چرا نخبگان می‌روند؟

نعمت احمدی وکیل دادگستری سخنگوي دولت اعلام کرده است: در 5 سال گذشته حدود دو هزار نفر از نخبگان به کشور بازگشته‌اند و از سوي ديگر شرکت‌هاي دانش بنيان توانسته از مهاجرت نخبگان به خارج از کشور در مقايسه با گذشته جلوگيري کند. اعلام چنين آمار‌هايي بسيار خوشحال‌کننده است اما نگاهي به پرونده مهاجرت نخبگان در ايران از سال 1350 به اين سو جالب به نظر مي‌رسد. ايران در دهه 50 در قعر جدول مهاجرت قرار داشت. در آن سال‌ها ايراني‌ها شغلي براي مهاجرت نداشتند و فارغ‌التحصيلان خارج از کشور نيز به محض ورود به کشور جذب دستگاه‌هاي مختلف مي‌شدند. از دهه 50 به اين سو مهاجرت نخبگان از ايران آغاز شد و تا امروز ادامه دارد. معروف است که چند ميليون از ايراني‌ها که عموما از نخبگان علمي و اقتصادي هستند در خارج از کشور ساکنند. اينکه 2500 نفر از نخبگان در طول 5 سال به ايران بازگشته‌اند در برابر افرادي که از ايران ‌مي‌روند رقم قابل توجهي نيست. امروز افرادي که ايران را ترک مي‌کنند در کشور‌هايي مانند قطر و امارات مشغول فعاليتند. عدم آسايش است که موجب مي‌شود استاد دانشگاه، دانشجو و حتي افرادي که تحصيلات دانشگاهي عالي هم ندارند، از ايران ‌مي‌روند. بسياري که از ايران ‌مي‌روند درآمد مکفي دارند اما تنها داشتن درآمد کافي نيست! احساس آسايش نيز براي زندگي عادي يک شرط مهم است. وقتي شهردار تهران مي‌گويد پارک‌ها بايد زنانه مردانه شود. وقتي که به دستگاه‌هاي دولتي ابلاغ‌هايي صورت مي‌گيرد که روان شهروندان را با مخاطره روبه‌رو مي‌کند، احساس فقدان آرامش به خانواده‌ها هم سرايت مي‌کند. سعدي شاعر نام‌آور ايراني قرن‌ها پيش شعري سراييده که از فردي که ثروتمند بود و روي زردي داشت پرسيدند چرا تو با اين همه ثروت رويت زرد شده؟ او پاسخ داد: «من از بينوايي نيم روي زرد/ غم بي‌نوايان رخم کرد زرد.» ايران در حال پمپاژ نيروي متخصص به دنياست. سري به امارات بزنيد، در بيمارستان‌هاي اين کشور کادر درمان ايراني هستند و به فارسي با يکديگر سخن مي‌گويند. فقدان آسايش ذهني و عدم اعتماد به آينده دلايلي است که موجب به وجود آمدن بستر خروج از کشورشده است.