ایران و رویکرد جدید چینی ها

 سفر رئیس جمهور چین به عربستان و توافقات انجام شده در این سفر همچنان محل بحث و تحلیل محافل سیاسی و رسانه ای است .توافقات و موضع گیری هایی که جدا از تعریف جدیدی  که از حضور اژدهای زرد در منطقه غرب آسیا و خلیج فارس ارائه می کند  عملا معادلات و مناسبات منطقه ای  را نیز تحت تاثیر قرار خواهد داد  .سفر رئیس جمهورچین به عربستان و دیدار با مقامات سعودی و دیگر مقامات ارشد کشورهای عربی، توجهات جهانی را جلب کرده است.چین به عنوان یک ابرقدرت اقتصادی با مؤلفه‌هایی نظیر رشد اقتصادی پایدار، ذخیره ارزی قابل توجه، تولید ناخالص داخلی عظیم، میزان بالای تجارت با دیگر کشورها و سرمایه‌گذاری‌های سنگین خارجی از زمینه‌های لازم برای ایفای نقش جهانی برخوردار است. دراین میان، بعد از انتشار بیانیه مشترک عربستان سعودی و چین که در آن انتقادهایی راجع به سیاست ایران در منطقه مطرح شده بود، رئیس‌جمهور چین در جلسه مشترک با سران کشورهای شورای همکاری خلیج فارس نیز  زیر بیانیه‌ای را امضا کرد که در آن از ایران انتقاد شده است. بیانیه هایی که  البته نگرانی هایی را در بین کارشناسان و صاحب نظران کشورمان پدید آورده است. نگرانی هایی که البته جدای از ذات صف بندی ها ی جدید یا تغییر معادلات بیشتر ناشی از نوعی نبود انتظار از طرف چینی برای این گونه موضع گیری در قبال ایران بوده است . چرا که حداقل طی سال های اخیر به ویژه در دولت سیزدهم تاکید ویژه ای برهمگرایی بیشتر با شرق را که چین یکی از پایه های آن است شاهد بوده ایم، اما شاید لازم باشد  برای چندمین بار و حتی یک بار برای همیشه این نکته را مدنظر قرار دهیم  که واقعیت سیاست خارجی در جهان امروز براساس منافع مشترک کشورها تعریف می‌شود و نه دوستی یا  مواضع و اظهارات رفاقتی. این البته به معنی اتخاذ سیاست منفعت طلبانه صرف بدون داشتن هیچ اصولی در سیاست خارجی  نیست بلکه تاکید بر بنا نهادن روابط و ساختارهای مناسباتی با کشورها و قطب های مهم سیاست بین الملل بر مبنای تعریف منافع مشترک است چرا که هیچ رابطه ای نمی تواند بدون داشتن آورده ای برای دو طرف دوام دراز مدتی داشته باشد . با همه این اوصاف البته آن چه این روزها در سواحل جنوبی خلیج فارس شاهد آن بودیم نوعی بازتعریف سیاست چین در عرصه منطقه ای و جهانی است. به طور مشخص علاوه بر نگاه پکن به منابع انرژی کشورهای عربی آن چه شاید از درجه اهمیت بیشتری برای پکن در مرحله جدید ایفای نقش جهانی خود برخوردار است استفاده از توان و ظرفیت کشورهای ثروتمند عربی و ذخایر مالی آن ها برای بازتعریف نظام مالی جهانی و به نوعی حذف دلار ازاین چرخه  یا تضعیف آن است. کما این که یکی از مهم ترین توافقات پکن با طرف عربی استفاده از یوان  در مناسبات دوجانبه است که البته بااحتیاط طرف عربستانی فعلا بر بخشی از این مبادلات حاکم شده است چرا که ریاض و کشورهای عربی به خوبی به حساسیت این مسئله برای واشنگتن واقف هستند و می دانند که این موضوع کم از اعلان جنگ به کاخ سفید نخواهد بود. البته طرف عربستانی نیز از این مناسبات جدید به دنبال اهداف خاص خود است . جدای از تلاش برای بازتعریف رابطه خود با غرب و کاهش اتکا به آمریکا ،ریاض در حوزه منطقه ای نیز به طور خاص انتظار دارد تا بتواند آن چه را کنترل ایران می نامد از دریچه اهرم های اقتصادی و سیاسی پکن مهیا کند .بااین اوصاف این که ما چه ظرفیت ها و ابزار و اهرم هایی برای ایفای نقش در این پلن یا تامین منافع خودمان در قبال این شرایط جدید  دارا هستیم نکته ای است که بخشی از آن نه در خود ابزار ها که در نوع نگاه و رویکرد های ما نهفته است .این که  تا چه حد به ابزار های تعادل ساز در مناسبات بین الملل معتقدیم سوالی اساسی است که بخشی از مسیر حرکت دستگاه دیپلماسی ما را ترسیم و مشخص خواهد کرد   .بدیهی است  قراردادن همه تخم مرغ ها در یک سبد  نسخه مورد اقبالی نیست اما برای بازی در این نقش جدید و پیاده کردن نسخه تعادلی هم باید به خوبی از ابزار در دسترس استفاده کرد . چینی‌ها در گوادر پاکستان سرمایه‌گذاری چندین میلیارد دلاری کرده‌اند، با قطر قرارداد 27 ساله بسته‌اند، با امارات قواعد بلندمدت هاب‌منطقه‌ای چیده‌اند و حالا با عربستان نیز سرمایه‌گذاری بلندمدت را برنامه‌ریزی می‌کنند. در ایران اما به غیر از قرارداد بلندمدت 25 ساله که عملا یک تفاهم‌نامه است، چیز خاص و واقعی روی زمین رخ نداده است. گرچه برخی قراردادهای نفت و گاز که حدود 5 میلیارد دلار ارزش دارد، در دستور کار است و احتمالا به زودی نهایی می‌شود اما این با ظرفیت‌های ممکن بسیار فاصله دارد. آن چه به عنوان ابتکار کمربند و جاده شناخته می‌شود و مسیر ایران بخش مهمی از آن بوده و هست یکی از کارت های مهم بازی کشورمان است. اگرچه ایران در این زمینه مشکلاتی داشته و دارد؛ هم دخالت خارجی برای ناامن‌سازی این مسیر در کار بوده و هم قطعیت تصمیم‌گیری کلان را نداشته است. بی توجهی به قراردادهای بالقوه به ویژه در عرصه انرژی و حمل‌ونقل همچنین  برخلاف برخی تبلیغات نادرست، این مسیرهای جایگزین، هنوز چندان واقعی و روی زمین نیست. جنگ اوکراین و روسیه مسیر شمالی را بسته است. در مسیر مداری که از امارات، عربستان، اردن و فلسطین اشغالی می‌گذرد نیز بهینه بودن امنیتی برای چین وجود ندارد چراکه همه‌ این کشورها در قطب آمریکا تعریف می‌شوند. در مسیر شمال ایران نیز دریای خزر، مانعی طبیعی برای بهینه سازی اقتصادی مسیر است. گرچه اگر مسیرهای دیگر بسته باشد حتما از این مسیرها استفاده خواهد شد. همه‌ این موارد بدین معناست که ایران هنوز اهرم ها و ظرفیت هایی برای ایفای نقش جدی دارد . ما هنوز می‌توانیم بخش اصلی مسیر شرق به غرب باشیم؛ هنوز می‌توانیم گاز خود را برای مصارف چین چه در داخل این کشور و چه مصارف خارجی‌اش تامین کنیم؛ هنوز می‌توانیم بندری دوقلو را با گوادر در داخل ایران به وجود آوریم و هیچ کدام به معنای فروختن ایران به چین نیست؛ بلکه به معنای همکاری با هدف منافع مشترک است و البته باید این همکاری، با دیگر کشورهای جهان مانند آلمان، فرانسه، روسیه، هند، برزیل و دیگر کشورهای جهان هم تعریف شود. با هرکدام در چارچوب منافع مشترک و ظرفیت‌های ممکن در شرایط این کشورها؛ همه‌ این ها منوط به فهم شرایط جدید جهانی و تصمیم گیری دقیق و سپس اجرای واقعی آن ها به دور از هیجان زدگی و در چهارچوب منافع ملی است.