رقابت بازنشستگان با جوانان در بازار کار

آرمان امروز- رها معيري: «با تصويب مصوبه مجلس قدري از شرمندگي بنده به عنوان خادم بازنشستگان کاسته شود و بتوانيم مشکلات مردم را در ادامه کار حل کنيم.» اين آخرين وعده وزير تعاون، کار و رفاه اجتماعيبود که در ارتباط با افزايش حقوق بازنشستگان دارد. البته صولت مرتضوي منظورش از بازنشستگان،«لايحه ترميم حقوق کارمندان دولت و بازنشستگان کشوري و لشکري» بود، اما او هنوز نتوانسته گره‌اي از بازنشستگان تامين اجتماعي باز کند، جمعيتي بالغ بر8 ميليون نفر که مستمري بگير اين سازمان هستند. با اين رويه کارشناسان بر اين باورند که مستمري که اين افراد مي‌گيرند، با توجه به نرخ تورم فقط 10 روز از ماه را کفاف زندگي آنها را مي‌دهد.  در اين شرايط کافيست، مسيرتان به ميادين شلوغ شهر بيفتد، تا  ببينيد بازنشستگان تا چه اندازه مشغول کار در سن پيري هستند. به‌عنوان زير پل سيدخندان کافي است چند دقيقه به دوروبر نگاه کني. جايي که مملو از مرداني ميانسال است که حالا ديگر زندگي به کام‌شان نمي‌چرخد و هر کدام به شغلي کاذب خود را سرگرم مي‌کنند. يکي با ماشينش غذاي خانگي مي‌فروشد،‌ يکي در سنگفرش پياده‌روها بساط خشکبار پهن کرده و يکي بساط کفاشي. بيش از 50درصد راننده‌هاي تاکسي زير پل بازنشسته‌هاي تامين اجتماعي هستند. با هر کدام که حرف مي‌زني سفر دل‌شان را برايت باز مي‌کنند و از سختي‌هاي روز و روزگارشان مي‌گويند. براي لحظاتي سوار ماشين يکي از آنها مي‌شوم. استارت که مي‌زند، سرِ درد دل‌اش باز مي‌شود؛ فرمان را مي‌گرداند و هم‌زمان صحبت مي‌کند؛ گلايه پشت گلايه؛ درد پشت درد؛ از سي سال کار کردن در يک کارخانه چيت‌سازي مي‌گويد و از روزي ده ساعت مسافرکشي، بيست سال بعد از بازنشستگي؛ از آنچه بر سرش آمده در اين سال‌ها مي‌گويد و برايش توفيري ندارد که مسافري که روي صندلي عقب نشسته، پاسخي مي‌دهد يا نه: سي سال کار کردم حالا فقط چهار ميليون تومان حقوق مي‌گيرم؛ نزديک هفتاد سال سن دارم اما هنوز مستاجرم؛ يک دخترم را راهي خانه بخت کرده‌ام و دو فرزند دانشجو دارم؛ مستمري تامين اجتماعي، يک هفته از ماه هم کفاف نمي‌دهد؛ با اين سن و سال روزي ده ساعت مي‌نشينم پشتِ رُل؛ در اين شهر بي‌دروپيکر و دَنگال، از هر قماش آدمي ديده‌ام؛ همه جور آدمي را جابجا کرده‌ام اما به نظرم هيچکس سياه‌روزتر از يک کارگر بازنشسته نيست.
در انتظار اقدام مجلس
اين روزها خيابان‌ها، مترو و بازار کار اين روزهاي بازنشسته‌هايي است که با وجود حقوق ناچيز دوران بازنشستگي باز هم سر کار آمده‌اند و زحمت کار در دوران پيري را به قيمت به خطر افتادن سلامت جسم و روان پذيرفته‌اند؛ حقيقت تلخي که نمي‌توان بر آن چشم پوشيد. حقوق‌هاي دوران بازنشستگي به خصوص در دوسال اخير که اثر تورم بر اقلام اساسي و معيشتي نمود پيدا کرده کفاف هزينه‌هاي زندگي مستمري‌بگيران را نمي‌دهد و افزايش نرخ تورم بر افزايش درصد حقوق و دستمزد آنها پيشي دارد و طبق آمارها 60 درصد آنها حداقلي بگير هستند. 8 آبان امسال بود که وزير تعاون، کار و رفاه اجتماعي با اشاره به ارائه لايحه ترميم حقوق کارمندان دولت و بازنشستگان کشوري و لشکري به مجلس گفت: «اميدوارم مجلس اين لايحه را با اصلاحاتي که اگر احتمالا ضرورت داشته باشد، به تصويب نهايي برساند و براي اجرا ابلاغ کند تا قدري از شرمندگي بنده به عنوان خادم بازنشستگان در وزارت تعاون، کار رفاه اجتماعي کاسته شود. تمام دغدغه دولت مخصوصا شخص رييس جمهور اين است که فقر مطلق در کشور ما ريشه‌کن شود و فقر نسبي کاهش يابد. رئيس جمهور همچنين بر رعايت عزت پيشکسوتان که اکنون بازنشسته هستند و زحمات فراواني را متقبل شده‌اند تاکيد دارند.»  وزير تعاون، کار و رفاه اجتماعي با اشاره به اينکه اخيرا دولت لايحه‌اي را براي ترميم حقوق کارمندان دولت و بازنشستگان کشوري و لشکري تقديم مجلس کرده است گفت: «اميدوارم مجلس همانطور که با قيد فوريت اين لايحه را در دستورکار قرار داد، با اصلاحاتي که اگر احتمالا ضرورت داشته باشد، به تصويب نهايي برساند و براي اجرا ابلاغ کند.»
پوشش هزينههاي کامل درمان و خدماتي


 به عقيده کارشناسان اگر دولت بخواهد متناسب با نرخ تورم و به منظور اصلاح وضعيت بد معيشتي بازنشستگان گام بردارد بايد حداقل ميزان حقوق و دستمزد را 40درصد بالا ببرد اما آيا اين کار جدا از معضل تامين منابع آن از نظر اقتصادي و اثرات تورمي احتمالي منطقي است؟ وعده‌هاي مسئولان نيز حکايت از آن دارد که افزايش بيش از 20درصدي حقوق که رئيس سازمان برنامه‌وبودجه وعده مي‌دهد و موضوع همسان‌سازي حقوق و دستمزد بازنشستگان دردي از آنها دوا نمي‌کند. خواسته اکثر بازنشستگان از دولت اين است که دولت براي پوشش هزينه‌هاي کامل درمان و خدماتي آنها را بي نياز از کار دوباره کند. تکاپوي بازنشستگان براي پيدا کردن شغل بعد از بازنشستگي در شرايط تورم کنوني شايد چيز تازه‌اي نباشد اما آنچه در اين ماه‌ها بسيار نمود پيدا کرده افزايش شمار اين افراد در مشاغل گوناگوني است که نامتناسب با شرايط سني آن‌ها و بعضاً مشاغل کاذب است. نتيجه کار و فعاليت بازنشسته‌ها جز خطراتي که براي سلامتي اين گروه سني دارد به معضل رشد تقاضا در بازار کار منجر شده که با توجه به روند افزايشي تعداد بازنشسته‌ها و جمعيت سالمند کشور بحران‌آفرين است و نبايد غافل از هزينه‌هاي اجتماعي آن براي دولت بود.
در حال حاضر جدا از ياسي که بابت کار بازنشسته‌ها بر قشر جوان و به طور کلي جامعه چيره مي‌شود بازار کار بعضاً با دو گروه جوان و سالمند روبه‌روست که براي پيدا کردن شغل به شدت با هم رقابت مي‌کنند. يعني حتي با خوشبيني به اينکه در آينده مسائل بازارکار حل شود براي شرايط کنوني دو چالش بزرگ داريم؛  بازار کاري که از  کاهش سرمايه گذاري و حتي فرار سرمايه به بخش‌هاي غيرمولد و واسطه‌گري رنج مي‌برد و در نتيجه اصلا کششي براي تقاضاي جديد ندارد و بازنشسته‌هايي که هيچ توقعي از آنها براي بازدهي و بهره‌وري نمي‌رود.
اختلاف فاحش بين دستمزد و حقوق افراد
در اين ميان يک کارشناس بازار کار هم با بيان اينکه راه عبور از چالش‌هاي فعلي بازنشستگان کمک به نقيصه‌هاي حاصل از افزايش نرخ تورم در دستمزد و حقوق آنان است به «آرمان امروز» مي‌گويد: «در کشور ما دستمزد و حقوق بازنشستگان با توجه به تفاوت‌هاي شغلي، اختلافاتي وجود دارد و از اين نظر نمي‌توان يک تعريف مشخص از بازنشستگان و ميزان حقوق و دستمزد آنها داشت. همسان‌سازي هم به معني ناديده انگاشتن اين تفاوت نيست. محمود فراشي معتقد است که مسئله مهم اختلاف فاحش بين دستمزد و حقوق افراد در گروه‌هاي شغلي متفاوت است براي مثال يک فرد در سمت مديريتي يا پايين‌تر حقوق و مزاياي آنچناني دريافت مي‌کند در حالي که مثلاً يک بازنشسته يا کارگر با حقوق دريافتي خود پاسخگويي يک چهارم هزينه‌هاي زندگي‌اش نيست.» با همه اين صحبت‌ها در کنار مشکلات ناشي از کاهش قدرت خريد که همه ساله اين قشر از جامعه را براي تأمين زندگي تحت فشار قرار مي‌دهد، آنها از کمترين امکانات لازم براي دريافت تسهيلات يا خدمات رفاهي از سوي دولت نيز محروم هستند.  برخي از بازنشستگان بعد از پشت سر گذاشتن دوران کار وارد دوراني شدند که بايد با کمترين مستمري معيشت خود را مديريت کنند. اگر خط فقر شش ميليون تومان باشد بازنشستگان در شماره کساني هستند که زير خط فقر قرار مي‌گيرند و شرايط نامطلوبي دارند. بازنشستگان، روزگارِ نامُرادي دارند؛ مستمري‌هايي که مي‌گيرند کافي نيست؛ خدمات درماني مناسب به آنها ارائه نمي‌شود و صداي متحد و رسايي نيز براي مطالبه‌گري ندارند. به قول يک فعال صنفي بازنشستگان: زندگي بازنشستگان دارد متلاشي مي‌شود.