دفاع شیرین عبادی از تجزیه‌طلبی مسالمت‌آمیز!

تلاش برای عادی‌سازی و تئوریزه کردن تجزیه‌طلبی اتفاقی است که در جریان آشوب‌های سه ماه اخیر به دفعات رخ داد. به شکل پررنگ در تجمع براندازان در شهر برلین آلمان پرچم‌های گروهک‌های مختلف تجزیه‌طلب بالا رفت و نشان داد برای سرنگونی جمهوری اسلامی حاضرند از خاک ایران هم بگذرند و تمامیت ارضی برایشان موضوعیت ندارد.
شیرین عبادی خود را حقوقدان می‌داند و به عنوان فعال صلح و حقوق بشر با رسانه‌های ضدایرانی گفتگو می‌کند. او با همین ژست اخیراً گفت‌وگویی کرده و برای تجزیه‌طلبی هم هویت سیاسی و مدنی قائل شده است. عبادی با «بی اشکال» دانستن اعتقاد به جدا شدن از ایران گفته که «هیچ ایرادی ندارد این‌ها فعالیت کنند، حزب رسمی تشکیل بدهند و صراحتاً بگویند ما می‌خواهیم جدا بشویم و بنا به این دلایل می‌خواهیم جدا بشویم.» او گفته باید این کار را با «تأسیس حزب» و «از طریق مدنی» و «بدون خونریزی و به طریق مسالمت‌آمیز» انجام دهند! او همچنین گفته باید «حق تعیین سرنوشت» به تجزیه‌طلب‌ها هم داده شود! یعنی او تجزیه‌طلبی را فقط از طریق عملیات مسلحانه نفی می‌کند، ولی با تجزیه‌طلبی مسالمت آمیز مشکلی ندارد. همچون جزیره بحرین که خیلی مسالمت‌آمیز از ایران جدا شد، بدون درد و خونریزی!
شیرین عبادی که خود را فعال صلح و حقوق بشر می‌داند، حتی اگر فقط دنبال‌کننده اخبار ایران بود، باید یک جمله هم در محکومیت همه خون‌های ریخته شده از ملت ایران توسط تجزیه‌طلب‌ها می‌گفت؛ چه تجزیه‌طلبان کرد، چه بلوچ، چه عرب، و...، اما او قرار است فقط ضدایرانی باشد و لذا با هیچ یک از این جنایات کاری ندارد!
رضا نصری، حقوقدان اصلاح‌طلب به صحبت‌های شیرین عبادی واکنش نشان داده و در رشته توئیتی نوشته که «خانم شیرین عبادی ظاهراً یک بار دیگر مفهوم «حق تعیین سرنوشت» را با «حق تجزیه کشور» مترادف دانسته است!» نصری احتمال داده که این موضع‌گیری عبادی «با اهداف سیاسی - و احیاناً به قصد باج دادن به گروه‌های تجزیه‌طلب و تحکیم روابط اپوزیسیون با آن‌ها -» یا «محدود بودن دانش حقوقی» بیان شده باشد. او سپس چند نکته را یادآوری می‌کند:


«اول اینکه در حقوق بین‌الملل، «اصل تعیین سرنوشت» شامل «حق» تجزیه یا جدایی بخشی از خاک یک کشور - بر خلاف اصل حاکمیت و تمامیت ارضی آن - نمی‌شود. در حقوق بین‌الملل، حق تعیین سرنوشت اساساً در چارچوب حق ر‌هایی از «استعمار» و سرکوب «خارجی» به رسمیت شناخته شده است. پس اینکه خانم عبادی پیشاپیش این «حق» را به گروه‌های تجزیه‌طلب اعطا کرده، این ذهنیت را تداعی می‌کند که ایشان ایران را «استعمارگر» یا «اِشغالگر» بخشی از سرزمین‌های مورد نظر - مثلاً اِشغالگر استان آذربایجان - می‌داند!
دوم اینکه در حقوق بین‌الملل، حق تعیین سرنوشت به صورت خاص به «ملت»‌ها - طبق تعریف دقیق کلمه - اعطا شده است؛ نه اینکه آن‌طور که خانم عبادی می‌گوید حقوق بین‌الملل این حق را برای «بخشی از جامعه» یا «افرادی که می‌خواهند به هر دلیل جدا بشوند» به رسمیت شناخته باشد! یعنی طبق حقوق بین‌الملل، «مدعی استقلال‌طلبی» باید دارای معیار‌ها و مؤلفه‌های عینی و ذهنی یک «ملت» به مفهوم خاص کلمه باشد؛ حال اینکه موضع خانم عبادی اینطور تداعی می‌کند که او اقوام ایرانی - مثل اقوام کرد، بلوچ، عرب و آذربایجانی - را ملت‌هایی جدا از «ملت ایران» می‌داند یا اینکه می‌خواهد این «حق تجزیه ایران» را سخاوتمندانه به هر فرد و گروهی که به هر دلیل خواستار تکه‌تکه کردن کشور باشد اعطا نماید!»
نصری در پایان کنایه‌ای هم به عبادی می‌زند: «امیدوارم خانم عبادی و دیگر کارگزاران اپوزیسیون حداقل این جسارت را پیدا کنند - که ولو برخلاف میل حامیان سعودی و دیگران- برخی موضوعات را از «خطوط قرمز» ملی و اخلاقی خود تلقی کنند.»