الزامات گفت‌وگو

غلامرضا ظریفیان فعال سیاسی گفت‌وگو برای فهم متقابل از خواست‌ها یکی از مهم‌ترین راه‌حل‌ها برای حل مسائل جامعه است. در یک جامعه، اعضای آن یا باید با هم ستیز کنند و این ستیز هم به دلیل خشونت‌های نهفته در خود روز به روز عمیق‌تر شود و اعضای جامعه به دنبال حذف یکدیگر باشند که مشخص نیست این زورآزمایی چه شرایطی را برای جامعه ایجاد می‌کند و نهایتا ممکن است فاجعه بزرگی در جامعه رخ دهد و یا اینکه اعضای جامعه بایکدیگر گفت‌وگو کرده و این گفت‌وگو شرایطی را به وجود آورد که جامعه بداند چگونه باید شرایط بهتری را به وجود آورد تا زیست مسالمت‌آمیزی در جامعه به وجود ‌آید. بنابراین گفت‌وگو یک راه‌حل مهم برای یک جامعه، دولت و نخبگان به منظور تفاهم است. گفت‌وگو یک راه حل اساسی برای عبور از دشواری‌هاست.  نکته‌ای که در ارتباط با گفت‌وگو باید بیان شود این است که گفت‌وگو دارای الزاماتی است و اگر به این الزامات توجه نشود اساسا این گفت‌وگو شکل نخواهد گرفت. نهایتا گفت‌وگو تبدیل به شعار یا آرزوی دست نیافتنی می‌شود. دو طرف گفت‌وگو یا حتی چند طرف گفت‌وگو باید بپذیرند که مساله‌های جدی در بین آنها وجود دارد که این مساله‌ها باید مورد بحث قرار گیرد. اینکه یک طرف اساسا معتقد نباشد که مساله‌ای وجود ندارد یا حداقل این اشتراک وجود نداشته باشد که مسائلی وجود دارد که در عناوین آن هم‌افزایی وجود نداشته باشد، گفت‌وگو بی‌نتیجه خواهد ماند. برای نمونه اگر یک طرف معتقد باشد که شب است و طرف دیگر اعتقاد داشته باشد که روز است و بر این دو دیدگاه از سوی دو طرف اصرار باشد، اساسا گفت‌وگویی صورت نخواهد گرفت. اگر به‌طور مثال در قضایایی که با آن روبه‌رو هستیم یک طرف قضیه اساسا معتقد نباشد که چالشی وجود دارد و اینکه این چالش مهم و چند ضلعی است اما طرف مقابل معتقد باشد که با چالش‌ها روبه‌رو هستیم گفت‌وگو شکل نخواهد گرفت.  از سوی دیگر باید پذیرفت با شرایطی متفاوت روبه‌رو هستیم اگر در همین مورد اشتراکی صورت نگیرد طبیعتا گفت‌وگو شکل نخواهد گرفت. یا اینکه در مساله‌ای که با آن روبه‌رو هستیم، یک طرف گفت‌وگو معتقد باشد این موضوع تک ساحتی است و ساخته و پرداخته گروهی خاص است و طرف دیگر معتقد باشد که این شرایط با توجه به ریشه‌یابی‌های تاریخی ممکن است به گونه‌ای باشد که گروهی خاص این شرایط را به وجود آورده باشند اما آنچه در جامعه در حال روی دادن است علت‌های دیگری هم دارد و عوامل آن نیز می‌تواند داخلی باشد و افرادی که به این ملت اعتقاد ندارند تلاش می‌کنند از شرایط بهره‌برداری کنند و با یک شرایط چند ساحتی روبه‌رو هستیم که ساحت عوامل داخلی آن بیش از عوامل خارجی است، در این شرایط اگر گفت‌وگو صورت بگیرد باز هم دشوار خواهد شد. همچنین یکی از اقتضائات گفت‌وگو این است که طرفین یکدیگر را به رسمیت بشناسند و بپذیرند که نسبت به دیگری متفاوت می‌نگرند و یک طرف دیگر هم با شنیدن دیدگاه مقابل دیدگاه خود را بیان کند. در این شرایط به میزانی که از هر طرف گفت‌وگو حقیقتی را بیان می‌کند طرف مقابل هم آن بخش حقیقی را بپذیرد. در این صورت گفت‌وگو ادامه‌دار خواهد بود. در گفت‌وگو باید حقیقت کشف شود و امواج حقیقت مشخص شود و هر طرف که توانست این حقیقت را ارائه کند دیگری آن را به رسمیت بشناسد. گاهی گفت‌وگو می‌شود که حرف‌ها شنیده شود و گاهی گفت‌وگو می‌شود که حقیقت کشف شود و هر آنچه حقیقت بود مورد احترام قرار گیرد. گفت‌وگو البته نمی‌تواند در ارتباط با همه چیز باشد. گفت‌وگو باید مساله محور باشد و مربوط به رخدادهای هر زمانی باشد. گاهی زمانی وارد صحبت با هم می‌شویم.  هرآنچه مشکل از زمان هخامنشی بوده را در اکنون خلاصه می‌کنیم، این گفت‌وگو هم بی‌نتیجه خواهد بود. اکنون با پدیده‌ای روبه‌رو هستیم که ابعاد آن مشخص است و بخشی از آن به سبک زندگی و بخشی به نوع گزینشی که در جامعه وجود دارد بازمی‌گردد.  بخشی از آن نیز مربوط به شرایط اقتصادی و فاصله طبقاتی و رانت‌ها و اختلاس‌هاست. اگر این موارد را در کنار هم قرار دهیم به مفهوم کامل‌تری می‌رسیم و آن شیوه حکمرانی است و چون از فرصت‌ها و ظرفیت‌ها استفاده نمی‌کنیم شرایط کنونی به وجود آمده است.