با این گزینه‌ها دلتنگ کی‌روش شدیم!

تیم ملی بعد از جام‌جهانی سرمربی ندارد و در این بین فقط گمانه‌زنی‌هایی مطرح   می‌شود که دل هواداران فوتبال را خالی می‌کند و اسامی مطرح می‌شوند که حتی سرسخت‌ترین مخالفان کی‌روش را مُجاب می‌کند آرزو کنند کاش به‌ جای این    چهره‌ها با کارنامه‌های گاه متوسط، همان مربی پرتغالی با همه ضعف‌های فنی و شخصیتی ماندگار می‌شد. واقعیت این است که فوتبال در کشور ما مثل همه دنیا محبوب است و از قضا شاید محبوبیتش بیشتر نباشد، اما کارکردش به دلایل زیادی پررنگ‌تراست. آدم‌های مختلف از نسل‌ها، طبقات اجتماعی و اقتصادی مختلف، با دیدگاه‌های سیاسی و فرهنگی متفاوت، حول کمتر پدیده‌ای مثل فوتبال گرد هم جمع می‌شوند و کمتر بهانه‌ای می‌تواند همزمان همه آن‌ها را خوشحال کند که آخرین نمونه اش نشاطی بود که پیروزی برابر ولز به ارمغان آورد .برای همین در شرایط این روزها، بیشتر از هر زمان دیگری به معجزه فوتبال برای نشاط مردم، ایجاد هویت مشترک بین آن‌ها و حال خوب نیازمندیم تا آدم‌ها بهانه جالبی برای صحبت ‌کردن، برای همدلی و برای هویت داشتن ذیل اتفاقی به ‌نام شادی از موفقیت تیم ملی، داشته باشند. اما لیگ برترمان که به‌جای فوتبال، تبدیل به لیگ بیانیه‌نویسی و شکوائیه علیه دیگر تیم‌ها و داوری شده، نبود حداقل امکانات مثل چمن مناسب، فیلم برداری با استاندارد جهانی، موفق نبودن  تیم‌ها در لیگ قهرمانان آسیا ، نبود کمک داور ویدئویی و... باعث شده لیگ برتر جذابیت لازم را نداشته باشد و کارکرد فوتبال در سطح ملی، برای تزریق هیجان و نشاط به جامعه بیشتر و حساس‌تر شود. افسوس در این وضعیت ماه‌هاست تیم ملی بلاتکلیف است و سرمربی ندارد. به ‌نظر می‌رسد گزینه‌های خارجی صرفاً مطرح می‌شود تا ژست مذاکره گرفته شود و احتمال این ‌که سرمربی بعدی داخلی باشد بیشتر از هر زمان دیگری است. اما با این همه حساسیت و اهمیتی که برای تیم ملی قائلیم، این روزها گزینه‌های داخلی که برای هدایتش مطرح می‌شود نگرانی‌هایی را ایجاد می‌کند. هنوز مشخص نیست این ادعا که از مربیانی مثل قلعه‌نویی، نکونام، فرکی، تارتار، مجیدی، مطهری و... برنامه گرفته شده تا چه حد صحت دارد؟ اما به‌فرض صحت این مذاکره‌ها، باید به چند نکته توجه کرد. اول این‌ که کارنامه مربیان داخلی و خارجی مشخص است، به‌ صرف یک برنامه ضعیف نمی‌توان قید بهترین مربی را زد و به ‌خاطر یک برنامه خوب هم نمی‌توان به یک مربی ضعیف اعتماد کرد. وقتی به اسامی مربیان داخلی نگاهی می‌اندازیم اگر از بحث تحت قرارداد یک باشگاه بودن بیشترشان فاکتور بگیریم، رزومه بیشتر آن‌ها جز یکی دو نفر در حد تیم ملی نیست. اگر بخواهیم تیم ملی را از جام‌ملت‌ها عبور دهیم شاید بتوان به یک مربی متوسط اعتماد کرد؛ اما واقعیت این است که فوتبال ما نیاز به تغییر نسل جدی دارد، به این‌که بازیکنانی با نظر سرمربی ساخته شوند و سال‌ها کنار هم بازی کنند تا لااقل خیال‌مان از چهار سال بعدی و جام‌جهانی راحت باشد. با این اوصاف چند گزینه موجود داخلی و خارجی به‌ دلیل سن بالا، نداشتن ایده‌های تازه و کارنامه‌شان که عمدتاً در باشگاه‌های متمول مصرف‌کننده بودند تا بازیکن‌ساز به‌راحتی حذف می‌شوند. تنها گزینه محتمل و جوان که جسارت تغییر نسل، ارائه فوتبال تماشاگرپسند و... را دارد فرهاد مجیدی است که با یک باشگاه خارجی قرارداد دارد و طوری نیست که با پادرمیانی فدراسیون مشکل قراردادش حل شود. به‌ نظر طرح نام مجیدی بیشتر بازی با نام‌هاست تا بعداً ادعا شود از چند مربی برنامه گرفته شده و سکان تیم به بهترین فرد سپرده شده است. جواد نکونام هم مربی جوانی است که با فوتبال غیرمالکانه، مبتنی بر ضدحمله، فیزیکی و به سبک کی‌روش البته نه به همان خوبی در لیگ نتیجه گرفته ،اما واقعیت این است اگر بخواهیم حال‌وهوای تازه‌ای به فوتبال‌مان تزریق کنیم بهتر است حالا که از خود کی‌روش عبور کردیم سراغ نسخه‌ای از او نباشیم. به‌علاوه این‌که جواد به تازگی حواشی زیادی داشته که نمی‌تواند او را در قامت سرمربی تیم‌ملی مطرح کند. در این شرایط عجیب نیست فوتبال‌دوستان نگران شرایط تیم‌ملی باشند. تاخیر در انتخاب سرمربی، حالا به گزینه‌های ضعیفی ختم شده که عملاً    نمی‌توانند انتظار مردم را برآورده و کارکرد هویت‌بخش و اثرگذار فوتبال را در جامعه پیاده کنند. هر شکست فوتبالی، برای مردم ما که فوتبال جای برخی از نداشته‌ها را برای‌شان پر کرده موجی از ناراحتی را فراهم می‌کند و هر موفقیت می‌تواند موجی از حس خوب را به جامعه تزریق کند. باید صبر کنیم و ببینیم انتخاب سرمربی به‌کجا ختم می‌شود و پیامدش حال خوب فوتبال است یا دلزدگی بیشتر از این ورزش؟