جلوه های عظمت زینب کبری(س) از 3 منظر

جواد نوائیان رودسری – سید نورالدین جزائری در کتاب «خصائص الزینبیه»، روایتی را از رسول‌خدا(ص)، درباره اهمیت شناخت شخصیت زینب کبری(س) و جایگاه والای آن‌حضرت نقل می‌کند؛ پیامبراکرم(ص) فرمود: «حاضران امّتم، غایبان را از کرامت این دخترم، زینب، آگاه کنند؛ همانا او مانند جده‌اش خدیجه است.» تشبیه زینب کبری(س) به مادربزرگ عالی‌قدر و والامقامش، ام‌المؤمنین خدیجه کبری(س)، در لسان حضرت ختمی مرتبت(ص)، از دو وجه قابل بررسی است؛ هم خبر از عظمت شخصیت و جایگاه کم‌نظیر آن بانوی بزرگوار می‌دهد و هم در مقام قیاس، روایت صبوری و مقاومت حضرت زینب(س) را مانند جدّه‌اش پیش‌بینی می‌کند. می‌دانیم که حضرت خدیجه(س)، به ویژه در سال‌های پایانی حیات مبارکش در «شعب ابوطالب»، سختی‌های فراوانی را تحمل کرد و دشمنی‌های بسیاری را به چشم دید؛ اما هرگز دست از حمایت همسر گرامی‌اش، رسول‌خدا(ص) بر نداشت و تا پای جان، برای حمایت از اسلام، صبوری و پایداری کرد و شگفتا که زینب کبری(س) نیز، در واقعه کربلا، همچون مادربزرگ ارجمندش، در مسیر صبر و مقاومت گام برداشت و به اسوه صبر و شکیبایی تبدیل شد. با آن‌که شناخت شخصیت و سیره بانوی بزرگ انقلاب کربلا، از اوجب واجبات و ضروریات است، به دلیل کمبود منابع یا دسترسی نداشتن به آن ها، نگارش اثر جامعی درباره زندگی آن‌حضرت تا دوران معاصر به تأخیر افتاد و در عصر ما، افزون بر آثار متعددی که درباره زندگی و شخصیت حضرت زینب(س) به رشته تحریر درآمد، مانند کتاب «زینب(س) دختر علی(ع)»، اثر خواندنی دکتر عایشه بنت‌الشاطی که بی‌نیاز از معرفی و توضیح است و ترجمه نیک زنده‌یاد علامه سیدجعفر شهیدی و چندی دیگر از بزرگان، بهره‌مندی از مطالعه آن را برای خوانندگان فارسی‌زبان آسان کرده، دیگر متفکران بزرگ جهان اسلام، به ویژه ایران، در این باره سخنرانی‌هایی هیجان‌انگیز و مقالاتی علمی و قابل استفاده به رشته تحریر درآورده‌اند که شاید با برخی از آن ها آشنایی داشته‌باشید. توجه به مقام زینب کبری(س) و نقش آن‌حضرت در انتقال پیام عاشورا، به ویژه در دوران انقلاب و بعد از آن، در سال‌های دفاع مقدس، با توجه به الگو بودنِ سیره دختر امیرمؤمنان(ع)، بیشتر شد و طولی نکشید که آن سیره نورانی از غربت به در آمد و خوشبختانه، در روزگار ما، مردم بیش از هر زمانی، با زندگی، سخنان و مبارزات بانوی بزرگ کربلا آشنایی دارند. امروز، در سالروز ولادت آن دردانه پیامبرخدا(ص) و میوه دل علی و زهرای اطهر علیهم‌السلام، بهترین زمان برای عمل به سفارش خاتم‌المرسلین(ص) است. به همین دلیل، در صفحه اندیشه امروز، با هم فرازهایی از سخنرانی‌ سه شخصیت شناخته شده معاصر، یعنی شهید مطهری، امام موسی صدر و دکتر علی شریعتی را درباره زندگی، مبارزات و جایگاه معنوی حضرت زینب(س) مرور می‌کنیم؛ به این امید که نقشی در شناخت بیشتر شما خوانندگان ارجمند از آن بانوی گرامی داشته‌باشد.
 
زینب(س)؛ اسوه صلابت و اقتدار
امام موسی صدر

این صحنه دلهره‌آور را تصور کنید؛ زنان و فرزندان را در برابر اجساد آورده‌اند، هر یک از زنان، برادر، همسر یا فرزندی در میان کشته‌شدگان دارد اما گریه نمی‌کند. آن ها وظیفه داشتند از زینب(س) پیروی کنند. حضرت زینب(س) سرور آن ها بود، پس در همه امور از او پیروی می‌کردند. پشت سر حضرت زینب(س) می‌رفتند. حضرت زینب(س)، در جلوی آن ها به جسد پاره‌پاره امام حسین(ع) رسید، جسدی که حتی یک عضو سالم در آن دیده نمی‌شد. زینب(س) آمد و نزدیک حسین ایستاد؛ سنگ‌ها و نیزه‌ها و شمشیرها را کنار زد و با دو دستش، جسد امام حسین(ع) را بلند کرد و گفت: «اللهم تقبل منا هذا القربانی.» (خداوندا! این قربانی را از ما بپذیر.) این قهرمانی را تصور کنید. حسین(ع) برای زینب(س) همه چیز است. بزرگان، قهرمانان و کوه‌ها در برابر این صحنه ناتوانند، اما زینب(س) ابداً چنین نیست. با این سخن، حضرت زینب(س) اعلام کرد که این کار به اراده و خواست خودمان بوده‌است، نه این که بر ما تحمیل شده‌باشد. هیچ‌کس نگفت بیایید و کشته شوید. هیچ‌کس نگفت که برخیزید و هیچ‌کس از ما این کار را نخواست. ما با آزادی کامل آمدیم و آن را برگزیدیم. آن چه به دست آوردیم، نتیجه خواست و اراده خودمان است. ما حسین(ع) را برای دین خدا قربانی کردیم و از خدا می‌خواهیم که این قربانی را از ما بپذیرد و چیزهای دیگر، اصلاً مهم نیست. چنان که در مجلس ابن‌زیاد، وقتی از او می‌پرسند: چگونه یافتی آن چه را خداوند با برادرت کرد؟ گفت: «وا... ما رأیت الا جمیلا، هؤلاء رجال کتب ا... علیهم القتل، فبرزوا إلی مضاجعهم» (به خدا سوگند، جز زیبایی چیزی ندیدم. آنان مردانی بودند که خداوند مرگ را برایشان مقدر کرده‌بود و به سوی آرامگاهشان رفتند). بی شک پس از این موضع حضرت زینب(س) در برابر شهادت سیدالشهدا(ع)، دیگر زنان تکلیف خود را در برابر شهیدانشان، دانستند. چرا که هنگام ناله و شیون و اظهار ناتوانی نبود بلکه زمان قدرت و صلابت بود و باید به جهانیان اعلام می‌شد ما به این جا آمدیم و می‌دانستیم چه رخ خواهد داد. با آسودگی آن را اراده کردیم و به سوی آن گام برداشتیم و تلاش کردیم و از خداوند می‌خواهیم که آن را از ما بپذیرد  و اگر کارزار، بیش از این فداکاری می‌خواهد، ما آماده‌ایم. بنابراین، نقش حضرت زینب(س)، این است که رسالت امام حسین(ع) و حضور عزتمندانه و شرافتمندانه‌اش در نبرد را تمام کند. من به آن‌چه از ناتوانی‌ها و شیون‌ها و ناله‌های امام حسین(ع) یا زنان و خاندان آن‌حضرت نقل و خوانده می‌شود، اعتقادی ندارم. به هیچ عنوان به این مسائل اعتقاد ندارم. امیدوارم این مسائل مطرح نشود، چرا که این مسائل، منحرف کردن پیام حرکت امام حسین(ع) و مأموریت اوست. هرگز نشانی از نشانه های سستی در حسین(ع) پدیدار نشد، نه بر او و نه بر یاران و زنانش. این رسالت بزرگی بود که حسین(ع) آن را به انجام رساند و کاری بود که حضرت زینب(س) نیز در میان زنان انجام داد.


منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی امام موسی صدر
 
عصر عاشورا؛ هنگام تجلی زینب کبری(س)
استاد شهید مرتضی مطهری

در حماسه حسینی آن کسی که بیش از همه این درس را آموخت و بیش از همه این پرتو حسینی بر روح مقدس او تابید، خواهر بزرگوارش زینب(س) بود. راستی که موضوع عجیبی است. با آن عظمتی که از اول داشته است - و آن عظمت را در دامن زهرا(س) و از تربیت علی(ع) به دست آورده‌بود - زینبِ بعد از کربلا با زینب قبل از کربلا متفاوت است، یعنی زینب(س) بعد از کربلا یک شخصیت و عظمت بیشتری دارد ... همین‌که ایام عاشورا سپری می‌شود و زینب(س)، حسین(ع) را با آن روحیه قوی و نیرومند و با آن دستورالعمل‌ها می‌بیند، زینبِ دیگری می‌شود که دیگر احدی در مقابل او، کوچک ترین شخصیتی ندارد. از عصر عاشورا زینب(س) تجلی می‌کند. از آن به بعد، کارها همه به او واگذار شده‌بود. رئیس قافله اوست؛ چون یگانه مرد قافله، زین‌العابدین(ع) است که در این وقت به شدت مریض است و احتیاج به پرستار دارد. [زینب(س) داغ برادر دارد، عزادار است، اصلاً] مجلس عزای حسین(ع) را برای اولین‌بار زینب(س) ساخت؛ ولی در عین حال، از وظایف خودش غافل نیست. کاروان را حرکت دادند و بردند در حالی که زینب(س) شاید از روز تاسوعا، اصلاً خواب به چشمش نرفته‌است. سرهای مقدس را قبلاً به کوفه فرستاده بودند. تقریباً دو ساعت بعد از طلوع آفتاب، در حالی که اسرا را وارد کوفه می‌کردند، دستور دادند سرهای مقدس را به استقبال آن ها ببرند که با یکدیگر بیایند. وضع عجیبی است، غیرقابل توصیف! دمِ دروازه کوفه (دختر علی، دختر فاطمه علیهم‌السلام، این جا تجلی می‌کند) این زن باشخصیت، خطابه‌ای می‌خواند. راویان چنین نقل کرده‌اند که در یک موقع خاصی، زینب(س) موقعیت را تشخیص داد: «وَ قَدْ اوْمَأَتْ» دختر علی(ع) یک اشاره کرد. عبارت تاریخ این است: «وَ قَدْ أَوْمَأَتْ الَی الناسِ انْ اسْکتوا فَارْتَدَّتِ الْانْفاسُ وَ سَکنَتِ الأجْراسُ»، یعنی درآن هیاهو و غلغله که اگر دهل می‌زدند صدایش به جایی نمی‌رسید، گویی نفس‌ها در سینه‌ها حبس و صدای زنگ‌ها و هیاهوها خاموش شد ... خطبه ای خواند. راوی گفت: «وَ لَمْ ارَ وَاللَّهِ خَفِرَةً قَطُّ انْطَقَ مِنْها». این «خَفِره» خیلی ارزش دارد. «خَفِره» یعنی زن باحیا. این زن نیامد مثل یک زن بی‌حیا حرف بزند. زینب آن خطابه را در نهایت عظمت القا کرد. در عین حال دشمن می‌گوید: «وَلَمْ ارَ وَاللَّهِ خَفِرَةً قَطُّ انْطَقَ مِنْها» یعنی آن حیای زنانگی از او پیدا بود. شجاعت علی(ع) با حیای زنانگی درهم آمیخته بود. راوی گفت: گویی سخن علی(ع) از دهان زینب(س) بیرون می‌ریزد، گویی که علی(ع) زنده شده و سخن او از دهان زینب می ریزد. می گوید وقتی حرف های زینب- که مفصل هم نیست، ده، دوازده سطر بیشتر نیست- تمام شد، مردم را دیدم که همه، انگشتانشان را به دهان گرفته و می‌گزیدند. این است نقش زن به شکلی که اسلام می‌خواهد؛ شخصیت [شجاع و آگاه،] در عینِ حیا، عفاف، عفت، پاکی و حریم. تاریخ کربلا به این دلیل مذکر- مؤنّث است که در ساختن آن، هم جنس مذکر عامل مؤثری است ولی در مدار خودش و هم جنس مؤنّث، اما در مدار خودش. این تاریخ به دست این دو ساخته شد.
منبع: مجموعه آثار شهید مطهری، جلد 17


رسالتِ زینب(س)؛ رساندن پیامِ شهادت
دکتر علی شریعتی

رسالت زینب(س) رساندن پیام شهادت به گوش دنیاست. زبان گویای خون‌های جوشان و تن‌های خاموش، در میان مردگان متحرک بودن است. رسالت پیام، از عصر عاشورا آغاز می‌شود. این رسالت بر دوش‌های ظریف یک زن، «زینب»(س) است؛ زنی که مردانگی در رکاب او جوانمردی آموخته است؛ و رسالت زینب(س) دشوارتر و سنگین‌تر است از رسالت برادرش. آن‌هایی که گستاخی آن را دارند که مرگ خویش را انتخاب کنند، تنها به یک انتخاب بزرگ دست زده‌اند اما کار آن ها که از آن پس زنده می‌مانند، دشوار است و سنگین. و زینب(س) مانده است، کاروان اسیران در پی‌اش و صف‌های دشمن، تا افق، در پیش راهش و رسالت رساندن پیام برادر بر دوشش. وارد شهر می‌شود، از صحنه برمی‌گردد، آن باغ‌های سرخ شهادت را پشت سر گذاشته و از پیراهنش بوی گل‌های سرخ به مشام می‌رسد. وارد شهر جنایت، پایتخت قدرت، پایتخت ستم و جلادی شده‌است، آرام، پیروز، سراپا افتخار، بر سر قدرت و قساوت، بر سر بردگان مزدور و جلادان و بردگان استعمار و استبداد فریاد می‌زند: «سپاس خداوند را که این همه کرامت و این همه عزت به خاندان ما عطا کرد: افتخار نبوت، افتخار شهادت ... .» زینب(س) رسالت رساندن پیام شهیدان زنده اما خاموش را به دوش گرفته است، زیرا پس از شهیدان، او به جا مانده است و اوست که باید زبان کسانی باشد که به تیغ جلادان زبانشان بریده‌است. اگر یک خون پیام نداشته باشد، در تاریخ گُنگ می‌ماند و اگر یک خون پیام خویش را به همه نسل‌ها نرساند، جلاد، شهید را در حصار یک عصر و یک زمان محبوس کرده‌است. اگر زینب(س) پیام کربلا را به تاریخ باز نگوید، کربلا در تاریخ می‌ماند و کسانی که به این پیام نیازمندند از آن محروم می‌مانند و کسانی که با خون خویش، با همه نسل‌ها سخن می‌گویند، سخنشان را کسی نمی‌شنود؛ این است که رسالت زینب(س) سنگین و دشوار است. رسالت زینب(س) پیامی است به همه انسان‌ها، به همه کسانی که بر شهادت حسین(ع) می‌گِریَند و به همه کسانی که در آستان حسین(ع) سر به خضوع و ایمان فرود آورده‌اند و به همه کسانی که پیام حسین(ع) را که « زندگی هیچ نیست، جز عقیده و جهاد » معترفند؛ این پیام زینب(س) به آن هاست: «ای همه، ای هرکه با این خاندان پیوند و پیمان داری و ای هرکس که به پیام محمد(ص) مؤمنی، خود بیندیش، انتخاب کن! در هر عصری و در هر نسلی و در هر سرزمینی که آمده‌ای، پیام شهیدان کربلا را بشنو، بشنو که گفته‌اند: کسانی می‌توانند خوب زندگی کنند که می‌توانند خوب بمیرند و پیام اوست به همه بشریت که اگر دین دارید، «دین» و اگر ندارید « حریت» ـ آزادگی بشر ـ مسئولیتی بر دوش شما نهاده است که به عنوان یک انسان دیندار یا انسان آزاده، شاهد زمان خود و شهید حق و باطلی که در عصر خود درگیر است، باشید که شهیدانِ ما ناظرند، آگاه اند، زنده‌اند و همیشه حاضرند و نمونه عمل‌اند و الگو هستند و گواه حق و باطل و سرگذشت و سرنوشت انسان‌اند.»
منبع: متن سخنرانی با عنوان «شهادت»
در کتاب «حسین(ع) وارث آدم»