همه چيز زير سايه بدگماني سياسي

يكي از بيماري‌هاي رواني تا حدي شايع ميان افراد «بدگماني» يا همان «پارانويا» است كه در برخي افراد به ‌صورت حاد و در بسياري نيز در حد متوسط و كم وجود دارد. نشانه اين بيماري كه ناشي از فقدان اعتمادبه‌ نفس و شايد ترس باشد، وجود اين تصور است كه ديگران در حال يا درصدد توطئه‌چيني عليه فرد هستند. فرد بدگمان، حتي كارهاي عادي و طبيعي ديگران را امري تهاجمي و توطئه‌انديشانه عليه خود مي‌داند. مصداق قرآني آن در آيه «يحسبون كل صيحه عليهم» است كه در واقع هر صدايي را عليه خود مي‌پندارند، درحالي كه اساسا چنين نيست. اين بيماري موجب مي‌شود كه فرد دنبال شواهد سست و بي‌پايه براي تاييد نگاه خودش باشد و به هر مورد و شاهد حتي ضعيفي هم چنگ بزند. همچنين همه شواهد مخالف تصور خود را، ناديده مي‌گيرد. افراد مبتلا به اين بيماري به ديگران بي‌اعتماد هستند، از همه متوقع هستند. بدون اينكه حقي براي توقع و انتظارات ديگران قائل شوند، اهل سازش و تفاهم نيستند، تهاجمي برخورد مي‌كنند، درحالي كه در بنيان خود بسيار تدافعي هستند. اين روزها كه شاهد وضعيت اعتراضي هستيم، به عللي مصاديق چنين ناهنجاري عود مي‌كند. براي نمونه دست‌اندركاران سريال «شبكه مخفي زنان» به اتهام زمينه‌چيني براي اعتراضات اخير احضار شده‌اند! البته ترديدي نيست كه اين اتهام در فرآيند دادرسي با صدور حكم برائت يا عدم پذيرش اتهام، مختومه خواهد شد، ولي آن فرد يا نهادي كه چنين شكايتي را به دادسرا برده است، مصداق روشني از غلبه بدگماني سياسي بر ذهنيت او است. چگونه ممكن است كه سريالي در گذشته توليد و پخش شده باشد و بعدا متهم به شكل‌گيري رفتاري مشابه اعتراضات اخير در آينده شود؟ اگر قرار باشد كه اين‌گونه استدلال كنيم، بايد تمامي كتاب‌هاي درسي را كه درباره انقلاب و رفتارهاي مردم در انقلاب نوشته‌اند را متهم رديف اول دانست، چون اتفاقا دانش‌آموزان را تحريك به انجام چنين رفتارهايي مي‌كند و حتي آنان را آموزش نيز مي‌دهد.
بدگماني سياسي لزوما به معناي آن نيست كه همه آنچه كه فكر مي‌كنند توهم و خيال است چه بسا مواردي هم درست است، ولي ديدن بخشي از واقعيت و نديدن بخش ديگر نيز مصداقي از بدگماني است. براي نمونه اينكه بيگانگان در جريانات اخير ايران فعال هستند، ترديدي نيست و حتي مي‌توان گفت كه اين حضور مداخله‌جويانه بي‌نظير است و در اين هم بحث چنداني نيست، ولي فرد بدگمان، اعتراضات را به كلي به حضور خارجي تقليل مي‌دهد، درحالي كه بيگانگان نيز در زميني دانه‌ريزي مي‌كنند كه قابليت كشت داشته باشد و اهميت موضوع وجود همين زمين و استعداد آن براي محصول‌دهي است.  مشكل امروز ما اين است كه بدگماني ما را به بيراهه مي‌برد و از درك واقعيت دور مي‌كند. بدگماني بايد با دو گزاره مهم اصلاح شود؛ اول، وجود زمينه‌هاي مساعد براي معترض شدن مردم و دوم، بي‌توجهي تاريخي و بي‌نيازي از شناخت اين پديده از سوي حكومت است.
در ميان اين دو واقعيت، حضور و دخالت بيگانگان امري فرعي محسوب مي‌شود كه حتي اگر دخالت هم نكنند، دير يا زود بحران داخلي به نحو ديگري خود را نشان خواهد داد. اين به معناي ناديده گرفتن نقش عامل خارجي نيست، بلكه به معناي توجه به اهميت عيني هر عامل است. اين مثل آن است كه ما چند مواد آتش‌زا را در يك جا انبار كنيم و ملاحظات امنيتي را به كلي ناديده بگيريم، درحالي كه هر اتصال برقي يا بي‌احتياطي كوچك يك نفر يا حتي تعمد ديگران مي‌تواند آن انبار را منفجر كند. مساله اصلي مانع شدن از وجود و شكل‌گيري چنين انبارهايي است.
راه‌حل مواجهه با اعتراضات اخير، دور شدن از بدگماني افراطي است. اين به معناي خوش‌خيالي نيست، بلكه به معناي التزام داشتن به تحليل علمي و شواهد روشن از رفتار مردم است. نمي‌توانيم هر كسي كه معترض است را يا مزدور خطاب كنيم، يا فريب‌خورده. چنين رويكردي ممكن است بحران را تعميق و معترضان را عصباني‌تر كند.