استدلال‌های قرآنی جوادالائمه(ع) برای تقریب مذاهب اسلامی

جواد نوائیان رودسری – دسیسه معتصم عباسی و غلیان حسادت در وجود ام‌الفضل، بالاخره واقعه‌ای دردناک را رقم زد. آن زن بی‌استعداد، نتوانست در برابر وسوسه شیطانی عمویش مقاومت کند و دست به جنایتی زد که برای وی، روسیاهی ابدی رقم زد؛ مسموم کردن و به شهادت رساندن حجت پروردگار و صاحب مقام امامت، آن ولیِّ بلند منزلت، پرورده خاندان نبوّت، باعث رحمت، نُهُمین اختر آسمان ولایت، حضرت امام محمدتقی، جوادالائمه(ع). امروز، همان روز تلخی است که جوان‌ترین امام از سلسله فرزندان رسول‌خدا(ص)، در خانه خود، غریبانه و تنها، شهد شهادت نوشید و به دیدار معشوق شتافت. امروز، روز عزای ولی‌نعمت ما، حضرت ثامن‌الحجج(ع) است و هنگام گریستن بر غربت سلاله رسول‌رحمت(ص). 30 ذی‌القعده سال 220ق، خبر شهادت امام جواد(ع)، منتشر شد و موجی از غم و اندوه را در میان مؤمنان و دوستداران اهل‌بیت(ع) برانگیخت. پیکر مطهر آن امام بزرگوار را در کنار مرقد مطهر جدش، امام موسی کاظم(ع) به خاک سپردند و از آن پس، حرم نورانی آن دو امام همام، به «کاظمین» شهرت یافت و مُطاف اهل نظر و دلبستگان طریق حق شد. سالروز شهادت غریبانه امام نُهُم(ع)، البته زمان عزاداری و نوحه‌سرایی است و مگر می‌توان در برابر اتفاقی چنین پردرد، سکوت کرد و کلامی بر زبان نراند و بلکه، اشک غم از دیده نریخت و زانوی غم بغل نگرفت؟ اما آن‌چه در این مجال، پس از آن عرض ارادت و یادِ شهادت، قرین ثواب است، بازخوانی سیره نورانی حجتی است که پروردگار از سر رحمت، وی را آموزگار بشریت قرار داده و طی طریق کرامت را با توسل به راه وی ممکن و مقدور کرده‌است. در نوشتار پیش رو، قصد آن داریم که به اجمال، نظری بر سیره عملی و وحدت‌افزای جوادالائمه(ع) بیندازیم و از آن دردانه خلقت، راه و رسم قوام بخشیدن به وحدت در جامعه اسلامی را فراگیریم؛ موضوعی که به ویژه در روزگار ما، سخت مورد نیاز و محل ابتلاست.   دعای امام(ع) برای وحدت مسلمانان امام جواد(ع)، در یک کلام، آموزگار وحدت است. آن‌حضرت نگاهی راهبردی و بنیادین به موضوع وحدت در جامعه اسلامی دارد و آن را زمینه‌ساز برطرف شدن ظلم و برقراری عدالت در میان مسلمانان می‌داند. سید بن طاووس در کتاب ارجمند «مهج الدعوات و منهج العبادات»، ذیل مبحثی با عنوان «ذِکرَ مَا نُختارُهُ مِنَ الأدعِیَةِ لمَولانَا مُحَمَّدِ بْنِ عَلیِ الْجَوَاد علیه‌السلام»، به دعایی عمیق و تأثیرگذار از جوادالائمه(ع) اشاره می‌کند؛ دعایی که امام(ع) قرائت آن را برای دفع ظلم و ظالم، به شیعیان خود توصیه کرده‌است. آن‌حضرت، در این دعا، پس از مقدمه‌ای نسبتاً تفصیلی درباره ضرورت رفع ظلم از جامعه اسلامی، می‌فرماید: «[الهی] یَمُوتَ الِاخْتِلَافُ وَ یَعْلُوَ الْعِلْمُ وَ یَشْمَلَ السِّلْمُ وَ یُجْمَعَ الشَّتَاتُ وَ یَقْوَى الْإِیمَانُ وَ یُتْلَى الْقُرْآنُ»؛ بار خدایا! اختلاف [و تفرقه در جامعه اسلامی] را بمیران، جایگاه دانش را برتری بخش، تندرستی را فراگیر، نیت‌ها را زیبا و تفرقه را به اجتماع تبدیل فرما، ایمان [ما] را قوی گردان و تلاوت قرآن [را در بین ما فراگیر کن.] گویی آن حجت خدا(ع)، در این فراز از دعای نورانی خود، می‌خواهد بر تأثیر وحدت در تغییر بنیادین شرایط زیست فردی و اجتماعی مسلمانان تأکید فرماید و به مؤمنان بیاموزد که آگاهی و دانش، اصلاح نیت‌ها و توجه و اتکا به اصول مشترک و در رأس آن ها قرآن کریم، کلید برقراری الفت، مودّت و وحدت در میان مسلمانان است. دستورالعمل‌های وحدت‌افزا دوران امامت امام جواد(ع) در حالی آغاز شد که پدر بزرگوارش، حضرت امام رضا(ع) در غربت توس به شهادت رسیده‌بود و جوادالائمه(ع) نیز، تحت نظر گماشتگان و وابستگان مأمون عباسی قرار داشت، تا جایی که برای تشدید مراقبت، آن وجود مقدس را به مرکز خلافت، یعنی بغداد آوردند و تا هنگام شهادت آن‌حضرت، در قرب 25 سالگی، این تبعید ناجوانمردانه تداوم یافت. با این حال، امام(ع) هیچ فرصتی را برای بیان حقایق و ارشاد امت، از دست نمی‌داد؛ به ویژه آن‌که کمی سن جوادالائمه(ع) و دانش الهی آن‌حضرت، اسباب برگزاری مناظرات شگفت‌انگیزی را فراهم آورد که هر چند با هدف ضربه زدن به جایگاه امامت طراحی شده‌بود، اما در نهایت، به اثبات این جایگاه و اقرار علمای مذاهب اسلامی به علم خدایی امام جواد(ع) انجامید. این گفت‌وگوها و مناظرات، در کنار تأیید مقام امامت پیشوای نُهُم(ع)، دستاوردهای ذی‌قیمت دیگری نیز داشت که یکی از آن ها، آشکار شدن شیوه‌نامه‌ای کارآمد برای تحقق وحدت اسلامی، در عین حفظ عقاید بنیادین تشیع است. موضوعی که می‌توان، نشانه‌های آن را در اغلب مناظرات جوادالائمه(ع)، به ویژه مناظره مشهور آن‌حضرت با یحیی بن اکثم تمیمی (درگذشته سال 242ق)، از علمای نامدار اهل‌سنت در آن دوره، مشاهده کرد. یحیی در دربار مأمون جایگاه بلندی داشت و مقام قاضی‌القضات بغداد را به او سپرده بودند. امام جواد(ع) در این مناظرات، چنان‌که گفتیم، در کنار استدلال‌های علمی دقیق، شیوه‌نامه عملی دقیقی را برای تحقق وحدت در مقابل دیدگان ما قرار داده‌است که در ادامه، به برخی از فرازهای مهم آن، اشاره خواهیم کرد:   نخست: تکیه بر اصول و تعالیم مشترک – امام جواد(ع) در گفت‌وگو با پیروان دیگر مذاهب اسلامی و در پاسخ به مباحث و مسائلی که در پیشگاه ایشان طرح می‌شد، تنها بر اصول و منابع مورد قبول طرفین تکیه می‌فرمود. حتی زمانی که در این مناظرات، احادیث غیرمعتبر را به عنوان سند اثبات ادعا مطرح می‌کردند، امام(ع) برای ردّ این ادعا، به ردّ نقل‌کنندگان حدیث نمی‌پرداخت و با تکیه بر آیات قرآن، نادرست بودن محتوای روایت را اثبات می‌کرد. استدلال‌های قرآنی امام جواد(ع)، یکی از مهم ترین راهبردهای ایشان برای ایجاد اتفاق نظر و تقریب در میان اندیشمندان و عموم مردم بود. از سوی دیگر، وجود مقدس حضرت ختمی مرتبت(ص) و سیره آن‌حضرت نیز، نقطه اتفاق عموم مسلمانان است و امام جواد(ع) در گفت‌وگو با پیروان دیگر مذاهب اسلامی، همواره استناد به این نقطه اتفاق را لحاظ می‌فرمود. شاید در این زمینه، گزارشی که محمد بن مسعود عیاشی در «تفسیر عیاشی» (ج 1، ص 320 – مطبعه العلمیه تهران) نقل کرده و مرحوم استاد مهدی پیشوایی آن را در کتاب «سیره پیشوایان» (ص 557) آورده‌است، بی‌هیچ توضیحی قابل ارائه باشد: «زُرقان (راوی گزارش) که با ابن ابی‌دُؤاد (از علمای هم‌عصر امام جواد علیه‌السلام) دوستی و صمیمیت داشت، می‌گوید: یک روز ابن ابی‌دُؤاد از مجلس معتصم بازگشت، در حالی که به شدت شگفت‌زده بود. علت را جویا شدم ... گفت: شخصی به سرقت اعتراف کرد و از خلیفه (معتصم) خواست که با اجرای کیفر الهی او را پاک سازد. خلیفه همه فقها را گرد آورد و محمد بن علی (امام جواد علیه‌السلام) را نیز، فراخواند و از همه پرسید: دست دزد از کجا باید قطع شود؟ من گفتم: از مچ دست. گفت: دلیل آن چیست؟ گفتم: چون منظور از دست در آیه تیمم (فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَاَیْدِیْکُمْ ...) (مائده - 6)، تا مچ دست است. گروهی از فقها در این مطلب با من موافق بودند و می‌گفتند: دست دزد باید از مچ قطع شود؛ ولی گروهی دیگر گفتند: لازم است از آرنج قطع شود و چون معتصم دلیل آن را پرسید، گفتند: منظور از دست در آیه (فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَاَیْدِیَکُمْ إلیَ الْمَرافِقِ) (مائده - 6)، تا آرنج است. آن گاه معتصم، رو به محمد بن علی [علیه‌السلام] کرد و پرسید: نظر شما در این مسئله چیست؟ او فرمود: این‌ها نظر دادند، مرا معاف بدار. معتصم اصرار کرد و قسم داد که باید نظرتان را بگویید. محمد بن علی [علیه‌السلام] گفت: چون قسم دادی، نظرم را می‌گویم. این‌ها در اشتباهند، زیرا فقط انگشتان دزد باید قطع شود و بقیه دست باید باقی بماند. معتصم گفت: به چه دلیل؟ محمد بن علی [علیه‌السلام] پاسخ داد:   زیرا رسول خدا(ص) فرمود: سجده بر هفت عضو بدن تحقق می‌پذیرد: صورت (پیشانی)، دو کف دست، دو سر زانو و دو پا (دو انگشت بزرگ پا). بنابراین، اگر دست دزد از مچ یا آرنج قطع شود، دستی برای او نمی‌ماند تا سجده نماز را به جا آورد و نیز خدای متعال می‌فرماید: وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ ا... أَحَدًا (جن - 18) [سجده‌گاه‌ها از آن خداست، پس هیچ کس را همراه و هم‌سنگ با خدا مخوانید] و آن چه برای خداست، قطع نمی‌شود.»   دوم: احترام به مخاطب – احترام به مخاطب در سیره ائمه معصومین(ع) ریشه در تعالیم قرآن و سیره نورانی نبوی دارد؛ رویکردی که به جذب حداکثری می‌انجامد و باعث تقویت دوستی، همدلی و تقریب می‌شود. امام جواد(ع) در جلسات گفت‌وگو و مناظره و نیز، در مواقعی که باید پاسخی به پرسش‌های طرح شده از سوی علمای دیگر مذاهب اسلامی ارائه می‌کرد، همواره ادب و احترام به مخاطب را رعایت می‌فرمود و پاسخ منطقی به پرسش و غلبه علمی بر مخاطب را نه به عنوان پیروزی بر یک فرد یا جریان، بلکه به عنوان راهکاری برای تنویر افکار عمومی و نشر تعالیم اسلامی در نظر می‌گرفت. امام(ع) هیچ‌گاه به گونه‌ای عمل نمی‌کرد که مخاطبش، از ناتوانی در برابر علم الهی آن‌حضرت، شرمنده شود. در جلسه مناظره امام جواد(ع) با یحیی بن اکثم، با وجود آن‌که هدف از برگزاری، غافلگیر کردن و نشان دادن ناتوانی امام(ع) در پاسخگویی به مسائل شرعی بود و اطرافیان مأمون به دلیل کم سن و سال بودن جوادالائمه(ع) گفته‌بودند : «فإنَّهُ صَبّی لامَعْرِفَة لَهُ و لافِقه» (او کودکی است که دانش و معرفت وی اندک است) (الارشاد، شیخ مفید، ج2، ص 271، انتشارات اسلامیه) و حتی خودِ یحیی بن اکثم که از طرف عباسیان اجیر شده‌بود تا با سوالاتش امام(ع) را غافلگیر کند، در مجلس مناظره ابتدا رو به مأمون کرد و از وی اجازه خواست تا از «اباجعفر» (امام جواد علیه‌السلام) سوالاتی کند و به نحوی، وجود مقدس امام(ع) را نادیده گرفت، اما آن‌حضرت، پس از ارائه پاسخی مستدل به سوال یحیی و طرح پرسشی که او در پاسخش درماند، ابداً سخنی در نکوهش یا در راستای کم ارج کردن وی بر زبان مبارکش جاری نشد و حتی هنگامی که خواست به سوال طرح شده از ناحیه خودش پاسخ دهد، از یحیی بن اکثم اجازه گرفت. چنین رویکرد مؤدبانه‌ای که مبتنی بر احترام   به مخاطب است، بر جایگاه و منزلت امام جواد(ع) در میان علمای دیگر مذاهب افزود.   سوم: احترام به عقاید مخالفان – در سیره امام جواد(ع)، عقاید مخالفان، هر چند نادرست، محترم است و امام(ع)، جز بر سبیل استدلال و احترام، به نقد آن ها نمی‌پردازد. این رویکرد، باعث طرح بحث منطقی در پیشگاه آن ولی‌خدا و در ادامه، ایجاد فضای مناسب برای تحقق جهاد تبیینی آن‌حضرت در راستای تنویر افکار عمومی و آشکار کردن اشتبا‌هات و تفسیرهای نادرست می‌شد. در مجلس مناظره امام جواد(ع) با یحیی بن اکثم، تلاش یحیی برای اثبات فضیلت برخی از صحابه که از منظر تاریخی شایسته آن نبودند، با استدلال قرآنی جوادالائمه(ع) پاسخ داده‌شد، اما امام(ع)، درباره آن افراد که مورد احترام یحیی و اطرافیان او بودند، سخنی توام با بی‌احترامی و از باب توهین بیان نفرمود. آن استدلال توام با احترام نسبت به عقاید مخالفان، هم باعث تنویر افکار عمومی شد، هم احساسات را علیه جوادالائمه(ع) برانگیخته نکرد و هم باعث شد که آن‌حضرت بتواند از مرزهای عقیدتی شیعه، با نیکوترین شیوه دفاع کند.