حقير مي‌انگارند لذا ايران عقب‌افتاده و اسير در مشكلات، با مردمي گرفتار معضلات اقتصادي و اجتماعي را آبي بر آتش حقارت خود مي‌دانند و آرزو مي‌كنند كه اين مشكلات روزي باعث خدشه در يكپارچگي ايران شود، زهي خيال باطل. ايران با موقعيت ژئوپليتيك خود هميشه چون الماسي درخشان بر پيشاني منطقه و جهان چهره‌نمايي كرده و از اين نظر مطمح نظر جهانگشايان تاريخ چون اسكندر، چنگيز، تيمور، تزارهاي روس، استعمار انگليس، پرتغالي‌ها، تركان عثماني، ناپلئون وحتي كوتاه قامتاني چون صدام و ... بوده ولي با وجود مشكلات اين داغ را بر دل همه تجاوزگران و بدانديشان خود گذاشته است. قدرت فرهنگي و توان ايرانيت، نيروهاي اشغالگر اسكندر را بعد از ۷۰سال حضور در خود مضمحل كرد، داغ آب‌هاي گرم خليج فارس را بر دل پتركبير گذاشت و آرزوي تجزيه ايران را با حمايت از مزدوران منطقه‌اي كمونيست آنها در گور دفن كرد، از چنگيز و هلاكو و تيمور جز خاطره‌اي باقي نگذاشت، حسرت تبريز را بر دل عثماني‌ها گذاشت و شاهد خفت و خواري صدام حسين متجاوز بود و شّرِ انگلستان را با همه كبكبه و دبدبه و قدرت و شيطنت و خباثت به خودش باز گردانيد. رمز بقاي اين سرزمين، يكپارچگي سياسي و فرهنگي و همبستگي و هويت بي‌مانندي است كه در تار وپود وجود ساكنان و صاحبان اين سرزمين پهناور باستاني صرف‌نظر از رنگ و بو و سليقه و گويش و زبان و باورهاي ديني و مذهبي و قومي چنان عجين شده كه  كرد، لر، بلوچ، آذري، عرب ايراني، بختياري، تركمن و گيلك، مازني و ... در شمال و جنوب و غرب و شرق و مركز بسان رنگين‌كماني چنان درآميخته‌اند كه رشك و حسد بدخواهان را دو چندان كرده است. طي چهار دهه گذشته به خاطر شرايط ويژه، كهن سرزمين ما دستخوش تحولاتي شده كه در سايه همبستگي، همدلي و درايت مسوولان كشتي ايران با همه فراز و نشيب در مسير متلاطم به ساحل نجات رهنمون شده است، لكن حوادث و تحولات داخلي طي سال‌هاي اخير پيكر ايران را دچار زخم‌هاي دروني كرده كه از يك طرف ايرانيان وطن‌دوست را مضطرب و مشوش كرده و از سوي ديگر بدانديشان و كج‌انديشان داخلي و همچنين دشمنان خارجي را به قهقهه‌هاي مستانه نزديك كرده است. اكنون ما در يك برهه حساس و خطرناك تاريخي در نتيجه دو قطبي شدن جامعه قرار گرفته‌ايم لذا عقل، انديشه، درايت وطن‌دوستي همگان از مردم و مسوولان ايجاب مي‌كند كه با يكدلي و همبستگي سرود «اي ايران» و «چو ‌اي نباشد تن من مباد» را سر دهيم و كشتي ايران يكپارچه را به ساحل نجات برسانيم و اين امانت را با افتخار و سربلندي به نسل‌هاي آينده منتقل نماييم.
ايران علاوه بر موقعيت ويژه ژئوپليتيكي و ژئواستراتژيكي مركز جهان تشيع نيز هست كه مسووليت علماي اعلام را نيز دوچندان مي‌كند لذا بر «شاخ نشستن و بن بريدن» و ايران را دچار آشوب كردن روا نيست، از اين رو بر آحاد ايران فرض است كه نسبت به سرنوشت كهن ديار ايران عزيز حساس باشند و رسالت تاريخي خود را نسبت به مام وطن فراموش نكنند. تاريخ به ما آموخته كه بزرگ‌ترين تهديد ممكن براي ايران، ايجاد شكاف بين مركز و پيرامون و همچنين ايجاد بي‌ اعتمادي بين ملت و دولت است. متاسفانه شواهد نه‌تنها گوياي شكاف روزافزون بين مركز پيرامون بلكه بي‌‌اعتمادي بيشتر بين ملت و دولت است كه «من نمي‌شنوم بوي خوش از اين اوضاع» خدايا ايران را از دروغ، دشمني و خشكسالي حفظ كن و آرامش را به اين كهن ديار باز آر.