بیت‌های اهل عشق

محمد نسیمی*: توی ویزور دوربین به چشمانش نگاه کردم. از زیر عینک چروک‌های دور چشمش درشت‌تر دیده می‌شد. چشمانش دودو می‌زد و توی مجلس می‌چرخید. خیلی از این چهره‌های جلسه از شاگردانش بودند و بسیاری دیگر حداقل چند بار اشعارش را خوانده‌اند. روی صندلی چرخدار انگار منصب پادشاهی داشت! می‌آمدند و پیشش کمر خم ‌کرده و عرض ارادت می‌کردند و استاد را تکریم می‌کردند. یکی از ذاکران که سن کمی هم نداشت پیشانی‌اش را بوسید و گفت: «استاد سازگار! کاش از شما زیاد بود». چه اعتباری از اهل بیت علیهم‌السلام گرفته است.  لنز دوربین را به سمت دیگر مجلس چرخاندم. کودکانی که در آغوش مادران‌شان به دیدار آمده بودند تا میلاد مادر را تبریک بگویند. فرزندان در امن‌ترین  جای دنیا که همان آغوش مادران‌شان بود شیطنت می‌کردند و لبخند می‌زدند. برخی هم عکسی از آقا، پدر شهیدشان یا دست نوشته‌ای خطاب به آقا در دست داشتند. چند مادر هم گعده گرفته بودند و بچه‌های‌شان با هم بازی می‌کردند و نقاشی می‌کشیدند و بچه‌ها آنها را نشان من می‌دادند  و چند مادر هم عکس بچه‌های‌شان را مثل مروارید در صدف دستان‌شان گرفته بودند... عکس‌ها کوچک بود! نمی‌شد آنها را در آغوش بکشند، مثل برخی از پیکرهای‌شان. جوان و رشید رفته بودند برای دفاع از کشور و اسلام و امام و قد یک قنداقه کوچک از آنها مانده بود و آمده بود. چقدر مظلومند این مادران شهدا، چقدر بدهکارشانیم. توی ویزور دوربین دوباره دنبال سوژه گشتم. جوان‌هایی را دیدم که لبخند داشتند روی لب و سربند «یا زهرا» روی سر. برخی هم کف دست‌شان شعارهایی نوشته بودند. خلاصه‌اش یک کلام بود! جان ما فدای پسر فاطمه! یکی‌شان که لباس کردی داشت، می‌گفت: «من تا قبل از فتنه امسال فکر می‌کردم عاشق سیدعلی هستم اما حالا فهمیدم فدایی خامنه‌ای هستم». یکی دیگرشان روی یک کاغذ نوشته بود: «سنه قوربان آقا». در همین حین یکی فریاد می‌زند و اشعار حماسی با این مضمون می‌خواند: «اینجا هیچ‌گاه کوفه نمی‌شود!» خوش و بش‌های برخی مداح‌ها و ذاکران با هم جالب بود! مثلا مهدی رسولی و میثم مطیعی، محمود تاری و مرتضی طاهری، حاج‌ماشاءالله عابدی و حاج‌مهدی سماواتی و پدر و پسری (محمد و حسین طاهری) که با حاج‌صادق آهنگران گرم گرفته بودند. حاج‌محمدآقای قمی هم که میاندار بود و برای برگزاری بهتر مراسم تلاش می‌کرد و خیلی در آمد و شد بود و محل رجوع! تردد‌های جلوی جایگاه و جاگیری‌های عکاس‌ها و تصویربرداران و... به جمعیت می‌فهماند لحظه دیدار نزدیک است و ایشان در آستانه آمدن هستند! به پا می‌خیزند و روی پا بی‌قرار شروع به شعار دادن می‌کنند. شعار سر می‌دهند «این همه لشکر آمده به عشق رهبر آمده» یا «خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست» شعارهایی که تمرین شده یا هماهنگ شده نبود. قبل از تشریف فرمایی ایشان فقط سرود دسته جمعی چند بار تمرین شده بود و شعارها کاملا خودجوش بود! من هم جای مناسبی در انتهای حسینیه برای خودم در نظر گرفته بودم و چند فریم عکس از لحظه ورود گرفتم؛ مشت‌های گره کرده و اراده‌های استوار و دست حضرت آقا و کتیبه بالای سر ایشان که با حدیثی از امام صادق(ع) مزین شده بود: «فاطمه کوکب دری بین نساء اهل‌الدنیا؛ حضرت زهرا(س) اختر تابناکی میان بانوان است».  ۸ ذاکر، یکی یکی پشت میکروفن رفتند و اشعاری را با سبک‌های مختلف اجرا کردند، از شهرستان‌های مختلف. سیدعلی حسینی‌نژاد از شهر قم، قحطان البدیری از عراق که گفت از نجف علی(ع) و کربلای حسین(ع) آمده‌ام، داوود شکاری مداح تهرانی، حسین گل‌ختمی‌قمصری شبیه‌خوان، سیدمحمدرضا یعقوبی‌آل، عبدالله داداشی و.... حاج‌محمود کریمی که حسابی دلبری کرد و سنگ ‌تمام گذاشت و در جاهایی از مداحی مستمعان را بر سر شوق آورد! در شروع هم پشت میکروفن بلند و رسا گفت: «آقا خیلی نوکریم» و جمعیت یکصدا فریاد زد احسنت.  توی ویزور دوربین واکنش‌های آقا را به مداحی‌ها با دقت می‌دیدم. جاهایی لبخند می‌زدند و چند باری هم چشم‌شان ‌تر شد. اجرای محمود کریمی خیلی دلبرانه بود. هم مشارکت جمعیت را داشت، هم در انتها تحسین فراوان آقا را.  چیزی که توی این حسینیه انگار هیچ‌وقت از یاد نمی‌رود، یاد حاج‌قاسم سلیمانی است! کیست که نداند حاج‌قاسم چقدر دلداده حضرت مادر بود. هم عکسش دست حضار بود، هم یادش در اشعار و مداحی‌های قرائت شده. به واقع حضورش هم  در حسینیه حس می‌شد. کیست بگوید شهدا زنده نیستند! دوربین را دیگر نمی‌توانستم بگردانم! حضرت آقا نگین این دیدار بود و همه نگاه‌ها به سمت ایشان بود. تا توانستم از زاویه‌های مختلف ایشان را در دوربینم ثبت کردم. اشک، لبخند، چهره پدرانه و حمایتگرشان همه و همه یک حرف را می‌زد؛ «اَشِدّاءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم». دیدار که تمام شد حلقه‌هایی دور ذاکران ولایی و پیرغلامان شکل گرفت. از مهدی رسولی، میثم مطیعی و حنیف طاهری گرفته تا استاد غلامرضا سازگار، حاج‌ماشاءالله عابدی و حاج‌صادق آهنگران! در دوربینم لحظاتی را ثبت کردم که فقط در زیر یک خیمه و یک حسینیه امکان ثبت آنها فراهم می‌شود! این قاب‌های ارزشمند فقط یکجا شکل می‌گیرد! مداح‌ها و ذاکران با سلیقه‌های مختلف سیاسی و قومیتی و... همه آمده بودند زیر خیمه ولایت. زیر خیمه پسر فاطمه در حسینیه امام خمینی(ره). * عکاس