ناامني ناآرامي

استبداد و انسداد تاريخي توسعه در ايران (2) 
در پي ايده دعوت به گفت‌وگوي نخبگان، در محاذات ناآرامي‌ها و جنبش‌هاي خياباني چند هفته اخير، طي نشست 11 آبان 1401 تحت عنوان «سبب‌شناسي توسعه‌نيافتگي و انديشه پيشرفت؛ و تحولات جديد ايران» در محل ساختمان جامعه مهندسان مشاور ايران، به همت «موسسه تحقيق براي توسعه صنعت احداث و انرژي» و با الهام از كتاب «سبب‌شناسي توسعه‌نيافتگي ايران» آقاي مهندس آل‌ياسين؛ اين نهاد خصوصي با ظرفيت پيشران توسعه در كشور، درصدد ايفاي مسووليت اجتماعي خويش برآمده است؛ تا با توصيه به آرامش براي گفت‌وگو، در عين حال با طرح مباحث توسعه و ريشه‌يابي و آسيب‌شناسي موانع توسعه در ايران، به اين پرسش بپردازد كه «چرا بعد از 120 سال سپري شدن از انقلاب مشروطيت و جنبش مدنيت ملت ايران، هنوز در توسعه‌يافتگي لنگ مي‌زنيم؟!» نگاه به مفهوم توسعه ايران در يك زيست تاريخي، مورد توجه جناب دكتر گتميري واقع گرديد. سخن ايشان به توقفگاه‌هاي بدون امكان توسعه، به دليل مواجهه با موانع جدي متعدد و متفاوت با ريشه مكرر و پيوستاري تاريخي كه موجب حركت در مسير خلاف توسعه مي‌شده است، اشاره مي‌نمايد. تلاش‌هاي بي‌ثمر «مدرنيزاسيون دستوري و دولتي بدون سپري كردن پروسه مدرنيته» و عدم توجه به تار و پود سنت‌ها و زيرساخت‌هاي فكري و فرهنگي تجدد و فقدان رخدادگي توسعه انساني و توسعه فرهنگي در يكايك افراد جامعه، از ظرفيت‌هاي اكولوژيك گرفته تا ديگر شاخه‌هاي بومي و اقليمي؛ به مثابه حركت 5درصد اليت محرك توسعه، با وجود توده ناهمسو كه همچون گوي ثقيلي، زنجيروار به گام‌هاي رو به توسعه بسته شده‌اند. دوگانگي فرهيختگان مذهبي-غيرمذهبي، حوزوي-دانشگاهي، سستي تفكر و پايه‌هاي بخش مذهبي روشنفكران موافق توسعه و يله بودن بخش بنيادگرا و ارتجاع مذهبي و از طرفي نحيف بودن طبقه متوسط اجتماعي، مانع اساسي مقابل توسعه در جامعه ايراني 150 سال دوره گذار سنت-تجدد محسوب مي‌گردد. تطويل دوران پيشا مدرنيته به دليل بي‌دقتي‌هاي نخبگان به تحولات الزامي با محوريت انساني توسعه، به صورت توسعه توأمان سياسي-اجتماعي-فرهنگي در كنار توسعه فيزيكي و شهري و اقتصادي موردنظر انديشمندان امروز است. باتوجه به چند وجهي بودن مفهوم توسعه و ترمينولوژي تعريف كلمه Development و منشور حقوق شهروندي و توسعه يافتگي در تعاريف نهادهاي بين‌المللي، جهت بهبود كيفيت زندگي تمامي آحاد بشري و همين‌طور نگاه به تحول جوامع به مدد پيشرفت‌هاي علمي، فرهنگي و اجتماعي، نشان مي‌دهد توجه به انسان و حقوق او در فرآيندهاي وفاق تعميم يافته طي مشاركت فعال، بيش از پيش در مركز توجهات و فعاليت‌هاي جوامع قرار گرفته است. در حقوق انساني به مثابه هرم نيازهاي انساني، هر اندازه سطح توسعه يافتگي جوامع بالاتر باشد، تحقق حقوق مرتبط با سطوح بالاي هرم نيازها، نيز بيشتر مدنظر قرار مي‌گيرد. در جامعه در حال توسعه، حكومت (با فرض اينكه به ‌طور اصولي چنين اراده‌اي در او وجود داشته باشد) در جهت تامين حقوق اوليه شهروندي، منطبق با خام‌ترين نيازهاي انسان نهايت تلاش خود را به عمل مي‌آورد. از ديدگاه جناب دكتر مجلسي ديپلمات اسبق، تحليلگر و نويسنده، به عنوان ديگر سخنران مدعو نشست مزبور، در معني لغوي توسعه پايدار در اقتصاد مدرن، يكي توجه به پايدار بودن (منابع) و ديگر در قالب تعاريف سازمان‌هاي بين‌المللي توجه به مسائل زيست محيطي از درجه اهميت فراوان برخوردارند. توسعه داراي امري غريزي براي بشر است. 
انسان ذاتا توسعه خواه است و توسعه البته بدون مهندسي امكان‌پذير نيست. توسعه عبارت است از فرهنگ، اقتصاد، اجتماع، رفاه و... كه بدون مهندسي، نقشه، برنامه‌ريزي و سازندگي تحقق‌پذير نيست. هدف توسعه در زندگي بشر هيچ‌گاه به فراموشي سپرده نشده است. شايان ذكر است كه نبايد فراموش شود مشروطه در شرايطي رخ مي‌دهد كه تقريبا 95درصد مردم بي‌سواد و دچار فقر هستند و تنها 5درصد به‌دليل مهاجرت و جهانديدگي، جنبش مشروطه‌خواهي و مدنيت را شكل مي‌دهند. از سويي، قانون‌مداري به عنوان پايه اول بناي توسعه و جانمايه عدالت است و به عبارت ديگر، بي‌قانوني علت‌العلل همه بي‌عدالتي‌هاست. بين استبداد و ديكتاتوري هم تفاوت بايد قائل شد! توسعه ابزاري مي‌خواهد كه بدان جلا و اميد بدهد و از دو جنبه ذهني/تئوريك و حوزه اجرا/عمليات تحقق‌پذير باشد. توسعه نياز به مدرسه، سيستم آموزشي متناسب و دانشگاه تراز توسعه دارد. در تاريخ كشور ما، متاسفانه تقدم و اولويت دادن به توسعه صنعتي نسبت به توسعه فرهنگي، ايران را دچار توسعه نيم‌پز كرده است. در مباحث مربوط به توسعه در امر سياست، توسعه درواقع رسيدن به دموكراسي بدون تضاد است. قدرت تفكيك موافق و مخالف از هم و دوست از دشمن و اهميت دادن به مشاركت فعال شهروندان و مشاركت عمومي نيز مستلزم توجه به قدرت خاموشان است. خيلي وقت‌ها هست كه كيفيت از كميت پديد مي‌آيد. به عنوان مثال از مجموعه دانشجويان دانشگاه شريف، 5 الي 10درصدشان شكوفايي برتر در داخل يا خارج كشور مي‌يابند. از سويي در 50 سال اخير، سال‌هاي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي و پيدايش نظام جديد و 44 سال هم نظام جديد، يكسره در شرايط تغيير و تحول خواهي سپري شده است. شرايط امروز پديدآورنده نسل جديدي است كه به دست خود اين نظام تربيت يافته است. رشد و شكوفايي زنان در جامعه و حضور فعال در ادارات و مراكز فعاليت‌هاي مختلف اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي و حتي سياسي، منجر به نوعي زيست و كنش جمعي اثر گذار چه بسا در برخي مواضع بي‌همتا گرديده است. امروز در اكثريت كادر بيمارستان‌هاي ايران علاوه بر كادر پرستاري، كادر پزشكي نيز با قاطبه زنان است. همين رويداد در ديگر حرف از جمله مهندسي، معلمي و غيره نيز نمايان است. امروز با نسلي مواجه شده‌ايم كه به يك فرهنگ غالب، رشد يافته و منحصر به خود دست يافته است كه اميدواريم آنهايي كه با نگرش ارثي خود را بر حق مي‌دانند، در برابر اين نسل مقاوت نابجا ننمايند.  توسعه نياز به منابع دارد. منابع هم كم شده و رفته‌رفته رو به پايان است و به راحتي دراختيار نيست. امروزه در دنياي به‌اصطلاح توسعه‌يافته نيز اين مساله به ‌طور بحراني در حال خودنمايي است. از اين منظر است كه چين به جان سريلانكا مي‌افتد. توسعه ديگر از اين پس در اروپاي پيش‌تر توسعه‌يافته نيز، با بن‌بست مواجه شده است. پايان دوران توليد‌كنندگان انحصاري بدون رقيب مدت‌هاست فرا رسيده است. امروز چين و هند و برخي كشورهاي پيشتاز ديگر رقيب امريكا و اروپا به حساب مي‌آيند و اين رقبا هستند كه آنان را نگران كرده است. اين حقوق از كجا بايد براي آنها و همه افراد بشر تامين گردد؟! درحالي كه جهان بزرگ‌تري نسبت به جهان ديروز خواهان بهره‌مندي از ابزار بهبود زندگي است. از همين منظر است كه به توسعه انرژي خورشيدي به جاي انرژي فسيلي نگريسته مي‌شود. حال با اين اوصاف بياييد بينديشيم به چرايي: «ترجيح ايدئولوژي‌ها بر منافع عمومي، ملي و توسعه و رشد با امكان برتري در كشورهايي نظير كشور خودمان ايران با اين همه منابع عظيم و در عين حال تجديد‌ناپذير؟!» به نظر چرا شوروي با شرايط مشابه ايران، با وجود منابع فراوان و فرصت‌هاي بالندگي، ليكن به دليل اسارت در بند ايدئولوژي كمونيستي به فروپاشي انجاميد؟! ادامه دارد ...