پروژه‌بگیرها و پروژه مونیخ

گروه سیاسی: فراخوان‌های اعتصاب و اغتشاش یک به یک به شکست فضاحت‌بار منتهی می‌شود، فضای عمومی جامعه به شرایط ثبات و آرامش برگشته است، عفو گسترده دستگیرشدگان در اغتشاشات، جامعه را امیدوارتر از قبل کرده است، بسیاری از اقشاری که با آشوب‌های خیابانی همراهی کرده بودند با عیان شدن نقشه‌های ارتجاعی ضدانقلاب نسبت به موضع خود تجدیدنظر کرده‌اند و در نهایت راهپیمایی 22 بهمن هم با افزایش چشمگیر حضور آحاد مردم تبدیل به یک صحنه وحدت‌بخش در تجدید پیمان با آرمان‌های انقلاب اسلامی شد؛ در یک کلام می‌توان سناریوی ناامن‌سازی ایران را شکست‌خورده دانست؛ سناریویی که عملا در خیابان مرده و حتی باعث سرخوردگی بسیاری از همراهانش شده است، با این حال هر قدر خیابان‌های ایران تبدیل به میدان شکست براندازان شده است، در خارج از کشور با دوپینگ دولت‌های غربی تلاش می‌شود براندازان بی‌آبرو‌شده را در جایگاه فاتح(!) تصویر کنند. روزی با حضور در پارلمان کشورهای اروپایی و آمریکایی از آنها به عنوان صاحبان تاج و تخت رونمایی می‌کنند و روز دیگر با دعوت دلقک‌های ضدانقلاب به کنفرانس امنیتی مونیخ تلاش می‌کنند برای ورشکستگان سیاسی خارج از کشور مشروعیت بخرند. مجموعه این اتفاقات نشان از یک چیز دارد؛ هر قدر تیر آشوب در داخل ایران به سنگ خورده، دولت‌های غربی در تلاشند شکست خوردگان را در خارج از کشور به عنوان فاتحان فرضی معرفی کنند. با این حال آیا بازی حیثیتی سیاستمداران اروپایی و آمریکایی را می‌توان به یک بازی تبلیغاتی تقلیل داد؟ دولت‌های غربی با این تذبذب دنبال چه می‌گردند؟ آیا در پیرامون این پازل مضحک، سناریوهای دیگری پی گرفته می‌شود؟ پاسخ به این سوالات پیش از هر چیز نیازمند شناخت نگاه غرب به آشوب‌های اخیر و استفاده ابزاری آن است؛ ابزاری که می‌تواند با آشوب در داخل ایران به دنبال فشار دیپلماتیک و سیاسی در بیرون از مرزها باشد. به گزارش «وطن امروز»، کنفرانس امنیتی مونیخ امسال در شرایطی برگزار شد که در اقدامی خلاف عرف دیپلماتیک به جای نمایندگان دولت‌های چند کشور از اپوزیسیون این دولت‌ها دعوت به عمل آمده بود که جمهوری اسلامی ایران هم یکی از این دولت‌ها به‌حساب می‌آمد. دولت‌های غربی که در ماه‌های گذشته با بیش‌فعالی به دنبال بهره‌گیری حداکثری از موج آشوب‌ها و اغتشاشات بودند، این بار درهای این کنفرانس را روی بدنام‌ترین و مضحک‌ترین چهره‌های ضدانقلاب باز کردند؛ اقدامی که به روشنی ضدایرانی و نزاع‌آفرین بود. هفته گذشته پس از آنکه مشخص شد رضا پهلوی، فرزند شاه مخلوع ایران و مسیح علینژاد به جای نمایندگان دولت ایران به این نشست دعوت شده‌اند، ایران نسبت به این اقدام سیاسی واکنش نشان داد. 24 بهمن بود که سخنگوی وزارت امور خارجه با اشاره به این اقدام سیاسی گفت: به نظر می‌رسد نقض غرضی رخ داده است. اگر هدف از برگزاری گفت‌وگو در قالب کنفرانس امنیتی مونیخ کمک به تعمیق امنیت در حوزه منطقه‌ای و جهانی است، عدم دعوت از برخی کشورها اقدامی گزینشی با انگیزه‌های سیاسی است و این  نشانگر تداوم رویکرد اشتباه در ارتباط با تحولات مربوط به جمهوری اسلامی ایران است و نقض غرض تلقی خواهد شد. ناصر کنعانی ادامه داد: چنین اقدامی مغایر اصل بی‌طرفی و بررسی علمی و بی‌طرفانه مسائل مرتبط با امنیت و ثبات منطقه‌ای و بین‌المللی است؛ بویژه کشوری در قامت جمهوری اسلامی ایران که نقش مهم، تعیین‌کننده و غیرقابل انکاری در حوزه امنیت منطقه‌ای و بین‌المللی دارد. عدم دعوت از چنین کشوری به معنای محاسبه غلط و استمرار رفتارهای غلط سیاسی و اقدام گزینشی با انگیزه‌های سیاسی است و طبیعتا اقدام غیرحرفه‌ای تلقی می‌شود. سخنگوی وزارت امور خارجه روز شنبه هم در واکنش به حضور این عناصر بدنام در نشست امنیتی مونیخ و همچنین دیدار امانوئل مکرون با این عناصر در توئیتر نوشت: «آنان که ۴۴ سال حضور بی‌نظیر اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان در حمایت از کشور، انقلاب و رهبری خود را نادیده می‌گیرند و سراغ چند دلقک بی‌هویت می‌روند، نه به دموکراسی اعتقاد دارند و نه انقلاب و ملت ایران را می‌شناسند». * آیا غرب به سراب براندازی ایران امید بسته است؟ پاسخ به این سوال که چرا آمریکا و اروپا حیثیت دیپلماتیک خود را به حراج چنین سیرکی گذاشته‌اند نیازمند درک این است که نگاه دولت‌های غربی به دولت ایران چیست. آمریکا و اروپا از نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی رویای براندازی این نظام را در سر داشته و در این مسیر از تمام امکان‌های خود استفاده کرده‌اند. با این حال پس از مدتی به این تصور رسیدند که از ضدانقلاب ایران به عنوان یک ابزار فشار نیز می‌توان استفاده کرد؛ ابزاری که بیش از همه در گروهک تروریست منافقین خود را نمایان ساخت. خارج کردن نام این گروهک از فهرست گروه‌های تروریستی و دعوت از آنها در مجامع بین‌المللی به عنوان نمایندگان ایران سابقه‌ای طولانی‌تر نسبت به نسل جدید مدعوین دارد. با این حال دعوت فرزند شاه مخلوع به اجلاس امنیتی مونیخ بار دیگر یادآور این رویه بود. مواضع چندی پیش رابرت مالی، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران و امانوئل مکرون رئیس‌جمهور فرانسه مبنی بر مردود بودن گزینه براندازی هرچند موضعی مزورانه و برآمده از سر ناتوانی است ولی نشان‌ می‌دهد دولت‌های غربی هرقدر جریان برانداز را در جایگاه‌های مصنوعی بنشانند باز هم بر سر سراب براندازی به شکل علنی قمار نمی‌کنند. این مساله زمانی روشن‌تر می‌شود که به محتوای مباحث طرح شده از سوی مدعوین به اجلاس مونیخ نگاه بیندازیم. مواضعی که حتی باعث تمسخر از سوی ضدانقلاب نیز شد. ادعای سلطنت انتخابی(!) اشتباه گرفتن جمهوری باکو و ترکیه، ادعای شاهزادگی داشتن و قبول نکردن مسؤولیت اقدامات شاه از سوی ربع پهلوی، عیار این جریان را به همگان نشان داد. طبیعی است که دولت‌های غربی وارد چنین قماری نشوند که این افراد را به عنوان گزینه‌های خود معرفی کنند. بر همین مبنا با توجه به شکست علنی جریان آشوب در داخل کشور و به اغما رفتن پروژه ناامن‌سازی ایران، نزدیک‌ترین فرض به واقعیت را می‌توان تلاش غربی‌ها برای تبدیل اپوزیسیون به ابزار فشار به ایران دانست. * ورشکستگان سیاسی، ابزار فشار سیاسی به ایران آنچه در کنفرانس امنیتی مونیخ اتفاق افتاد نشان از این دارد که غربی‌ها به دنبال استفاده حداکثری از ابزار اپوزیسیون خارج‌نشین هستند. در این سناریو تلاش می‌شود ابتدا با مشروعیت‌بخشی به جریان ضدانقلاب و ویرانی‌طلب برای آنها مشروعیتی نمایشی دست و پا کنند و در عین حال مواضع ضدایرانی آنها را به ابزاری برای فشار به ایران تبدیل کنند. مساله‌ای که پیش از این نیز با سناریوی پارلمان اروپا برای قرار دادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست گروه‌های تروریستی مشاهده شد؛ به‌گونه‌ای که ابتدا با تصویب چنین طرحی در پارلمان اروپا که مصوباتش ضمانت اجرایی ندارد فضایی تبلیغاتی برای فشار به تهران را به وجود آورند و بعد با قرار دادن سرنوشت این مصوبه در شرایطی مبهم، آن را به ابزار فشار سیاسی به ایران در مذاکرات احتمالی تبدیل کنند. دعوت ورشکستگان ضدانقلاب به اجلاس‌ بین‌المللی و پارلمان‌های اروپایی نیز می‌تواند چنین کارویژه‌ای داشته باشد. برخورد قاطع از سوی ایران و تفهیم این واقعیت که تهران نیز گزینه‌های تنبیهی در مواجهه با چنین سناریویی را در دست دارد می‌تواند به تضعیف این ابزار منتهی شود.