«اتاقک گلی» را با نگاه مقاومت مردم مقابل منافقین ساختم

   در سینمای ایران در سال‌های اخیر شاهد تولید آثار شاخصی، چون «ماجرای نیمروز» بودیم که در جشنواره فجر نگاه مردم و داوران را به خود جلب کرد. چه شد که شما نیز سراغ عملیات مرصاد و منافقین رفتید؟ موضوع فیلم را آقای صبوری، تهیه‌کننده فیلم که خودش از نیرو‌های حاضر در منطقه بود، به من پیشنهاد داد و به اتفاق نویسنده فیلمنامه روی سوژه کار کردیم و آن را پرورش دادیم. در نهایت نزدیک به ۴۰ درصد اتفاقات فیلم واقعی و ۶۰ درصد آن تخیل و درام است.     فیلم استفاده خوبی از لهجه دارد. در تجربیات قبلی که در مقام دستیار کارگردان داشتید هم فیلم‌ها با شخصیت‌هایی که گویش و لهجه دارند ساخته شد. چقدر لهجه‌ها به باورپذیر شدن فیلم‌ها کمک می‌کند؟ در تجربه‌های قبلی مثلاً در «نگهبان شب» لهجه کرمانی، کردی و ترکی داشتیم. در «قصر شیرین»، لهجه لری یاسوجی بود. در اتاقک گلی هم کردی کرمانشاهی داشتیم. به نظرم استفاده درست از لهجه‌ها، گویش‌ها و زبان‌ها می‌تواند در کنار طراحی صحنه و لباس، کار را بسیار بهتر از فیلم‌های آپارتمانی که در تهران ساخته می‌شود به سرانجام برساند.    موضوع اصلی اتاقک گلی، عملیات مرصاد و اتفاقی بود که در یکی از روستا‌های کرمانشاه رخ داد. در سینمای ما چرا اینقدر کم به این موضوع پرداخته شده و اصولاً منافقین و جنایت‌هایشان کمتر در سینما دیده می‌شود؟ به نظرم عملیات مرصاد، جای تولید چندین فیلم را دارد. این اتفاق دارای ده‌ها قصه جذاب است، اما درباره منافقین، قصه‌های فراوانی است که باید به آن‌ها پرداخت از شخصیت‌های فریب‌خورده و از هم گسیخته آن‌ها گرفته که بار دراماتیک دارد تا جنایت‌هایی که مرتکب شده‌اند. اینکه یک انسان چطور از گوشت و پوست و مغز و احساس تبدیل می‌شود به یک موجود سنگی یا آهنی که از هیچ جنایتی فروگذار نیست! چطور یک سازمان نیرو‌های خود را به روبات‌هایی برای کشتار مردم بی‌گناه تبدیل می‌کند.   سؤال اینجاست که چرا با وجود این همه سوژه، سینما کمتر سراغ این‌ها می‌رود؟ من در اتاقک گلی تلاش کردم جنایت‌هایی را که منافقین علیه مردم انجام دادند و مقاومت مردم در برابر آن‌ها را نشان دهم. اصولاً دغدغه خودم نشان دادن مردم است. نقش مردم در دفاع از کشور مغفول باقی مانده است، در‌حالی‌که بخش بزرگی از افرادی که در جنگ حضور داشتند نیرو‌های مردمی بودند. این مردم مرزنشین بودند که همیشه تحت تأثیر جنگ بوده‌اند. یکی از کم‌توجهی‌ها در سینمای دفاع مقدس نپرداختن به نقش مردم بوده و همیشه صحبت از عملیات‌های یک لشکر، گردان یا گروهان بوده است. البته در جایی مانند بیابان، کوهستان یا هور درست است، ولی وقتی درباره خرمشهر، آبادان یا مناطق کردنشین صحبت می‌کنیم باید نقش مردم را پررنگ کنیم.  ب ه نقش مردم اشاره کردید، مردم آن روستا پس از تماشای فیلم «اتاقک گلی» چه واکنشی داشتند؟ محل خود روستا امروزه تغییر کرده و به عنوان معراج‌الشهدا شناخته می‌شود و از کنارش جاده می‌گذرد. ما تلاش کردیم در یک فاصله یکی، دو ساعته از آنجا فیلم را بسازیم. وقتی فیلم ساخته شد در همانجا با حضور اهالی منطقه فیلم را دیدیم. من تجربه‌ای در آن اکران پیدا کردم که سال‌ها بود در سینما تجربه نکرده بودم و آن شور و اشتیاق مردم بود. آن‌ها با رشادت‌های قهرمان فیلم یا نیرو‌های رزمنده خوشحال می‌شدند و دست می‌زدند. در جایی هم تحت تأثیر اتفاقات فیلم گریه می‌کردند. مدت‌ها بود که اینگونه همراهی و درگیر شدن جمعیت با فیلم را ندیده بودم.    نقش قهرمان فیلم را «تورج الوند» بازی می‌کند که پیش از این در «نگهبان شب» سابقه همکاری داشتید. انتخاب او به دلیل همان همکاری بود؟ برای من انتخاب الوند به سه دلیل رخ داد؛ اول اینکه بازیگر بااستعدادی است، دوم اینکه مادر ایشان کرد است و سوم اینکه چهره و هیبت او به یک چهره روستایی شباهت دارد.    «اتاقک گلی» برخلاف بسیاری از فیلم‌ها در استفاده از جلوه‌های ویژه میدانی خساست به خرج نداده و اقتصادی فکر نکرده است! آنچه شما در جشنواره فیلم فجر دیدید، تقریباً با کمترین میزان جلوه‌های ویژه رایانه‌ای بود، به دلیل شرایط ویژه و رسیدن فیلم به جشنواره، ما مجبور بودیم فیلم را به این شکل به جشنواره برسانیم. در‌حالی‌که باید برای اکران آن را دوباره تدوین کنیم. فیلم از این نظر دارای اشکالات فراوانی است که تماشاچی با کمی دقت متوجه آن می‌شود، مثلاً در دیالوگ‌ها، صحبت از فرار ماشین‌ها می‌شود، اما وقت نداشتیم جلوه‌های ویژه رایانه‌ای مربوط به آن را در فیلم قرار دهیم که در نسخه اکران باید اضافه شود. متأسفانه به دلیل التهابات ماه‌های اخیر از نظر تأمین مواد برای انفجار‌ها مشکل داشتیم و اغلب آن‌ها را با جلوه ویژه درآوردیم.    فیلم از نظر نمایش صحنه‌های درگیری و خشونت جنگ هم تصویر باورپذیری ارائه داده است. اولین چیزی که با شنیدن نام جنگ در ذهن‌ها تصور می‌شود، خشونت و خونریزی است. جدا از اینکه چه طرفی از نبرد برحق است و کدام طرف باطل و اینکه چه کسی در جبهه حق به شهادت می‌رسد و به بهشت می‌رود یا در جبهه باطل به هلاکت می‌رسد و به درک واصل می‌شود. جنگ را بدون نمایش خشونت نمی‌توان به تصویر کشید. اگر نمایش این خشونت نباشد، یک جنگ کاغذی و مصنوعی می‌شود، اما در عین حال منافقین آنقدر جنایت کرده‌اند که اگر می‌خواستیم آن را به تصویر بکشیم، نمی‌شد فیلم را در هیچ کدام از رده‌بندی‌های سنی قرار داد. منافقین در عملیات مرصاد چاقو‌هایی مانند چاقوی کفاش‌ها داشتند، آن‌ها به هر فرد چه زنده و چه کشته می‌رسیدند با این چاقو به او حمله می‌کردند و صورت‌ها را خراش می‌دادند یا چشم‌ها را می‌کندند! حجم وحشی‌گری آن‌ها در عملیات فروغ جاویدان تأسف‌آور است. چطور می‌توان تصور کرد کسی با هموطن خود چنین رفتاری کند؟!